جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

غیرپارسی اشعار شیرکوبیکس

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات غیر پارسی توسط Strawberry با نام اشعار شیرکوبیکس ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 566 بازدید, 8 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات غیر پارسی
نام موضوع اشعار شیرکوبیکس
نویسنده موضوع Strawberry
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
کلیل

له‌هه‌نده‌ران

به‌سه‌ر هاتیک... کلیلیکی

ون بووی... گریان

وه‌ختی بو ئه‌و نه‌گه‌ران‌و

به زور ده‌ر گای

شاریان شکان

برگردان به فارسی

کلید

بیرون شهر
یک اتفاق
کلیدی گمشده را به گریه انداخت
وقتی که دنبال آن نگشتند
به زور دروازه شهر را شکستند
.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
رومان

ئه ی له یلاکه م

ئه و رومانه ی که دامیتی و

دوای خویندنه وه ی هیناته وه

که خستمه وه کتیبخانه بچکوله که م

هه موو کورته چیروکه کان

ده وریان گرت‌و ئه ویش که وته

گیرانه وه ی ئه و باسانه ی له سه یرانی

چه ند روژه یدا له گه ل چاوتا

کرد بوونی

پیی ئه و تن:

ئه و شیرینه..حه ز له خویندنه وه ی چیروکی

که له گه تی وه ک من ئه کا

چیروکی کورت سه یر ناکا

دوای ماوه یه ک ته ماشام کرد

هه موو کورته چیروکه کان

له به ر خاتری چاوه کانت

یه که...یه که

بوونه... رومان


ترجمه: رمان

لیلای من!
آن رمانی را که به تو سپرده بودم
و بعد از خواندنش بازآوردی
هنگامی که دوباره در کتابخانه کوچکم گذاشتمش
داستان های کوتاه همگی دوره اش کردند
و او هم حکایت کرد از آن گشت و گذاری
که در آن چند روز با چشمان تو کرده بود.
به آن ها میگفت:
"آن شیرین دلنشین
تنها خواندن داستان بالا بلندی چون من را دوست دارد
داستان کوتاه نمیخواند"
پس از چندی نگاه کردم
همه داستان های کوتاه
به خاطر چشمان تو
یک به یک
رمان شده بودند.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
من ناوم خه‌ونه

خه‌لكی ولاتی ئه‌فسوونم

باوكم شاخه و

دایكم ته‌مه

من له سالیكی مانگ كوژراوو، له مانگیكی هه‌فته كوژراوو

له روژیكی سه‌عات كوژراودا

دوای شه‌ویكی پشت كوماوه‌ی هه‌وراز به كول

به‌ره‌به‌یانیكی زامدار

له شه‌فه‌قیكی كه‌سكه‌وه

وه‌ك گزنگیكی خویناویی كه‌وتمه خواری و

داگیرسام و بووم به مومیك

گر به مل و

بووم به پرسیك

ده‌م به هاوار


برگردان شعر به فارسی:


اسم من خواب
از دیار افسون
پدرم قله و
مادرم مه.
زاده به سالی ماه مردار، ماهی هفته مردار و روزی ساعت مرده‌ام
بعد شبی آبستن به باد
بعد شبی كوژپشت و كوهستان به دوش
در بامدادی رنجور و زخم بر تن
از شفقی تارو تنگ
چون تیری خونین به زمین افتادم و
شلعه‌ور شدم و چون مومی روشن
آتش به گردن
شدم پرسشی
ل*ب به فریاد
 

شاهدخت

سطح
10
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,793
40,206
مدال‌ها
25
نمی‌دانم چه کسی صاحب من است؟
کدام خدا صاحب من است؟
کدام شیطان؟
نمی‌دانم چه کسی حامی من است؟
نه آسمان به دادم می‌رسد
نه دنیا
نه قانون
نه ناقوس کلیسا و
نه مناره‌ی مسجدها…

نمی‌دانم آخر من به که و به چه سوگند یاد کنم
نمی‌دانم چه کسی پناه و پشتیبان من است؟
من اکنون کوهی بی‌سوگندم
سوگند من دود است
حرف‌ام، خاکستر
فریادم، خون کُشته‌شدگان
و هر کوچی برای‌ام به بی‌راهه است
 

شاهدخت

سطح
10
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,793
40,206
مدال‌ها
25
تا کوچ هست، کوچ می‌کنم
تا آتش هست، می‌سوزم
تا آب هست، غرق می‌شوم
تا چاقو هست، قربانی می‌شوم
تا خاک هست، بی‌وطن‌ام
تا کوه هست، سقوط می‌کنم
تا طنابِ دار هست، حلق‌آویز می‌شوم.

من پیش از موسا، آواره بوده‌ام
من پیش از عیسا، مصلوب شده‌ام
من پیش از قریش، زنده‌به‌گورم کرده‌اند
من پیش از حسین، سرم را بُریده‌اند.
 

شاهدخت

سطح
10
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,793
40,206
مدال‌ها
25
شبیه مِهیست آن زن
شبیه مِهی سفیدپوش، قد بلند همچون اندوهِ کوه.
آشفته همچون سایه‌ی شعله‌ی چراغی لرزان
بر روی دیوارِ اتاق.
لاغر اندام چون تازیانه‌ی دستِ مرد و
سبزه رو چون صورتِ “خانَقین” و
اندوهگین چنان بارانِ فصلِ کوچ.
شبیه مِهیست آن زن و هر گاه که می‌بینی
به سان کوچه‌های حلبچه است و نمی‌خندد.
زمانی هم که گوشش فرا می‌دهی
نی لبکی از “گرمیان” است و
تنها … نسیمِ باد سرگردان و
نفَسِ انفال او را می‌نوازد.
 

شاهدخت

سطح
10
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,793
40,206
مدال‌ها
25
شبیه مِهیست آن زن و
از احشاء شیشه‌ایش..نطفهء شعری درونِ کولاک و
بذرِ دلهره‌ای هویدا است.
از احشاء شیشه ایش…چندین بوته‌ی گریه و
آخرین رقصِ برف به هنگام مرگ و
آوازِ شکسته پیداست.
شبیه مِهیست آن زن و
من هم جاده‌ی غروب.
 

شاهدخت

سطح
10
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,793
40,206
مدال‌ها
25
در آن شب
نه مهتابی بود
گرد آویز شوم
نه سوسوی ستاره‌ای
در کنارم بیاساید
و نه آواز عاشقی
تا خودم را در او بیابم.
تنها تنها،
در خواب تنها و
در روشنایی تنها
در تاریکی تنها،
دو تنها بودم
در تنی.
 

شاهدخت

سطح
10
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,793
40,206
مدال‌ها
25
در ظلمت آن فروشگاه
تنها درون خود را می‌دیدم
جای غریبی
جایی که باد خدا هم
هرگزدر آن رسوخ نمی‌کند
جایی که فقط
تنها مادینه‌ها
به دردهایشان آگاه می شوند
نه دیگری
و نه نرینه‌گان!
به ته رودخانه‌ای فرو می‌شدم
مانند فرو شدن طعمه‌ای بر سر قلابی.
آنک
“من هم طعمه‌ام و هم ماهی”
خط نوری ام از آفتاب
که نم نمک به کوچه‌های تاریکی می‌خزیدم
” اینک تاریکی و روشنایی منم”
فرو می رفتم
تا به دنیای ژرفناک می‌رسیدم
تا به خدایگان می‌رسیدم
هرخدایی را می خواندم
مرد بود.
هر رنگی که می‌دیدم
هر صدایی که می‌شنیدم
هر چشمی که می‌دیدم… هرگوشی که می‌شنید.
همه مَرد بودند و نرینه
دریا مَرد بود
موج مَرد بود
بندر مَرد بود
کشتی مَرد بود
من خدای مادینه‌ی روزگاران کهن را کجا بیابم؟
چگونه گم شد
چه بر سرش آمد؟!
آنگاه به دنیای زمین بر می‌گشتم
به درون ظلمت فروشگاه”گل‌آلاله”
باز آواز خوش صدای عینک
در گوشم انعکاس می‌یافت:
حال
که از دیار دریایی
بیا ناز دختر بیا
تا رودوشی تن‌ات شوم
و آغوشی در درون زورقی.
 
بالا پایین