بدنه: هرگز نمیرد آنکه دلش شد زنده به عشق، کسانی که مهری و عشقی در دل دارند و نور عشق به دور نشان می تابد زندگی را از نگاه دیگری می بینند و همه چیز برایشان تفاوت دارد. صبحشان جذاب و ظهرشان طلایی و غروبی سرخ دارند و هرلحظه از زندگی خود را نقش خاطره می زنند.
نور عشق که بر دل بتابد هیچ مانعی نمی تواند تو را از هدف باز دارد. عشق یک نعمت است و موجب رشد و تعالی و بزرگی می گردد. عشق جلوه خدا در درون انسان است و هرکس که بتواند ان را خوب در درونش پرورش دهد و به سمت خدا قدم بردارد همه چیز برایش مهیا شده و می تواند به مقام قرب و نزدیکی به خدا برسد. عشق یک موهبت ویژه است که موجب رشد و تکامل در انسان شده و فردی که مهتاب عشق در عمق وجودش می درخشد از ظلمت جهل و تاریکی و گمراهی دوری کرده و به سمت ابدیت و لقای خداوند قدم بر می دارد.
عشق شالوده هستی و مایه پیدایش جهان است. هرآینه خداوند به عشق بود که انسان را آفرید تا بدین وسیله عاشقی را به او بیاموزد. او می خواست انسان بازتابی از جلوه خودش باشد که عاشقش شود، خداوند هم عاشق انسان بود. انسانی که جانشین او در زمین شد و جای ترویج عشق و مهرورزی تن به خون و خونریزی داد.
نتیجه گیری: خداوند عشق را آفرید تا انسانها به واسطه عشق با هم مهربان باشند و دنیا رنگ خدایی بگیرد. دلی که جوشش عشق در وجودش باشد هرآینه به سمت خدای قدم برداشته و می تواند در زمین بهترین کارها را انجام دهد. عشق می تواند عشق به مادر، پدر، معلم، کودکان، طبیعت، و در نهایت عشق به خداوند است که سر آمد همه عشق های زمینی است.