- Jul
- 2,620
- 5,046
- مدالها
- 2
کلید فهمیدن چیزهایی که برایمان مهم است این شعر زیبا منسوب به عباس معروفی فقید است:
اما چرا هیجان و احساس اینقدر مهم است؟
گراتی مینویسد: «هیجان کلید کنار آمدن با چیزهاست.» یعنی در موقعیتهای مختلف اگر از احساس و هیجانتان آگاه باشید، به احتمال قوی تصمیمهای بهتر و موثرتری میگیرید و کمتر به خودتان و دیگران هزینه تحمل میکنید.
یک احساس، یک آگاهی، یک اقدام
یک بار پس از جلسهای طولانی رو به رواندرمانگرم گفتم: «پس باید بدونم چه احساسی رو تجربه و احیانن کاری براش انجام بدم.» در پاسخم گفت: «احیانن نه، قطعن باید کاری بکنی.»
برای تمام هیجانها و احساسها باید اقدامی صورت بگیرد. حتی این اقدام میتواند اقدام نکردن باشد، ولی باید از روی بصیرت و تصمیم آگاهانه باشد. مثلن در جایی که تصمیم میگیرید و لازم میدانید خشمتان را کنترل کنید، اما اول باید بدانید چه احساسی دارید و چرا این واکنش خاص را انتخاب میکنید.
ارتباط نوشتن و کشف احساسها چیست؟
وقتی به مدت طولانی این کار انجام شود، الگویی از رفتارهای ناخودآگاه و احساسهایتان را درمییابید و دقیقن این همان کاری است که رواندرمانگر میکند (البته که نوشتار درمانی جایگزین رواندرمانی نیست).
نوشتار درمانی هم چیزی است شبیه به ماه. یک رویش تاریک است و دیگری روشن. تاریکخانهی نوشتن فقط برای نویسنده است و روی روشنش ویترین نویسندگیاش. برای خیلی از نویسندههای بزرگ و آثار درخشان این تاریک و روشن به طرز شگفتآوری با هم ترکیب میشوند و اصلن همین است که اثر هنری را شکل میدهد. اثر هنری یعنی نویسندهای که جوهرِ جانش را به شکلی دلچسب به نمایش گذاشته است.آدمها
همه ماهند
نیمهی تاریکشان را
به دیگران نشان نمیدهند
آدمها ماهند
یک راز در مورد خودافشاگری
خودافشاگری نویسنده چیزی نیست که از پیش بداند و بعد بنویسدش. نوشتن مسیر کشف خویشتن است؛ یعنی نویسنده اساسن مینویسد که بداند کیست. جاناتان فرنزن در مقدمهای که برای کتاب بهترین جستارهای آمریکایی ۲۰۱۶ نوشته، تاکید میکند «نوشتن و خواندن جستار تنها راه ممکن نیست برای اینکه مکثی کنی و از خودت بپرسی واقعن کیستی و حیاتت ممکن است چه معنایی داشته باشد، ولی یکی از راههای خوب است.» بنابراین، مسیر نوشتن مسیر خودشناسی است.نوشتن چطور به خودشناسی کمک میکند؟
از آنجایی که در این یادداشت میخواهیم جدیتر و شفافتر از خودِ نوشتن برای درمان و خودشناسی استفاده کنیم، باید تاریکخانه و ویترین نویسندگی را از هم کجا کنیم؛ از روی صحنهی روشن برویم به پشتصحنهی تاریک و شلوغِ تئاتر نوشتن.«پوسته را بشکنید!»
این عنوان یکی از درسهای نویسندگی خلاق خانم مارگرت گراتی است در کتاب عادت روزانه نوشتن. گراتی که دکترای روانشناسی و مطالعات سینمایی دارد و نویسندگی خلاق درس میدهد (چه ترکیب غبطهبرانگیزی)، توصیه میکند که یکی از راههای ساخت شخصیتهایی با عمق هیجانی و البته شناخت هیجانها و احساسهای خویشتن، ثبت روزانهی آنهاست. ثبت احساسها باعث میشود از پوستهی محافظتان عبور کنید و بدانید واقعن چه احساسی دارید.اما چرا هیجان و احساس اینقدر مهم است؟
گراتی مینویسد: «هیجان کلید کنار آمدن با چیزهاست.» یعنی در موقعیتهای مختلف اگر از احساس و هیجانتان آگاه باشید، به احتمال قوی تصمیمهای بهتر و موثرتری میگیرید و کمتر به خودتان و دیگران هزینه تحمل میکنید.
یک احساس، یک آگاهی، یک اقدام
یک بار پس از جلسهای طولانی رو به رواندرمانگرم گفتم: «پس باید بدونم چه احساسی رو تجربه و احیانن کاری براش انجام بدم.» در پاسخم گفت: «احیانن نه، قطعن باید کاری بکنی.»
برای تمام هیجانها و احساسها باید اقدامی صورت بگیرد. حتی این اقدام میتواند اقدام نکردن باشد، ولی باید از روی بصیرت و تصمیم آگاهانه باشد. مثلن در جایی که تصمیم میگیرید و لازم میدانید خشمتان را کنترل کنید، اما اول باید بدانید چه احساسی دارید و چرا این واکنش خاص را انتخاب میکنید.
ارتباط نوشتن و کشف احساسها چیست؟
وقتی به مدت طولانی این کار انجام شود، الگویی از رفتارهای ناخودآگاه و احساسهایتان را درمییابید و دقیقن این همان کاری است که رواندرمانگر میکند (البته که نوشتار درمانی جایگزین رواندرمانی نیست).