جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | گریز از شیدایی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | گریز از شیدایی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 160 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | گریز از شیدایی
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rasha_S
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,608
مدال‌ها
7
عنوان: گریز از شیدایی
نویسنده: ملی ملکی
ژانر: جنایی، معمایی، تراژدی
عضوگپ نظارت (1)S.O.W
خلاصه: انسان‌ها در واقعیت جنایت‌کارانی هستند که خود را موجودی بی‌گناه و قربانی بی‌عدالتی می‌نامند. آری! روح و احساس ما را به قتل می‌رسانند و ما احساسات فرد بعدی را هدف قرار می‌دهیم و فرد بعدی احساس دیگری را! جالب آنجاست که معترض هستیم، چرا و چگونه انسانیت مرده است؟ انقدر این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد که روزی هیچ مهربانی وجود نخواهد داشت و تنها مشتی بی‌رحمی از آدمی باقی خواهد ماند‌.

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,608
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @مِلی

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Rasha_S
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات
به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@آرشیت
@Raaz67
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,659
مدال‌ها
4
عنوان: عنوان از واژه‌های گریز از شیدایی تشکیل شده است. حجم عنوان قابل قبول است. کلمه‌ی شیدایی به معنی شیفتگی و دیوانگی و آشفتگی از عشق است و شاید به یکی از موارد زیر نیز اشاره داشته باشد: شیدایی در روان‌شناسی سویه‌ای از اختلال دوقطبی است پس بیشتر به ژانر عاشقانه ربط داره نه جنایی و کلمه‌ی گریز به معنی عقب نشینی، فرار، هزیمت، اجتناب، پرهیز، رم، طفره. معنی کلی عنوان که میشه فرار از عاشقی که کاملا متناسب ژانر عاشقانه است. هم کلمه گریز و هم کلمه شیدایی انتخاب شدند چون نسبت به کلمات مترادف خود کلیشه کمتری دارند. اما در هر حال در این کلمات نیز کلیشه دیده می‌شود و به نویسنده پیشنهاد می‌کنیم از کلماتی با کلیشه کمتر استفاده کند. مخصوصا کلمه‌ی گریز که کلمه‌ی انتخابی بسیاری از نویسندگان بوده‌. همچنین کلمه‌ی شیدایی به معنای جنون و دیوانگی نیز کلیشه‌ی بالایی دارد و رمان‌های بسیاری با این اسم وجود دارد. عنوان ممکن است جذابیت نسبی داشته باشد اما با بدنه، جلد و باقی سمت‌های رمان ارتباط چندانی ندارد.
ژانر: ژانرهای جنایی، معمایی و تراژدی، ژانرهای انتخابی نویسنده است. ژانر جنایی داستان را شاید بتوان از نظر وقوع قتل و اتفاقات دنباله‌دار مرتبط با آن در نظر گرفت که این هم در صورتی است که قتل و توصیفات کشتار و... ادامه پیدا کرده و بیان شود. ژانر معمایی گویی از نظر نویسنده مبهم بودن داستان و اشخاص بیان شده که این اشتباه است. لازم به ذکر است که نویسنده معماهایی را بیان کرده اما از توصیفات و بیان سرنخ و... باز مانده و از این نظر، در ژانر معمایی به مشکل برخوردیم. در قسمت‌های بعد به دلیل این حرف اشاره خواهیم کرد. ژانر تراژدی نیز تا اینجای کار دیده نشد مگر اینکه بخواهیم مرگ پدرش را یک تراژدی غم انگیز در نظر بگیریم که البته باید به نوع به تصویر کشیدن آن نیز دقت شود که به این مورد نیز در آینده اشاره خواهیم کرد. توجه داشته باشید که ژانر تراژدی حتما باید پایانی غمگین همراه با مرگ و... باشد. با توجه به داستان تا به اینجای کار، ژانرهای پلیسی و معمایی باید در نظر گرفته شوند.
جلد: با نگاهی کلی به جلد ما شاهد صفحه شطرنج در حال سوختن هستیم که با پس زمینه‌ای تاریک تزیین شده. شاید بتوان آتش گرفتن مهره‌ها را به ژانر تراژدی نسبت داد در صورتی که هر مهره را شخصیتی در نظر بگیریم. اما ژانر معمایی و همچنین جنایی به خوبی به تصویر کشیده نمی‌شوند و بهتر است جلد تغییر کند. متن در نظر گرفته شده نیز با ژانر جنایی و معمایی ارتباطی ندارد و با ژانر تراژدی نیز حداقل ارتباط ممکن را دارد و بهتر است تغییر کند. رنگ به کار رفته قابل قبول است اما فونت متن‌ها قابل خواندن نیست و به سختی قابل تشخیص است و تغییر آن، ایده‌ی خوبی است.
خلاصه: اندازه مورد قبول برای خلاصه بیش از سه خط و کمتر از ۹ خط است که با توجه به خلاصه ۸ خطی نویسنده از این نظر مناسب بود. کلمه قتل اگر صرفاً به معنای عام خود مورد توجه قرار بگیرد می‌تواند با ژانر جنایی ارتباط پیدا کند اما قتل احساس چندان مناسب برای ژانر جنایی نیست و از نظر تراژدی نیز ارتباط کمی میان آن با خلاصه پیدا شد. هرچند متاسفانه ژانر معمایی یافت نشد و تمام این موارد با هم، خلاصه‌ای نه چندان جذاب و قابل قبول برای خواننده را ایجاد خواهد کرد که بهتر است به آن پرداخته شود و نویسنده آن را تغییر دهد. خلاصه با داستان کلی و قالب داستان ارتباط چندانی نداشت مگر اینکه بخواهیم مرگ پدرش را با احساسات وی در هم بیامیزیم و به همان قسمت قتل احساسات ربط دهیم. پیشنهاد ما برای خلاصه این است که با استفاده از آرایه‌ها و جملاتی بعد پلیسی و معمایی را به تصویر بکشید.
مقدمه: مقدمه نیز اندازه مناسبی دارد و در این قسمت ما می‌توانیم هر سه ژانر را مشاهده کنیم. البته دقت داشته باشید که باید با توجه به دو ژانر گفته شده، آن را تغییر دهید. خواننده برای فهمیدن دلیل انتقام کنجکاو خواهد شد اما نویسنده می‌تواند با استفاده از پیچ و خم‌هایی برای مقدمه جذابیت بالاتر از این هم ایجاد کند.
آغاز: داستان با حرکت شخصیت اصلی به نام سایه در راهروی زندان شروع شد که به طرف اتاقی برای ملاقات با فردی که گویی سرگرد بود می‌رفت. در ادامه سرگرد خبر قتل پدرش را به او می‌دهد و ما شاهد تحقیر پسر به وسیله دختر و تمسخر او هستیم. آغاز می‌تواند جذاب باشد اما به دلیل کم بود زیاد توصیفات اعم از توصیف مکان، آوا، احساس و ظاهر این جذابیت ناکام مانده. از منظری دیگر خواننده برای درک دلیل نفرت دختر از پسر و نیز دلیل بودن او در اینجا کنجکاو می‌شود. نویسنده باید به این مورد توجه داشته باشد و این توصیفات را در داستان خود بگنجاند.
میانه: تا حدودی به دور از کلیشه بود اما البته نابود شدن احساسات فردی و تبدیل وی به فردی جدید که برای انتقام نفس می‌کشد، موردهایی با کلیشه محسوب می‌شود.
نقطه اوج داستان را می‌توان قسمتی که سایه تصور کرد مارال کشته شده در نظر گرفت و یا همچنین قسمت دیدار سایه با شخصیت پسر در مهمانی. هرچند ایرادی که به این قسمت‌ها وارد است نبود توصیفات مناسب و کافی است. خواننده به دلیل کمبود توصیفات مختلف مانند توصیفات آوا، احساس، مکان و ظاهر و نیز سیر سریع این قسمت‌ها از درک و ارتباط گرفتن با این بخش و بخش‌های دیگر باز می‌ماند. همانطور که قبل‌تر گفته شد نویسنده باید از این توصیفات بهره بگیرد.
لحن و بافت: دیالوگ‌ها اکثراً محاوره محور و مونولوگ‌ها نیست ادبی محور بودند.
موردی که باید به آن توجه شود این است که محاوره‌ای نوشتن نیز باید در چهارچوب خود انجام شود.
برای مثال: اگه من اون سیلی و به اون مامور زده بودم تا دو هفته انفرادی بودم. در کنارش باید توالت‌ها رو می‌شستم! ⬅️ اگه من اون سیلی رو به اون مأمور زده بودم، باید با دو هفته توی انفرادی می‌موندم؛ در کنارش/ علاوه بر اون، باید توالت‌ها رو هم می‌شستم.
سیر رمان: رمان سیر سریع و شتاب زده داشت و بسیاری از نکات مبهم باقی مانده بودند. ما در داستان، شاهد حضور شخصیت‌هایی بسیار بودیم که گویی از ناکجاآباد ظاهر شده بودند و دلیلی برای وجود آنها و همچنین حس سایه نسبت به آنها بیان نشده بود. وجود توصیفات مختلف به طور بسیار کم و مبهم بودن کلیات و اساس داستان، باعث خسته شدن خواننده می‌شد. در قسمت ژانر اشاره کردیم که کلیات نباید مبهم بمانند و ژانر معمایی باید در واقع با وجود جزئیات جالب و جذاب بیان شود که مخاطب برای حل آن به دنبال سرنخ بگردد تا آن را حل کند. در ژانر تراژدی نیز همانطور که گفتیم اگر بخواهیم مرگ پدرش را مرتبط با آن ژانر بدانیم، باید شاهد جزئیات و توصیفات احساس بسیاری باشیم که این مورد نیز وجود نداشت. گویی در ابتدای داستان مرگ پدرش اصلاً برای او اهمیت نداشت و در ادامه نیز نویسنده اصرار داشت که مرگ پدرش بر روی او تاثیر بسیار بدی داشته و او بسیار ناراحت است که این مورد با عدم وجود توصیفات احساس در تضاد کامل است.
ما متوجه نشدیم که سیاوش و نیما و مینا و تمام این افراد، هدف از وجودشان چیست؟ گذشتشان چیست که با این قضایا ارتباط پیدا کرده اند؟ چه اتفاقاتی افتاده این وسط که دشمن هستند و یا دوست یک دیگر؟ کسی که کشته شده کی بود؟ چجوری کشته شده و در وهله‌ی اول چرا مرده و ربطش به این قضایا چیست؟
و هزاران سوال دیگر.
در واقع ما وقتی می‌خواهیم کسی را متهم کنیم، بعدهای مختلفی رو در نظر میگیریم. مثلا اینکه هدف و انگیزه از قتل چی بوده؟ قاتل چرا کشته؟ مقتول چه ارتباطی داشته؟ یعنی این وسط هیچ مدرکی نبوده که بگه این دختر اون ساعت خونه نبوده؟ خب حقیقتا این یکم بعیده چون حتی اگه سیاوش هم شهادت نده بالاخره دختر ساعت خروج و ورود به خونه رو به عنوان مدرک داره. همسایه ها ممکنه دیده باشند. حتی اگر ندیده باشند هم از دوربین‌های راهنمایی رانندگی یا دوربین‌ها خونه استفاده می‌شود. از مخابرات میشه رد گرفت. از تراکنش بانکی میشه فهمید و هزاران راه دیگر. این مورد رو هم باید توجه کرد که هر برنامه‌ی عالی‌ای برای دروغ گفتن، یه درز کوچیک داره که حتی اگه تصور بشه هیچ مدرکی پیدا نمیشه، از اون درز میشه پیدا کرد.
ما ابهام این وسط زیاد داشتیم توی اصل قضیه. و تازه این فقط برای نقطه‌ی شروع وگرنه خود روند و شخصیت‌ها و حرکاتشون و دلایل هم جای بحث زیادی دارد. نویسنده می‌تواند از فلش بک یا دیالوگ، مونولوگ و یا راوی برای بیان این ابهامات و رفع آن استفاده کند. امیدوارانه تصور می‌کنیم که در ادامه نویسنده به این موارد می‌پردازد و این مشکلات را رفع می‌کند.
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: تناسب بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تا حدی رعایت شده بود اما دیالوگ نسبت به مونولوگ غالب بود و بهتر است نویسنده از مونولوگ‌ها نیز برای توصیفات کمک بگیرد. علائم نگارشی بسیاری گذاشته نشده بود و یا گاهاً اشتباه گذاشته شده بود که باعث کم شدن این بخش شده بود.
با فکری که از ذهنش عبور کرد، پوزخند، ناخودآگاه روی لبانش شکل می‌گیرد.⬅️ با فکری که از ذهنش عبور کرد، پوزخند ناخودآگاه روی لبانش شکل می‌گیرد.
شخصیت‌پردازی: شخصیت پردازی بسیار کم انجام شده بود و ما تا آخر داستان نیز قادر به تجسم ظاهر شخصیت‌ها نبودیم که این با توجه به انتخاب زاویه دید سوم شخص و البته داستان، بسیار جای مانور دارد. باید توجه کرد که شخصیت پردازی باید به طور غیر مستقیم باشد و باید به طوری باشد که خواننده قادر به تجسم آن باشد.
شخصیت‌پردازی درونی: شاید بتوان گفت مارال شخصیتی شوخ و سایه شخصیت جدی دارند. هرچند به خوبی روی آنها و بقیه‌ی شخصیت‌ها تمرکز نشده بود و باعث کسل شدن خواننده می‌شد. با توجه به اینکه سایه افسر بوده، فرد انتظار فردی با رفتار و نگرش و... نظامی داشته باشد نه لاتی!
برای مثال: رفتار آرام و همراه با طمأنینه‌ی او، تقریباً باعث می‌شد گذشته‌ی تاریکش را فراموش کنم و مسخ چشمانش شوم. لبخندی آرامش‌بخش زد و گفت: ...

شخصیت‌پردازی بیرونی: توصیف ظاهر بسیار کم بود و عملاً وجود نداشت. نبود توصیفات در مورد شخصیت‌ها، باعث نیمه ماندن داستان و عدم ارتباط گرفتن خواننده با شخصیت‌ها می‌شود. از نویسنده انتظار می‌رود که توصیفات ظاهری شخصیت‌ها را بیان کند. مانند چهره، بدن، پوشش و... .
برای مثال: کت بلند و قهوه‌ای که برای این مهمانی انتخاب کرده بود، قهوه‌ی چشمانش را بیشتر از هر زمان دیگر به رخ می‌کشید. دستی به لبان سرخش کشید و ابروان پرپشتش را بالا برد. به چشم‌هایم خیره شد.

توصیف مکان: بسیار کم بود و مکان‌ها به خوبی توصیف نمی‌شد. مکان‌هایی مانند خانه مارال و یا حتی زندان و حتی مهمانی جای زیادی برای توصیفات داشتند اما به دلیل نپرداختن نویسنده به آن پتانسیل خود را به نمایش نگذاشته بودند. نویسنده باید سعی کند با توصیفات مکان غیر مستقیم این خلأ را در رمان خود از بین ببرد.
تصور صدا و آوا: توصیف آوا جز یه مورد صدای خش‌خش دمپایی در زندان، اصلاً وجود نداشت و قابل قبول نبود. نویسنده می‌تواند از آواهای مختلف مانند صدای شکستن اجسام و یا صدای موزیک و حتی قدم‌ها استفاده کند تا رمان خود را جذاب کند.
توصیف احساسات: توصیف احساسات قابل قبول نبود. بسیار کم بود و گویی نویسنده صرفاً می‌خواست به خواننده بقبولاند که شخصیت‌ها عصبانی، غمگین و... هستند اما نبود توصیفات قابل قبول و مهندسی شده این موارد را غیرقابل باور می‌کرد. برای مثال نویسنده می‌تواند روی احساس دختر در زمان مرگ پدرش و پس از آن و یا در قسمت‌های بعدی که خشمگین بود و همچنین نفرت وی از شخصیت پسر کار کند.
زاویه دید: نویسنده از زاویه دید سوم شخص استفاده کرده بود و گویی راوی مشغول توصیف داستان بود. این زاویه دید زاویه دیدی مناسب است و پتانسیل زیادی برای توصیفات مختلف دارد.
کشمکش و تعلیق: تعلیق در این داستان در واقع همان علاقه و تلاش سایه برای انتقام از افراد مختلف است. خواننده در واقع علاقه دارد و کنجکاو است که دلیل این انتقام و احساس و تلاش را بداند. اما وجود شخصیت‌هایی که گویی از ناکجا آباد و غیر منتظر وارد داستان می‌شوند و نویسنده توضیحی در مورد دلیل وجود آنها و یا حتی اتفاقات گذشته و دلیل دشمنی شخصیت اصلی با آن‌ها نمی‌دهد. علاوه بر آن در کلیت داستان نیز ابهام وجود دارد و گویی خواننده صرفاً می‌خواند بدون آنکه دلیل وقایع و رویدادها را بداند. نویسنده باید سر نخ‌هایی در طول داستان قرار دهد و از دلیل وجود شخصیت‌ها سخن بگوید که این موارد باید به طور غیر مستقیم اتفاق بیفتد تا جذابیت به داستان بدهند.
کشمکش درونی: کشمکش درونی در واقع کشمکش‌های ذهنی شخصیت‌هاست که ما در این داستان شاهد همچین چیزی نبودیم. با توجه به ژانرهای انتخابی و حتی موضوع داستان نویسنده می‌توانست از این پتانسیل بهره ببرد. برای مثال نویسنده می‌توانست حالت افکار ضد و نقیض برای سایه در نظر بگیرد در شرایطی مانند شک میان قاتل پدرش و یا حتی فرد بالا رتبه نظامی. این مورد باید به خوبی و با جزئیات زیاد به تصویر کشیده شود تا خواننده بتواند آن را درک کرده و با آن ارتباط برقرار کند.
کشمکش بیرونی: حالت کلی از دشمنی و کشمکش میان سایه و شخصیت پسر وجود داشت که به دلیل نبود جزئیات و توصیفات و همچنین سیر سریع داستان ما از درک آن بازمانده بودیم و نمی‌توانستیم چیزی جز یک حالت کلی همراه باش شک و ابهام از آن درک کنیم. نویسنده باید به این مورد نیز بپردازد. مخصوصاً اینکه ژانر جنایی را به عنوان ژانر قالب در نظر گرفته و البته با توجه به اینکه سایه در گذشته افسر بوده، از وی انتظار می‌رود که رفتار و افکاری مانند افسران داشته باشد نه یک فرد لات.
ایده و پیرنگ: داستان ایده و پیرنگ جالبی داشت اما به دلیل کمبود توصیفات مختلف و سیر سریع و عدم بیان جزئیات، تا حد زیادی از جذابیت آن کم شده بود. نویسنده باید با توجه به موارد گفته شده در بخش‌های قبل، جذابیت داستان را بالا ببرد.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی، شکل املایی کلمات و همچنین علائم نگارشی در داستان بسیار دیده می‌شد. نویسنده باید به این موارد توجه کرده و آنها را اصلاح کند. تعدادی از این موارد را ( از نظر ایرادات نگارشی) در قسمت‌های قبلی گفتیم و در اینجا به چند مورد کوتاه دیگر ( موارد نگارشی مانند شکل نوشتاری) می‌پردازیم.
برای مثال: اگه قصدت کمک به موکلت بود به جای پیدا کردن سرنخ‌ها جلوی من نشسته بودی اظهار تأسف کنی! اگه مدرکت که به حتم قلابیه، باطل بشه آمار تبرئه شده ها میره بالا⬅️ اگه قصدت کمک به موکلت بود، به جای پیدا کردن سرنخ‌ها جلوی من ننشسته بودی و اظهار تأسف نمی‌کردی! اگه مدرکت که به‌طور حتم قلابیه باطل بشه، آمار تبرئه شده‌ها بالا میره!
و البته برای مرگ پدرتون واقعاً متاسفم، غم آخرتون باشه‌.⬅️ و البته برای مرگ پدرتون واقعاً متاسفم؛ غم آخرتون باشه‌!
مامور⬅️ مأمور
تاسف⬅️ تأسف
دختر بی اهمیت نگاهش می‌کند.⬅️ دختر با بی‌اهمیتی نگاهش می‌کند./ دختر نگاهی بی‌توجه به او می‌کند.
آن‌چه/ آن‌جا/ این‌جا و...⬅️ آنچه- آنجا- اینجا و...
جرات⬅️ جرأت
دیگه‌ام⬅️ دیگه هم
مطمئعن⬅️ مطمئن
دست‌مالی⬅️
خب این یعنی سیاوش جای بابات و لئو داده؟⬅️خب این یعنی سیاوش جای بابات رو لو داده؟
غریبه‌گی⬅️غریبگی

نقاط قوت: زاویه دید ـ ایده و...
نقاط ضعف: توصیفات مختلف ـ شخصیت‌پردازی ـ عنوان ـ کشمکش و تعلیق و...
نویسنده‌ی عزیز؛
از خواندن داستان شما لذت بردم. امیدوارم با نقد خود، به پرورش روزافزون قلم شنا کمکی کرده باشم.
به امید خواندن آثار بیشتر از شما؛
با آرزوی موفقیت.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین