جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار قیصر امین پور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط محسا با نام قیصر امین پور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,533 بازدید, 162 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع قیصر امین پور
نویسنده موضوع محسا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بگذاربا تو عالم خود راعوض کنم

يک لحظه تو به جای من و من به جای تو...!


اين حال و عالمی که تو داری ،برای من!

دار و ندار و جان و دل من برای تو
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای عشق
به شوق تو گذر میکنم از خویش،
تو قاف و قرار من و
من عین عبورم...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ز بس بی تابِ آن زلف پریشانم، نمی‌دانم
حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمی‌دانم

حقیقت بود یا دور و تسلسل، حلقه‌ی زلفت؟
هزار و یک شب این افسانه می‌خوانم، نمی‌دانم

سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو
ولی از نحوه‌ی چشمت چه می‌دانم؟ نمی‌دانم

چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم
چرا در خانه‌ی خود عین مهمانم؟ نمی‌دانم

ستاره می‌شمارم سال‌های انتظارم را؛
هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی‌دانم

نمی‌دانم، بگو عشق تو از جانم چه می‌خواهد؟
چه می‌خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی‌دانم

نمی‌دانم به غیر از این نمی‌دانم، چه می‌دانم؟
نمی‌دانم، نمی‌دانم، نمی‌دانم، نمی‌دانم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
این جزر و مدّ چیست که تا ماه می‌رود؟
دریای درد کیست که در چاه می‌رود؟

این‌سان که چرخ می‌گذرد بر مدارِ شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می‌رود

گوئی که چرخ، بوی خطر را شنیده‌است
یک لحظه مکث کرده، به اکراه می‌رود

آبستن عزای عظیمی‌ست کاین‌چنین
آسیمه‌سر نسیمِ سحرگاه می‌رود

امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان،
یا آفتاب روی زمین راه می‌رود؟

در کوچه‌های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می‌رود

دارد سرِ شکافتنِ فرقِ آفتاب
آن سایه‌ای که در دل شب راه می‌رود...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
نام تو
رازی نوشته بر پر پروانه هاست
گلها همه به نام تو مشهورند

آیینه ها
از انعکاس نام تو می خندند
در کوچه های خاطره باران
وقتی که خوشه های اقاقی
از نرده های حوصله ی دیوار
سر ریز می کنند
و در مشام باد عطر بنفش نام تو می پیچد
نامت
طلسم " بسم " اقاقیهاست
بی نام تو جذام خلاء
ده کوره ی جهان را
خواهد خورد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم :
در آسمان پر می‌کشیدم
و لا به لای ابرها پرواز می‌کردم

و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر ، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس می‌زد

آنگاه با خمیازه‌ای ناباورانه
بر شانه‌های خسته‌ام دستی کشیدم
بر شانه‌هایم
انگار جای خالی چیزی...
چیزی شبیه بال
احساس می‌کردم !!!
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دوست‌ترت دارم از هر‌چه دوست
ای تو به من از خود من خویش‌تر
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تاخدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز
می‌کِشم نازِ یکی، تا به همه ناز کنم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما چونان که بایدند
نه بایدها
مثل همیشه آخر حرفم، و حرف آخرم را
با بغض می‌خورم
عمری‌ست لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می‌کنم..... باشد برای روز مبادا

اما در صفحه‌های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد، روزی شبیه دیروز، شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می‌داند
شاید امروز نیز، روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما چونان که بایدند
نه بایدها
هر روز بی تو، روز مباداست

آینه‌ها در چشم ما چه جاذبه‌ای دارند
آینه‌ها، که دعوت دیدارند
دیدارهای کوتاه، از پشت هفت دیوار
دیوارهای صاف
دیوارهای شیشه‌ای شفاف
دیوارهای تو
دیوارهای من
دیوارهای فاصله بسیارند
آه، دیوارهای تو همه آینه‌اند
آینه‌های من، همه دیوارند
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
اگر حرف‌های دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می‌توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می‌توانستم ای دور،
از دور یک بار دیگر ببینم!
 
بالا پایین