- Jul
- 924
- 3,501
- مدالها
- 3
🕊️🌿🌹
نویسنده خوش ذوق و قلم
دردانه ی عزیز شبت بخیر*
نه به عنوان منتقد ،چون دراین زمینه آماتورم ، به عنوان خواننده وتجربم در خوندن داستان ورمان نقدی مختصری میزارم*
نام اثر: راهی جز او نیست
به نظرم نام انتخابی کلیشه ای شده ،میتونی نام جذابتری حتی تک کلمه ای بزاری*
تراژدی و ژانر عاشقانه انتخاب کردی درام اجتماعی هم میشه
اضاف کرد بشه عاشقانه،درام، اجتماعی
خلاصه ومقدمه به نظرم بی نقصه وکاملا خواننده آماده میشه و موضوع انتخابی واسش شفافه*
شروع داستان عالیه،کاملا محیط روز ساعت حالات روحی و
روانی شخصیت اصلی داستان در مغز مخاطب تصویر سازی
میشه تاپارت ۵ که سه شخصیت اضافه میشن ایران،رضا و
یادآوری گذشته و نام بردن از ژاله..
خب هیچ پیش زمینه ای در مخاطب ایجاد نمیشه ،نسبت این دو
فرد، ایران و رضا فقط درمورد ژاله میشه کاملا حدس زد مادرساریناس
تاپارت ۷ و ۸ که کاملا نسبتها معلوم میشه.
خب اینکار ممکنه جذب مخاطب رو کم کنه ،چون همه ی خوانندگان
رمانها صبور نیستن وسر درگم میشن ومنصرف ازادامه داستان*
پارت ۱۰ شرح لحظات وتجربه چند قدم مونده به مرگ روبه تصویر
میکشه،عالیه فقط به نظرم چون نوشته شده هوا کاملا تاریکی محض
بعد بجای گرمای شدید و حس سوختن تامغز استخوان
سرمای شدید و لرز و یخ زدن تامغز استخوان با تاریکی بیشترعجین
میشه وباورپذیر تره*
درپارت ۱۹ جملاتی نوشته شده که واقعا محشره ومنحصر به فرد و
جذاب در مورد اثبات وجود خدا☆
《پشت هر اتفاقی یه دلیلی هست که وقتی نمیبینیم ، براش با ذهن
خودمون دلیل میتراشیم ، نه ندیدن ها دلیل بر بی دلیل بودن و نه
دلیل تراشی ما دلیل بر درست بودن》این جملات بر جذابیت رمان
اضافه میکنه ،پس تکرار اینگونه جملات فلسفی تا انتهای داستان
رو توصیه میکنم واسه جذب مخاطب بیشتر*
پارت ۲۱ اون لحظه ی دلخراش وطرز بر خورد یک مادر با فرزند
خردسال خودش، کامل وشفاف قلم زده شده ولی اون جمله ی ژاله
که باتوجه به جمالات بعدی متوجه شدم، تصحیح بشه کاملتره
فریدون بیا تو جمع کن....خب این جمله فریدون بیا تو ل ت و ج
م کن ، بوده میشد تو...با نقطه همراه باشه *
ازپارت ۲۰ به بعد تبریک میگم حسابی قلم گرم وگرمتر میشه داستان
مهیج تر وپر محتواتر *☆
امیدوارم همیشه دراوج ببینمت گلم🕊️☘️✍️
نویسنده خوش ذوق و قلم
دردانه ی عزیز شبت بخیر*
نه به عنوان منتقد ،چون دراین زمینه آماتورم ، به عنوان خواننده وتجربم در خوندن داستان ورمان نقدی مختصری میزارم*
نام اثر: راهی جز او نیست
به نظرم نام انتخابی کلیشه ای شده ،میتونی نام جذابتری حتی تک کلمه ای بزاری*
تراژدی و ژانر عاشقانه انتخاب کردی درام اجتماعی هم میشه
اضاف کرد بشه عاشقانه،درام، اجتماعی
خلاصه ومقدمه به نظرم بی نقصه وکاملا خواننده آماده میشه و موضوع انتخابی واسش شفافه*
شروع داستان عالیه،کاملا محیط روز ساعت حالات روحی و
روانی شخصیت اصلی داستان در مغز مخاطب تصویر سازی
میشه تاپارت ۵ که سه شخصیت اضافه میشن ایران،رضا و
یادآوری گذشته و نام بردن از ژاله..
خب هیچ پیش زمینه ای در مخاطب ایجاد نمیشه ،نسبت این دو
فرد، ایران و رضا فقط درمورد ژاله میشه کاملا حدس زد مادرساریناس
تاپارت ۷ و ۸ که کاملا نسبتها معلوم میشه.
خب اینکار ممکنه جذب مخاطب رو کم کنه ،چون همه ی خوانندگان
رمانها صبور نیستن وسر درگم میشن ومنصرف ازادامه داستان*
پارت ۱۰ شرح لحظات وتجربه چند قدم مونده به مرگ روبه تصویر
میکشه،عالیه فقط به نظرم چون نوشته شده هوا کاملا تاریکی محض
بعد بجای گرمای شدید و حس سوختن تامغز استخوان
سرمای شدید و لرز و یخ زدن تامغز استخوان با تاریکی بیشترعجین
میشه وباورپذیر تره*
درپارت ۱۹ جملاتی نوشته شده که واقعا محشره ومنحصر به فرد و
جذاب در مورد اثبات وجود خدا☆
《پشت هر اتفاقی یه دلیلی هست که وقتی نمیبینیم ، براش با ذهن
خودمون دلیل میتراشیم ، نه ندیدن ها دلیل بر بی دلیل بودن و نه
دلیل تراشی ما دلیل بر درست بودن》این جملات بر جذابیت رمان
اضافه میکنه ،پس تکرار اینگونه جملات فلسفی تا انتهای داستان
رو توصیه میکنم واسه جذب مخاطب بیشتر*
پارت ۲۱ اون لحظه ی دلخراش وطرز بر خورد یک مادر با فرزند
خردسال خودش، کامل وشفاف قلم زده شده ولی اون جمله ی ژاله
که باتوجه به جمالات بعدی متوجه شدم، تصحیح بشه کاملتره
فریدون بیا تو جمع کن....خب این جمله فریدون بیا تو ل ت و ج
م کن ، بوده میشد تو...با نقطه همراه باشه *
ازپارت ۲۰ به بعد تبریک میگم حسابی قلم گرم وگرمتر میشه داستان
مهیج تر وپر محتواتر *☆
امیدوارم همیشه دراوج ببینمت گلم🕊️☘️✍️
آخرین ویرایش: