جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فاطمه اتحاد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ;FOROUGH با نام فاطمه اتحاد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 387 بازدید, 11 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فاطمه اتحاد
نویسنده موضوع ;FOROUGH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,790
15,814
مدال‌ها
6
شاهکار

حوّایی ام که سیب لبی را ویار کرد
دندان به لب گزید و حَذَر اختیار کرد

تف بر حیا که دست مرا در حنا گذاشت
رحمت بر آنکه دامن خود لکه دار کرد

من آن زنم که سرخ به سیلی ست صورتم
آن که به خون دل رُخ خود را انار کرد

آهوی بی رمق شدم و شیر بیشه ام
پس زد مرا ، غزال جوانی شکار کرد

این را که رخت کهنه به تن می کنم چه عیب
باید برای چشم چه ک.س نونوار کرد؟؟

بی وقفه مدتی ست سرم سوت می کشد
از بس که کوپه کوپه دلم غم قطار کرد

از پیله ی جهان تو ، پروازم آرزوست
از زندگیِ تلخ نباید فرار کرد ؟؟

من می روم که سر بگذارم به کوه و دشت
بی عشق زنده ماند کسی، شاهکار کرد
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,790
15,814
مدال‌ها
6
انفرادی

مشتاق حبس تا به ابد انفرادی ام
جانم بگیر، روی زمینت زیادی ام

لب وا کند به خنده لبم با کدام امید؟
وقتی به قدر روزنه ای نیست شادی ام

خوردم از اعتمادِ غلط زخم و سالهاست
درمان نشد جراحت بی اعتمادی ام

در کوشش گریختن از خاطرات خویش
ابری شدم که هیچ کجا نیست وادی ام

"صبرم کفاف اینهمه غم را نمی دهد"
بگذار ناله سر دَهَم از نامرادی ام
 
بالا پایین