جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی چنین داستانی بنویس!

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط سایدآ با نام چنین داستانی بنویس! ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 497 بازدید, 30 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع چنین داستانی بنویس!
نویسنده موضوع سایدآ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط سایدآ
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
چنین داستانی بنویس



گفت داستانی بنویس که تحقیق برای نگارش آن وادارت کند به انجام کاری که از آن طفره می‌روی. مثلن اگر سال‌هاست که می‌خواهی برنامه‌نویسی یاد بگیری، قصه‌یی بنویس درباره‌ی یک برنامه‌نویس، تا به واسطه‌ی این داستان مجبور شوی بروی سراغ برنامه‌نویسی.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
تو هستی، کلمه هست



تو هستی، کلمه هست، کار می‌کنیم و می‌سازیم. تو که نباشی، شاید کلمه باشد، اما کار و ساختن نه.

کلمه به اضافه‌ی تو است که هست می‌شود، هستی‌ام می‌شود. تو هستی، کلمه هست، من خوشبختم.

من کلمه‌ام.


شاهین کلانتری
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
عاقبت نویسنده



برخی را هم خیالبافی درباره‌ی فرجامِ چیزها به نوشتن می‌کشاند.

امیرحسین افراسیابی سرود:

«پائیز
زیباست
اما این برگِ فروافتاده را
باد
به کجا خواهد برد؟*»

دلمشغول عاقبت برگ شدن و به پرسشی رسیدن و شعری ساختن.

شاید همه‌ی ما را همین خیال سرکشِ فردای نیامده به نوشتن وامی‌دارد، عاقبت چیزها، عاقبت خودمان.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
وانویس ترسناک نیست



نوشته‌ی خوب در مرحله‌ی «وانویس»‌یا «بازنویسی» شکل می‌گیرد.

بازنویسی فقط جابجا کردن نقطه و ویرگول است. گاه‌گاه در این مرحله بیش از نیمی از متن سراسر دگرگون یا حذف می‌شود.

ولی نویسنده‌ی نوقلم ما می‌‌گوید:

«بله، قبول. اما این متن نهایت توان من است. من هزار بار هم بازنویسی کنم همین می‌شود. چیزی دیگری ندارم که به نوشته‌ام اضافه کنم، یا نمی‌دانم کدام بخش‌ها را می‌توان حذف کرد یا جور بهتری نوشت.»

اما باز‌نویسی قرار نیست یکباره انجام شود. نوعی از بازنویسی که دست‌کم گرفته‌ایم وانویس‌کردن با فاصله‌ی چندساله است. کاری که اکبر رادی بیش از سایر نویسندگان معاصر ما جدی می‌گرفت و به همین دلیل مقایسه‌ی نسخه‌‌های مختلف نمایشنامه‌های او کلاس درسِ نوشتن است.

آئوگوستو روئاباستوس توصیه می‌کند: «فکر می‌کنم هر نویسنده‌ای، حتی نویسندگان مشهور و کاربلد، که روی سخنم با آنهاست، باید بارها آثارشان را بازنویسی کنند. کتاب به کتاب این کار را بکنند، طوری که آخرین نسخهٔ هر اثر تماماً با نسخهٔ اول آن متفاوت باشد.*»

نهایت تلاشمان را برای بهبود نسخه‌ی اول بکنیم، اما بیش از اندازه خودمان را نیازاریم. بخشی از کار را باید به ماه‌ها و سال‌های آینده موکول کرد. اینطوری وانویس نه تنها ترسناک نیست که به بخشی شیرین از مسیر نویسندگی تبدیل می‌شود.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
جمله‌ی کوتاه یا بلند؟

جمله قرار نیست همیشه کوتاه باشد. جمله‌ی بلند هم کارکردهای خاص خودش را دارد.

ربطی به نویسندگی داستانی یا غیرداستانی هم ندارد. گاه در بیان افکار پیچیده‌ی فلسفی ناگزیر از نوشتن جملات بلندیم یا در داستان با جمله‌ی بلند می‌توان هیجان و تعلیق آفرید.

نمونه:

«تولد بچه‌آهوهای دوقلو و به‌هم‌چسبیده با یک قلب، و بچه‌ببر‌های دوکلّه با صورت‌های مچاله‌شده و یک‌چشم، و بچه‌فیل‌هایی که چند خرطوم کوتاه و بلند از بدنشان آویزان بود، هم‌زمان با افزایش روزافزونِ به‌دنیاآمدن انواع نوزادان ناقص‌الخلقه در جامعه‌ی موجودات غیرانسانی، موجب شد تا آن دسته از حیواناتی که اصالت ذاتی خود را حفظ کرده بودند، بیش از پیش نگران آینده‌ی خود شوند.*»

می‌بینید؟ جواب می‌دهد. پس کوتاهیِ جمله‌ها به‌خودی خود امتیاز نیست، مهم این است که بسته به موضوع، سبک مناسب را برگزینیم.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
بن‌بست نویسنده



شاید اصطلاح‌ «بن‌بست نویسنده» یا «انسداد نویسنده» (Writer’s block) را شنیده باشید. به وضعیتی می‌گویند که نویسنده حس می‌کند کف‌گیرش خورده ته دیگ و هیچ‌چی برای نوشتن ندارد.

اما نیل سایمون تعریف دیگری از این اتفاق دارد: «بعضی در موردِ خشکیدنِ چشمه‌ی الهامِ نویسنده برداشتِ نادرستی دارند. تصور می‌کنند در این مواقع هیچ‌چیز به فکرتان نمی‌رسد. درحالی‌که صدها چیز به فکرتان می‌رسد؛ فقط هیچ‌کدام‌شان را دوست ندارید. آن چیزی را هم که دوست دارید بِهِش اطمینان ندارید.»*

توصیف سایمون از گرفتاری نویسنده بهتر و دقیق‌تر نیست؟ این تعریف می‌تواند پرسش‌های ما را برای حل مسئله دگرگون کند؛ یعنی به‌جای طرح این سؤال کلی که «چه کنم تا از بن‌بست بیرون بیایم؟»، بپرسیم: «چطور می‌توانم ایده‌یی دوست‌داشتنی پیدا کنم؟» یا «چگونه می‌شود همین ایده‌هایی نچسب را دلچسب‌ کرد؟»

 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
ایده‌ی خوب کجاست؟



فرض کن برای رسیدن به چشمه‌ باید یک ساعت راه بروی، اما تو هر بار پنج دقیقه به سمت چشمه می‌روی و منصرف می‌شوی و برمی‌گردی. حالا مضحک نیست که از تشنگی بنالی؟

نوشتن هم همینطور است:

تا دست‌کم یک ساعت، پیوسته و بی‌حواس‌پرتی، ننویسی، به ایده‌ی چشمگیری نمی‌رسی.

شاید بتوانم بگویم این مهم‌ترین درسی‌ست که در فرایند نوشتن آموخته‌ام.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
خوره‌گی



نویسندگی از سویی گره خورده با خوره‌گی. نویسنده‌ خوره‌‌ی گردآوری چیزهاست؛ خوره‌ی جمع‌آوری کلمات، لحظه‌ها،‌ حس‌ها، معانی، کتاب‌ها، گفت‌وگوها و... یکی از این خوره‌ها فراهم‌آوریِ سرنام‌هاست*؛ سرنام‌های سگ‌دار، مثل چشم‌های سگ‌دار که می‌گیرند و نمی‌رهند.
حالیا یکی از این سرنام‌ها:

«هفت راه غیر عملی»

در فهرست کتاب «بر نقد هنری چه آمد؟**» دیدمش. اصلن به همین خاطر خریدمش. آشنایی‌زدایی می‌کند. شاید این سرنام در جای دیگری جواب ندهد، اما با حال‌وهوای این کتاب می‌خواند.
با جمع‌آوریِ فعالانه‌ی چیزهاست که می‌توان به کشف الگوهای ناشناخته امید داشت.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
نویسنده‌ی هزارچشم



با برخی نمونه‌های کوچک، بسیاری از نکات بزرگ را می‌توان گفت. شعرِ «تفاسیر*» از مرید البرغوثی از همین نمونه‌هاست:

«شاعری نشسته در کافه‌ای‌، شعر می‌نویسد

پیرزن

فکر می‌کند دارد به مادرش نامه می‌نویسد

زن جوان

فکر می‌کند دارد به دوست دخترش نامه می‌نویسد

کودک

فکر می‌کند دارد نقاشی می‌کند

تاجر

فکر می‌کند دارد معامله‌ای را بررسی می‌کند

گردشگر

فکر می‌کند دارد کارت پستالی می‌نویسد

کارمند

فکر می‌کند دارد قسط‌هایش را محاسبه می‌کند

مامور مخفی پلیس

گام بر می دارد، به آهستگی، به سوی او»

یکی از تمرین‌های ما نوشتن یک موقعیت واحد از زوایای مختلف است. چرا که با تلاش برای زدن عینک‌های جورواجور است که می‌توان به لحن‌ها و فضاها و ایده‌های متفاوت رسید.

شاید بتوان گفت نوشتن در اصل یعنی دیدن دنیا از گوشه‌‌های گوناگون. آیا آثار نویسندگان بزرگ را به خاطر همین وسعت دید نمی‌ستاییم؟

پیشنهاد تمرین:

بکوشید یک صحنه را دست‌کم از پنج منظر متنوع ببینید و توصیف کنید.
 
موضوع نویسنده

سایدآ

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
185
436
مدال‌ها
2
هر آنچه می‌گویم



«هر آنچه توصیف می‌کنم تئاتر است، حتی آنجا که تئاتر موضوعِ مورد بحث نباشد.»

هوارد بارکر این جمله را ۴ بار در ۴ پاره‌ی کتاب «مرگ، آن یگانه و هنر تئاتر» که مجموعه‌یی از قطعه‌نوشتار است تکرار می‌کند. پنداری این ترجیع‌بند تمام سخنان اوست.



باری، گمانم درباره‌ی نوشته‌های بسیاری از ما هم این نکته صادق است، البته جای «تئاتر» می‌توان هر کلمه‌ی دیگری را جایگزین کرد. برای مثال:

«هر آنچه توصیف می‌کنم عشق است، حتی آنجا که عشق موضوعِ مورد بحث نباشد.»

شما چه واژه‌یی را برمی‌گزینید؟
 
بالا پایین