;FOROUGH
سطح
5
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Apr
- 9,790
- 15,814
- مدالها
- 6
شاهکار
حوّایی ام که سیب لبی را ویار کرد
دندان به لب گزید و حَذَر اختیار کرد
تف بر حیا که دست مرا در حنا گذاشت
رحمت بر آنکه دامن خود لکه دار کرد
من آن زنم که سرخ به سیلی ست صورتم
آن که به خون دل رُخ خود را انار کرد
آهوی بی رمق شدم و شیر بیشه ام
پس زد مرا ، غزال جوانی شکار کرد
این را که رخت کهنه به تن می کنم چه عیب
باید برای چشم چه ک.س نونوار کرد؟؟
بی وقفه مدتی ست سرم سوت می کشد
از بس که کوپه کوپه دلم غم قطار کرد
از پیله ی جهان تو ، پروازم آرزوست
از زندگیِ تلخ نباید فرار کرد ؟؟
من می روم که سر بگذارم به کوه و دشت
بی عشق زنده ماند کسی، شاهکار کرد
حوّایی ام که سیب لبی را ویار کرد
دندان به لب گزید و حَذَر اختیار کرد
تف بر حیا که دست مرا در حنا گذاشت
رحمت بر آنکه دامن خود لکه دار کرد
من آن زنم که سرخ به سیلی ست صورتم
آن که به خون دل رُخ خود را انار کرد
آهوی بی رمق شدم و شیر بیشه ام
پس زد مرا ، غزال جوانی شکار کرد
این را که رخت کهنه به تن می کنم چه عیب
باید برای چشم چه ک.س نونوار کرد؟؟
بی وقفه مدتی ست سرم سوت می کشد
از بس که کوپه کوپه دلم غم قطار کرد
از پیله ی جهان تو ، پروازم آرزوست
از زندگیِ تلخ نباید فرار کرد ؟؟
من می روم که سر بگذارم به کوه و دشت
بی عشق زنده ماند کسی، شاهکار کرد