جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {خنده‌ی شکوفه} اثر •هدیه امیری کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط هدیه امیری با نام {خنده‌ی شکوفه} اثر •هدیه امیری کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 607 بازدید, 18 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {خنده‌ی شکوفه} اثر •هدیه امیری کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع هدیه امیری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
آمد و همانند آبی بر آتش ذوب کرد، یخ همه‌ی زمستان را!
آمد تا شادی در درون دل‌ها شکوفا کند!
آمد و مستانه با نسیم معطرش فضای دل و خانه‌ها را دل انگیز کرد!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
شراره‌های نور زبانه کشیدند و درخشیدند و او اجباراً چمدان در کنارش گذاشت و تمام غم‌ها را درونش ریخت و زخم‌ها را بهبود داد و با لبخندی او را نظاره کرد!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
احساسم با بوی شکوفه‌های دوست داشتنی گره می‌خورد و کمی تأمل برای او بس بود.
اویی که عاشق شد، طعم شادی را چشید!
پرندگانی که سرود عشق سر دادند و گل‌ها، عطر عاشقی در هوا پخش کردند!
چه زیباست اگر بدانی:
"تمام دنیا در بهار عاشق می‌شود!"
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
ابرها به آسمان تكيه می‌كنند و در دل آسمان با لبخندی تماشایم می‌کنند. درختان به زمين و انسان‌ها به مهربانی يكديگر با تامل چشم می‌دوزند.
سال نو می‌شود، زمین نفسی دوباره می‌کشد، برگ‌ها به رنگ در می‌آیند و در آسمان می‌رقصند. گل‌ها لبخند می‌زنند و پرنده‌های خسته بر می‌گردند و در این رویش سبز دوباره با لبخندی به آمدنش و رسیدنش خیره می‌شوم!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
بادی می‌وزد و لرزه‌ای بر تنم می‌اندازد. نفسم را محکم بیرون فوت می‌کنم. صدای خوش آواز بلبل‌ها حواسم را به خود می‌دهد که آمدن فصل بهار را فریاد می‌کشند و دلخوشی را از عمق دل، نشان می‌دهند. همه‌جا پر شده از بوی دلنشین گل‌های رنگارنگ! رقص دلبرانه‌ی پروانه در کوچه‌ها، خانه‌ها، آغاز می‌شود و لبخند را مهمان لب‌های سرخ می‌کند.
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
نرم نرمک بهار از پس کوچه‌های قلبم بیرون می‌آید. خنده‌کنان و با احساس سرشار از آرامش می‌نویسم:
«خوش‌ به حال روزگار، دشت، جلگه‌ها و غنچه‌های نیمه باز که با آمدن بهار هر کدام، دلبرانه‌تر از دیگری سر سفره هفت سین نشسته و سال نو را آغاز می‌کنند. دخترک میخک با ناز می‌خندد و می‌گذراند سال را، چمدان را پر می‌کند از غم و غصه‌هایش و به سوی سال جدید می‌رود!»
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
زانو‌هایم را بغل می‌کنم.
بهار، تحول زیبای عالم!
و اویی که دانه برفش به بارانی نم نم، سردی در دل خاکش به جوانه‌های سبز و شب‌های تاریک زمستانیش به نجوای طلوع نزدیک‌ است، تبدیل می‌شود و در دلت می‌رقصاند، حس‌های خوب زندگی را!
بلند می‌شوم. دستی بر دامن گُل گُلیم می‌کشم و با لبخند دفتر مخلوطی از رنگ‌ها را می‌بندم. پلک‌هایم را روی هم می‌گذارم و از میان لب‌های سرخ رنگم بیرون می‌آید:
- عیدت مبارک!

پایان.
سال ۱۴۰۱، یِکُم فَروردین ماه
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
توجه:
برای مطالعه و دریافت دیگر اثرات، با جستجوی نام نویسنده (هدیه امیری) دیگر اثرات را مشاهده کنید.

و در آخر:
نوید آغازها
از لا به لای شاخ و برگ عشق، نسیمی از رایحه احساس در کمین است. در این هستی، روی زمین خاکی، زیر سقف آسمانی، تو! تنها دلیل زندگی هستی.
تو و لبخندت، بودن را زنده می‌کنی. اینک من آمدم تا از بودن‌ها بگویم، از اسطوره‌ها بخوانم، از آهوهای مظلوم و گرگ‌های بی‌خون، جاری نهر احساس در دل سنگی کوه!
آری! من نوید از آغازها می‌دهم، آغازی با طعم لذت و پایانی برای پایان‌ها... .
من هم اکنون، هدیه وجودم را دست نوازش بر تک تک واژه‌های پراکنده می‌کنم و برای تمامی عاشق‌ها، آوای عشق، می‌سرایم.
هِدیه‌ای برای تمامی هَدیه‌های زندگی و با هزاران نوشته جذاب و ناب در هر زمینه‌ای!
نویسنده: هدیه امیری.
 
آخرین ویرایش:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,428
13,043
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین