جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {قشرِ شیفتگی} اثر • ~Fateme.h~ کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ;FOROUGH با نام {قشرِ شیفتگی} اثر • ~Fateme.h~ کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,643 بازدید, 22 پاسخ و 23 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {قشرِ شیفتگی} اثر • ~Fateme.h~ کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ;FOROUGH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
دانه‌ی انار من، سال‌ها، ماه‌ها، روزها، ساعت‌ها، دقیقه‌ها و ثانیه‌ها از لحظه‌ای که مرا همچون پروانه‌ای بی‌بال در بستر این بادهای پاییزی به پرواز درآوردی، گذشته است. اما پاهایم، همچون درختان تنومند و کهن، ریشه‌دوانده‌تر از آیین بی‌تو بودن، راهی بی‌پایان به مقصد دیوانگی گشوده‌اند. راهی که در آن، نه تنها سایه‌ای از روشنایی وجود ندارد، بلکه هر گام، سنگینی شبیه به سنگینی خودِ نبودنِ تو را به دوش می‌کشد. اما قلبِ سرگشته‌ام، همچون گلبرگی در طوفان، در میان قشری از شیفتگی‌های پیچیده، مجنون‌تر از هر گاه، به تپیدن خود ادامه می‌دهد، در امیدِ فردای شاید با تو بودن، همچنان از شدت عشق نمی‌سوزد و به زندگی ادامه می‌دهد.
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
گاهی با خود می‌گویم: «امید؟ کدام امید؟» آیا همان امیدی که در دل و جانم، چون نغمه‌ای ناتمام، در حال فروپاشی است؟ آیا همان امید، که همچون افسانه‌ای کهنه، در دل ذهنم شکسته و ریزش می‌کند؟ می‌دانی چه شده؟ امید من، در برابر این قشرِ شیفتگی، همچون پرنده‌ای بی‌پرواز، عاجز و بی‌بال می‌شود. بدون قدرتی که به دل یا ذهنم اثری بگذارد، در تاریکیِ بی‌خودِ خود می‌رقصد.
 
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,814
مدال‌ها
6
خیر، دیگر این خرمن‌خرمن بوته‌های امید که در دل خاکِ یأس روییده‌اند، هرگز نمی‌توانند سایه‌ای از حقیقت یا روشنایی را به من ارزانی دارند. بلکه همچون بادهایی بی‌رحم، به سکوتِ درونم می‌وزند و هر بار که فکر می‌کنم شاید چیزی تغییر کند، همان خلأِ تهی‌تر از پیش در من بازتاب می‌یابد. گویی خودم در دنیایی بی‌پایان از هیاهوی ناتمام و رنگ‌های بی‌روح گرفتار شده‌ام، و هیچ آوای دلنشینی از امیدِ واقعی به گوش نمی‌رسد.
پایان
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین