جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط -pariya- با نام کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 322 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا
نویسنده موضوع -pariya-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,732
55,928
مدال‌ها
11
1718478009179.png

نویسنده:سوزان فرانسیس
مترجم:نیلوفر امن زاده
ویراستار:فرناز وفایی دیزجی


مشخصات کتاب

انتشارات

انتشارات پرتقال
نوع

epub

دسته‌بندی۲

داستان کودک و نوجوانان

حجم

۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

معرفی کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا
کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا نوشتهٔ سوزان فرانسیس و ترجمهٔ نیلوفر امن زاده و ویراستهٔ فرناز وفایی دیزجی است. انتشارات پرتقال این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای کودکان نوشته شده است.

درباره کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا
کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا (Zootopia) حاوی داستان انیمیشن معروفی به همین نام است، شما را با «جودی» آشنا و همراه می‌کند.


او خرگوش کوچکی است که، توانسته از آکادمی پلیس فارغ‌التحصیل شود، اما هیچ‌ک.س قدرت و توانایی او را باور ندارد. جودی که می‌خواهد دنیا را به جای بهتری تبدیل کند، با روباهی مکار به نام «نیک وحشی‌زاد» همراه می‌شود. با اینکه روباه‌ها بزرگترین دشمن خرگوش‌ها هستند، جودی و نیک در ماجراجویی پرهیجان و خطرناکشان تمام باورهای قدیم شهر را تغییر می‌دهند. با جودی و نیک در کوچه‌پس‌کوچه‌های زوتوپیا همراه شوید.

در مجموعه کتاب‌ «دیدنی‌های خواندنی»، مخاطب داستان انیمیشن‌هایی هستید که بسیار پرطرفدار و مشهورند و فروش بالایی داشته‌اند. در گردآوری مجلدهای این مجموعه، تلاش بر این بوده تا داستان‌ انیمیشن‌هایی با موضوعات مختلف به رشتهٔ تحریر درآید؛ ازاین‌‌رو این داستان‌ها مضمون‌های متنوعی را در بر می‌گیرد؛

از داستان‌هایی با موضوعات شخصی و آرزوهای درونی گرفته تا اسطوره‌ها و افسانه‌های قدیم. این مجموعه به‌همت انتشارات پرتقال روانهٔ بازار کتاب شده است. نام برخی از مجلدهای این مجموعه عبارت است از «رنگو» (Rango)، «کوکو» (Coco)، «زوتوپیا» (Zootopia) و «روح» (Soul).

خواندن کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دیدنی های خواندنی؛ زوتوپیا
«جودی و نیک را بردند توی خانه و از آنجا به یک دفتر کار بسیار شیک و مجلل. خرس قطبی درشت‌هیکلی وارد اتاق شد.

جودی پچ‌پچ‌کنان از نیک پرسید: «بزرگ‌آقاست؟»

نیک جواب داد: «نه.»

و بعد خرسی که از قبلی هم بزرگ‌تر بود وارد شد. جودی پرسید: «اون چی؟ خودشه؟»

نیک که کلافه شده بود گفت: «نه.»

خرسی درشت‌تر از دو خرس قبلی وارد شد. جودی گفت: «این دیگه حتماً خودشه.»

«این‌قدر حرف نزن، این‌قدر حرف نزن، این‌قدر حرف نزن.


بزرگ‌ترین خرس قطبی، صندلی کوچکی را توی پنجه‌های بزرگش نگه داشته بود. روی صندلی، یک حشره‌خوار قطبی کوچک نشسته بود.

نیک گفت: «بزرگ‌آقا، قربان، یه سوءتفاهمی...»

جودی با چشم‌های گِردشده زل زده بود به حشره‌خوار کوچک. بزرگ‌آقا او بود؟

بزرگ‌آقا انگشت کوچکش را دراز کرد و نیک حلقه‌اش را بوسید.

نیک گفت: «یه سوءتفاهم ساده پیش اومده.»

بزرگ‌آقا به نیک اشاره کرد ساکت شود. «سرزده اومدی... درست روزی که دخترم عروس می‌شه.» صدای بزرگ‌آقا، خش‌دار و تحکم‌آمیز بود، اما به جثهٔ ریزش هم می‌آمد؛ تیز و زیر بود.

نیک گفت: «خب راستش، ما رو ناخواسته آورده‌ان اینجا، پس... نکته اینه که من نمی‌دونستم اون ماشین شماست، از عروسی دخترتون هم که روحم خبر نداشت.» و مضطربانه خندید.


بزرگ‌ترین خرس قطبی، صندلی کوچکی را توی پنجه‌های بزرگش نگه داشته بود. روی صندلی، یک حشره‌خوار قطبی کوچک نشسته بود.

نیک گفت: «بزرگ‌آقا، قربان، یه سوءتفاهمی...»

جودی با چشم‌های گِردشده زل زده بود به حشره‌خوار کوچک. بزرگ‌آقا او بود؟

بزرگ‌آقا انگشت کوچکش را دراز کرد و نیک حلقه‌اش را بوسید.

نیک گفت: «یه سوءتفاهم ساده پیش اومده.»

بزرگ‌آقا به نیک اشاره کرد ساکت شود. «سرزده اومدی... درست روزی که دخترم عروس می‌شه.» صدای بزرگ‌آقا، خش‌دار و تحکم‌آمیز بود، اما به جثهٔ ریزش هم می‌آمد؛ تیز و زیر بود.

نیک گفت: «خب راستش، ما رو ناخواسته آورده‌ان اینجا، پس... نکته اینه که من نمی‌دونستم اون ماشین شماست، از عروسی دخترتون هم که روحم خبر نداشت.» و مضطربانه خندید.
 
بالا پایین