جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی قالب مخمس

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کارگاه شعر توسط BALLERINA با نام قالب مخمس ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 71 بازدید, 1 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته کارگاه شعر
نام موضوع قالب مخمس
نویسنده موضوع BALLERINA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BALLERINA
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
مخمس یا تخمیس به مسمط پنج‌مصراعی می‌گویند که چهار مصراع اول آن همقافیه (مصرع) هستند. معمولاً دو مصراع آخر مخمس تضمینی از یک غزل مشهور است.
 
موضوع نویسنده

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,677
مدال‌ها
11
نمونه‌ای از یک مخمس

تخمیس زیر را شاه اسماعیل یکم با تضمین از غزل حافظ سروده است. سه مصراع اول هر بند از شاه اسماعیل (با تخلص خطایی) است و دو مصراع آخر هر بند، یک بیت از غزل حافظ است.

تو آن گلی که خراب تو گل‌عذارانند
اسیر بند کمند تو شهسوارانند
به بند دانه و دامت چو من هزارانند
غلام نرگس مسـ*ـت تو تاجدارانندخراب بادهٔ لعل تو هوشیارانند

تو با کرشمه و ناز و گدا به عجز و نیاز
کنون که صاحب حسنی به حسن خویش بناز
تو را رقیب و مرا شد سرشک محرم راز
تو را صبا و مرا آب دیده شد غمازوگرنه عاشق و معشوق رازدارانند

رسید موسم گل، عیش و کامرانی کن
گذشت عمر، گرانی مکن روانی کن
خلاف زاهد مکار تا توانی کن
در آ به میکده و چهره ارغوانی کنمرو به صومعه کآنجا سیاه‌کارانند

سپاه خال و خطتت می‌کنند غارت دین
نشسته ابرو و چشمت ز گوشه‌ها به کمین
کشیده صف ز خطا تا به روم لشکر چین
گذر بکن چو صبا بر بنفشه‌زار و ببینکه از تطاول زلفت چه سوگوارانند

چو آفتاب رُخت نیست ماه در خاور
نهاده پیش قدت سرو سرکشی از سر
ندیده دیده چو روی تو ای پری‌پیکر
به زیر زلف دو تا چون نگه کنی بنگرکه از یمین و یسارت چه بی‌قرارانند

ببین که مردم چشمت چو آهوی صیاد
ز خال دانه ز زنجیر زلف دام نهاد
ز خال و دانه خطایی چنین به دام افتاد
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مبادکه بستگان کمند تو رستگارانند
 
بالا پایین