جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {آمال} اثر •عسل کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط STARLET با نام {آمال} اثر •عسل کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 337 بازدید, 4 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {آمال} اثر •عسل کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط STARLET
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,461
14,849
مدال‌ها
4

نام اثر: آمال (امیدها)
ژانر:تراژدی
ناظر: @Kamtar az hich
نویسنده:عسل
مقدمه:
می‌دانی ای خالق روزهای ناگوار من! من در ورا ناامیدی، یک افراس تعیش را بر چشم نظر دیدم. من کوته‌فکر، تو را با نوری بی‌نهایت تصور می‌کردم اما تو را در ژرفای آمال‌ها دیدم. دستانت را گرفتم، چشم گشودم اما تو را ندیدم. تو همان‌طور که آمدی، از خیالم من ربوده شدی. تو امید من برای روزهای رو به پایان بودی، اما رفتی! تو امید و آرزوی من برای یک ذره نفس بودی اما بر یک چشم برهم زدن، جستی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,428
13,043
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانی
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,461
14,849
مدال‌ها
4
هیچ‌وقت به آرزوهای از دست رفته‌ام فکر نکردم. نمی‌دانم چرا؟ اما حال می‌خواهم به آمال‌هایم فکر کنم. به آن روزهایی که تمنای رسیدن داشتم. به آن دورانی که به هیچ‌ک.س غیر از تو فکری نداشتم. تویی که اهریمن خویی پیش نیستی. بگو به من، چگونه تو را باور کردم؟ چگونه آغوشت را پذیرفتم؟ حال که می‌اندیشم، می‌دانم امیدهایم برای تو، بیهوده بوده است. بیهوده‌‌ی بیهوده!
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,461
14,849
مدال‌ها
4
در من، کوهی از خواستن فروریخته است؛ نه با تیشه، که با نگاهِ تو.
هر شب، در آیینه‌ی ترک‌خورده‌ی ذهنم، تصویر مبهمی از آمدنت را صیقل می‌زنم،
و هر بار، جز غبارِ تازه‌ای از نیامدن، نصیبم نمی‌شود.
تو، آن احتمالِ بعیدِ روشنایی هستی که از میانِ تاریکیِ مطلق، لبخند می‌زند.
رؤیای رسیدنت، تنها دلیل تپیدنِ قلبی‌ست که جهان را بی‌تو، تکراری و کم‌رمق می‌بیند.
من، سال‌هاست که در سایه‌ات راه می‌روم بی‌آن‌که روشنی‌ات بر من بتابد و با این‌همه، هنوز باور دارم که یک روز،
در میانه‌ی سکوتی از جنس یقین، خواهی آمد؛
بی‌کلام، بی‌رد، بی‌مقدمه و جهان، ناگهان تمام خواهد شد.
در یک لحظه‌ی ساده که تو در آن ایستاده‌ای، و هیچ‌ک.س نمی‌گوید «دیگر نمی‌شود».
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,461
14,849
مدال‌ها
4
رؤیای تو، آوارِ مه‌آلودی‌ست بر شانه‌های هر شبم،
که با دستِ خیال، صورتت را بر آب می‌کشم و با بغضِ بیداری، پاکش می‌کنم.
تو را آن‌گونه می‌خواهم که پرنده، افق را؛ بی‌آن‌که بداند کجاست، اما بداند که هست.
آرزوهایم، عصیانِ خاموشی‌اند؛ چون بادی که میان گندم‌زار، نامت را بی‌صدا تکرار می‌کند.
رسیدن به تو، شاید افسانه باشد،
اما من هر روز، در حاشیه‌ی ناممکن‌ها، رؤیایی را به اسمِ تو ثبت می‌کنم؛
با جوهری از انتظار، و کاغذی از نبضِ زنده‌ام.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین