با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!_ماندنی را وِل کنی پیش تو میماند ولی،مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوشخبر از طرف سبا بازآمد
میتوان آيا به دريا حكم كردما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
.مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست.
میروی ؟ عیبی ندارد سر مپیچان گوش کن .....
ان دل بیمار ما را ....
بازده. ، بعدا برو ،
من وماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک