جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | دیلان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | دیلان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 570 بازدید, 17 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | دیلان
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ؛Raha
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,606
مدال‌ها
7
عنوان: دیلان
ژانر: عاشقانه
سبک: ادبی
نویسنده: رها حمیدی

می‌گویند برای پروانه شدن، گذشتن از تنگنای پیله‌های در هم تنیده شده‌‌ی زندگی لازم است.
تمام عشق، روزی نیم‌نگاهی بود که بلوار تاریک رسیدن به او را ریسه می‌بست. این روزها که آسمان دیلان پُر از ستاره‌های خاموش است؛ عشق برای بال‌هایی آمیخته با گناه، نیم‌نگاهی است که خسوف را کنایه می‌زند و باد با کینه‌ای از نمی‌دانم‌ها و رفتن‌ها، طاق‌های پنجره را به هم می‌کوبد؛ آری تمام عشق روزی نیم‌نگاهی بود که تمام هستی دخترانه‌ای را نشانه رفته بود!
ابرها را باید گفت نبارند، گویا باران بی‌مهابای چشمانش هم مجابش نمی‌کنند. به راستی که او از خشکسالی قرن‌ها و عاطفه‌ها آمده است!

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,606
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @حمیدی

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @آرشیت
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات
به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@آرشیت
@Raaz67
 

آرشیت

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
3,242
6,947
مدال‌ها
2
عنوان:
دیلان، از یک کلمه تشکیل شده و به معنای رقص گروهی، نوعی آهنگ، نام منطقه‌ای در کردستان و همچنین اسم دختر نیز است. که با توجه به متن میانه با معنی سومی ارتباط دارد و نویسنده به معنای منطقه‌ای در کردستان این عنوان را انتخاب کرده است. عنوانی تک کلمه‌ای و اندازه‌ی متناسبی نیز دارد. همچنین کلیشه‌ای ندارد و برای خواننده جذابیت کافی را دارد. عنوان، داستان را لو نمی‌دهد و از ابهام خوبی برخوردار است. ولی خواننده با نگاه اول بیشتر فکر می‌کند دیلان، نقش اصلی داستان است تا منطقه‌ای در کوردستان، ولی باز از آنجایی که شخصیت‌های داستان در این منطقه زندگی می‌کنند، عنوان با میانه کاملا در ارتباط است. اما نکته‌ای وجود دارد که عنوان دیلان با تنها ژانر انتخابی نویسنده که عاشقانه می‌باشد هیچ ارتباطی ندارد. همچنین عنوان با خلاصه ارتباط دارد ولی با مقدمه متاسفانه خیر!

ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده، عاشقانه است. از آنجایی که این ژانر تنها ژانر انتخابی نویسنده است، پس ژانر اصلی به حساب می‌آید که تا اینجای داستان اثر و نقش پررنگی از ژانر عاشقانه در داستان وجود ندارد و تنها به عشق کژال‌بانو و اوس‌جعفر می‌توان اشاره کرد و به غیر از این عاشقانه‌ی دیگری در داستان وجود ندارد. ولی تا به اینجایی که رمان نوشته است، انگار در آینده شاهد عشق دیگری در داستان که حتما نقش بسیار پررنگی در رمان دارد، خواهیم بود.
نکته‌ی بعدی این است که تا اینجای نوشته شدن داستان بیشتر ژانر اجتماعی در فضا حکم فرماست. مشکلاتی مثل، دنبال پیدا کردن قلب و اهدای قلب، جیب زنی، معتاد بودن خواهر کیوان، تصادف کردن با پری که بعدا قلبش را به پروانه اهدا میکند که همه‌ی این‌ها با ژانر اجتماعی برخورددار است. و به نویسنده‌ی عزیز پیشنهاد می‌شود که ژانر اجتماعی را اضافه کند و ترتیب را اجتماعی، عاشقانه بنویسد.

جلد:
تصویر جلد، تصویر دختر و پسریست که در باغی بزرگ با پر از درخت‌های میوه درحالی که پسر، دختر را روی شانه‌اش گذاشته و دختر میوه می‌چیند، است. تصویر جلد با تنها ژانر انتخابی نویسنده که عاشقانه است در ارتباط است.
فونت، رنگ و طرح به کار رفته زیباست و با جلد هم‌خوانی دارد. متن بالای صفحه هم شعری زیباست که کاملا با ژانر عاشقانه در ارتباط است ولی ارتباطی با عنوان ندارد.

خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی و توسط خود نویسنده نگاشته شده است. کلیشه‌ای ندارد و نویسنده توانسته با قلم زیبای خود ابهام کافی را برای خواننده ایجاد کند. همچنین خلاصه با تنها ژانر انتخابی نویسنده که عاشقانه می‌باشد کاملا ارتباط دارد و در خلاصه از عشق و و عاشقی در زیر آسمان دیلان گفته است. نویسنده با آوردن کلمه‌ی دیلان در خلاصه، کاری کرده که خلاصه کاملا با عنوان در ارتباط باشد. ولی حجم خلاصه کمی زیاد است و از اندازه‌ی استاندارد(بین سه تا نه خط) عبور کرده است. همچنین خلاصه با مقدمه و میانه ارتباط دارد.

مقدمه:
مقدمه به زبان ادبی و توسط قلم شگفت انگیز خود نویسنده نوشته شده است. مقدمه همچین از حد استاندارد که بین سه تا نه خط است گذر کرده است. ولی جذابیت کافی را دارد نویسنده توانسته با قلم زیبای خود ابهام کافی را برای خواننده ایجاد کند و با محتوای داستان ارتباط دارد. همچین مقدمه مقدمه کلیشه‌‌ی زیادی ندارد و با ژانر عاشقانه کاملا در ارتباط است یعنی نویسنده راجب به عاشقی میگوید که دارد معشوقش را توصیف میکند. تا به اینجا زیاد عشقی در داستان صورت نگرفته است ولی از آنجایی که در ادامه حتما با عشقی پرشور و عمیق روبه‌رو خواهیم شد، مقدمه می‌تواند با محتوای داستان نیز در ارتباط باشد.

آغاز:
داستان از جایی آغاز می‌شود که پروانه بعد از عمل جراحی قلبش که در واقع پیوند قلب صورت گرفته بود، بعد از دادن شوک به هوش می‌آید و همچنین در آغاز نوشته است شده که مرگ فقط یک توهم است و نباید از آن ترسی داشت. آغاز بسیار زیباست و این نشان دهنده‌ی قلم زیبای نویسنده است، همچنین کلیشه‌ای ندارد. در این زمان که پروانه به هوش می‌آید توصیف مکانی صورت نگرفته بود و تنها با توجه به موقعیتی که بخاطر دادن شوک و زنده ماندنش بود، می‌توانستیم بفهمیم که در بیمارستان است. ولی از زمانی که تغییر مکان و زمان می‌خورد توصیفات بیشتر شده بود و کمی فضاسازی بهتر شده بود.
«سرصبحی حتی کلاغ‌ها آواز بد صدایی را پیشه قرار داده و گنجشک‌ها هنوز خواب بودند.
نسیم سردی که از میان باغچه‌های رنگارنگ صاحب‌خانه گذر می‌کرد، عطر گل‌ها را به صورت‌ها می‌برد؛ عطرشان خوش‌طراوت بود اما نه به اندازه‌ی عطر هوس‌انگیز نان‌های محلی و تازه‌ای که کژال‌بانو در همسایگی‌شان درست می‌کرد.»
در اینجا توصیف مکانی در آغاز بود که صورت گرفته بود، که کمی فضا را برای تجسم کردن خواننده بیشتر باز می‌کرد ولی باز هم اگر نویسنده می‌توانست توصیف مکان را در آغاز بیشتر کند بسیار بهتر و زیباتر می‌شد. یعنی این توصیف کمی جای کار دارد و نویسنده می‌تواند توصیف را بیشتر و قشنگتر کند. همچنین اگر در آغاز اولیه داستان نویسنده بتواند توصیف مکان را اضافه کند و حداقل بتواند تصویر درستی از بیمارستان را در ذهن خواننده ایجاد کند، عالی می‌شود. ولی توصیف صدا و احساسات به خوبی و درستی در آغاز صورت گرفته بود و اندازه‌ی استانداردی داشت. راجب به شخصیت پردازی در آغاز دوم، شخصیت پردازی بیرونی تنها به موی سفید و دست حنا شده‌ی طوبی‌ خاتون اشاره شده بود و نویسنده باید به توضیحات بیشتری راجب به شخصیت ظاهری نقش اصلی و یا سایر نقش ها کند. ولی بیرونی کافی بود و نویسنده به خوبی به شخصیت پردازی درونی پرداخته بود. و راجب به اخلاقیات طوبی خاتون که فردی جدی است پرداخته شده بود.
همچنین آغاز با ابهاماتی شروع شده که می‌تواند ذهن نویسنده را درگیر کند و سوال‌هایی را در ذهنش ایجاد میکند. برای مثال، اینکه دقیقا در آغاز چه کسی عمل شده است؟ چه عملی شده است؟ بعد از اینکه عمل با موفقیت صورت گرفت بعدش چه اتفاقی افتاد؟ و یا در ادامه که پرش زمان و مکان اتفاق افتاد، قضیه دزدی که صورت گرفته بود چه است و... .
در ادامه در یک جایی بحث عمل پروانه پیش می‌آید و می‌گوید که او قلب کسی را دارد که با دوستش تصادف کرده و بعدش یک سری قضایایی پیش می‌آید که می‌توان گفت اغاز با محتوای داستان در ارتباط است. ولی آغاز با ژانر که عاشقانه است ارتباطی ندارد و کاملا موضوع دیگری را در پیش دارد و بازهم بیشتر با ژانر اجتماعی در ارتباط است، زیرا دزدی، پیوند قلب و جراحی صورت گرفته بود که مربوط با ژانر اجتماعی است.

سیر داستان:
سیر داستان سریع است و اتفاقات پشت سر هم اتفاق می‌افتد. همچنین در بعضی از جاها افراد بی‌جهت و بی‌موقع وارد داستان می‌شوند، برای مثال وارد شدن آرمان، کمی باعث گیجی شد و میتواند برای خواننده گنگ باشد.
همچنین اگر توصیفاتی مثل مکان را در داستان بیشتر کنید باعث می‌شود که سیر داستان متعادل شود و سریع پیش نرود. زیرا شما اکثراً در داستان بعد از تمام شدن یک موضوع سریع دارد موضوع دیگری می‌شدید که کمی هم نامرتبط بود.

میانه:
رمان اوج و فرودهای سریعی دارد. در داستان چند اوج وجود دارد، مانند اتهام دزدی به پروانه، پیوند قلب پری به پروانه که بخاطر تصادف کردن با دوست پروانه و خود پروانه اتفاق افتاد. دیدار پروانه با آرمان و... .
ولی اصلی ترین و مهم ترین اوج، برگشتن نیهاد از تهران است. تا به حال در بسیاری از رمان‌ها دیده‌ایم، که فردی از خارج از کشور و یا از شهری به روستایی برمی‌گردد و بعدا در رمان عشقی میان این دو صورت می‌گیرد و همین اوج داستان را از کلیشه برخورددار می‌کند. ولی از آنجایی که ما هنوز از ادامه‌ی داستان خبری نداریم، نمی‌توانیم تصمیم جدی راجب به این موضوع بگیریم. همچین اگر توصیف مکان و شخصیت پردازی بیرونی را در رمان بیشتر کنید بسیار عالی می‌شود. در بعضی از جاها به این موضوع پرداخته بودید و گاهی متناسب بود و گاهی خیر، برای همین پیشنهاد می‌شود که روی این موضوعات بیشتر کار کنید تا اوج‌های داستانتان جذاب‌تر و قابل درک‌تر باشد. در توصیف احساسات و صدا به خوبی عمل کرده بودید ولی توصیف مکان کمی جای کار دارد. همچین قلم زیبای نویسنده روی اوج داستان تاثیر گذاشته بود و از کلیشه بودن او کمی کار کرد و حتما اگر نویسنده نکات ذکر شده را درست کند اوج های داستانش بسیار جذاب می‌شود.

‌لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست ولی در مونولوگ‌‌ها از کلمات ادبی نیز استفاده می‌کردید، مانند:
- این قسم و آیه‌ها همه آب تو هاونگ کوبیدنه مَشتی، چه می‌خوای بدانی؟ که من از باب قلب پری یک قِران دو هزار گرفتم یا نه؟
در اینجا چند کلمه ادبی وجود دارد که در مونولوگ وجود دارد ولی این کلمات ریشه‌ی کردی دارند و لحجه‌ی کردی شخصیت‌ها را نشان می‌دهد.‌
در مونولوگ‌ها هم پیشنهاد می‌شود به جای به از بر استفاده کنید. برای مثال به جایی که بگوید به روی از کلمه بر استفاده کنید و از بر روی استفاده کنید.
همچنین پرش لحن در داستان دیده نمی‌شود.


دیالوگ و مونولوگ:
تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها رعایت شده است و
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آن‌ها کمک می‌کند.

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی باید غیر مستقیم باشد که خوشبختانه شما این مورد را رعایت کرده بودید و همچین شخصیت پردازی کلیشه‌ای نبود. اما در اندازه و میزانش شما کمی کم کاری کرده بودید. یعنی می‌توان کم و بیش شخصیت پردازی را در سیر داستان دید ولی باز هم می‌تواند بیشتر باشد و خواننده بیشتر با شخصیت‌های شما ارتباط بگیرد. شخصیت‌ پردازی باید به صورت گام به گام باشد که این مورد رعایت شده بود.
«نگاهش را به روی موی سپید و بافته شده‌ی روی پیشانی‌اش چرخ داد.
دخترک نگاهش را به دستان حنا زده‌ی پیرزن دوخت»
در اینجا نویسنده می‌توانست از چروکیدگی پیشانی یا دستش را بگوید تا تصویر دقیق‌تری از چهره‌ی یک پیرزن داشته باشیم.
نقاط قوت شما در شخصیت پردازی توصیف گام‌ به گام و غیر مستقیم است و تنها باید حد و اندازه‌اش را بیشتر کنید تا از اندازه‌ی استانداری برخوردار باشد.

برعکس شخصیت پردازی درونی اندازه‌‌اش مناسب بود و به آن به خوبی پرداخت شده بود. و می‌توان راجب به هر شخصیت اظهارات نظری کرد. برای مثال شخصیت طوبی خاتون شخصی جدی و پر جذبه‌ای است که همه برای او احترام قائل هستند.
«تمام وجود به سیاست و حق‌گویی این زن اطمینان داشت.»
در اینجا توصیفی از شخصیت طوبی خاتون بود که در اینجا داشت می‌گفت طوبی خاتون راحت می‌تواند با زبانش مردم را متقاعد کند. همچنین در بعضی از جاها که طوبی خاتون عصایش را محکم روی زمین میزد، شخصیت جدی و پر جذبه‌اش را توصیف میکرد.‌

توصیف مکان:
توصیفات باید غیر مستقیم باشند که خوشبختانه این در توصیفات شما رعایت شده بود. همچنین کلیشه‌ای در توصیفات شما وجود نداشت که این نشان دهنده‌ی قلم قوی شما است. توصیف مکان در بعضی جاها صورت گرفته بود ولی اندازه‌اش متناسب نبود و نویسنده باید وقت بیشتری روی توصیف مکان بگذارد به طوری که خواننده درک و موقعیت درستی از آن موقعیت داشته باشد. همچنین توصیفات باید گام به گام باشد که این مورد را شما رعایت کرده بودید.

«پیراهن محلی سرخ‌رنگ به آغوش می‌کشید.
سمت طاقچه قدم برداشت، کنار گلدان سفالی که به زیبایی هرچه تمام تر با آب‌رنگ، و گویا توسط پری‌جان طوبی، رنگ‌‌آمیزی شده بود، چشمش به پارچ آب افتاد.
پارچ سفالی آبی نفتی را برداشت و به دنبال لیوان چشم گرداند که صدای طوبی‌خاتون ماتش کرد.

برای مثال اینجا توصیف خوبی از خانه‌ی طوبی‌خاتون بود. ولی نویسنده می‌توانست به موقعیت‌های دیگر خانه نیز بپردازد، برای مثال پشتی‌های قدیمی و یا سماوری که رویش چایی که توی فنجان ریخته شده قرار دارد. چیزهایی که باعث درک درست تری از خانه‌های قدیمی روستایی در ذهن خواننده ایجاد شود.
مثال: پیراهن محلی سرخ‌رنگ به آغوش می‌کشید.
بر روی فرش دستبافتی که نقش و نگارهای ظریفی داشت به سمت طاقچه‌ای که بالای پُشتی مخملی قرمز با طرح‌های قدیمی بود، قدم برداشت، کنار گلدان سفالی که به زیبایی هرچه تمام‌تر با آب‌رنگ، و گویا توسط پری‌جان طوبی، رنگ‌‌آمیزی شده بود، چشمش به پارچ آب افتاد.
پارچ سفالی آبی نفتی را برداشت و به دنبال لیوان چشم گرداند که صدای طوبی‌خاتون ماتش کرد.

توصیف آوا:
توصیف آوا کم و بیش در داستان وجود دارد ولی از آنجایی که شخصیت‌های شما در روستا قرار دارند می‌توانید توصیف آوای بیشتری استفاده کنید.
«صدایی مثل گریه‌ و جیغ بچه‌ گوشش را آزرد؛ صدای مرد که این‌بار از خونسردی قبلی‌اش درآمده و کمی نفس‌نفس میزد را شنید»
در اینجا توصیف صدا به درستی استفاده شده بود و حتی به خواننده اطلاعاتی نیز میداد.
ولی باز می‌توانید در میانه از صدای گاو و گوسفندها، صدای رود و... استفاده کنید.

توصیف احساسات: توصیف احساسات بسیار خوب هستند و شما توانسته‌اید با قلم زیبای خود، به خوبی احساس کارکترهای رمان را به خواننده انتقال دهید.
«تمامی نگاه‌ها به لبان طوبی‌خاتون دوخته و همه غافل از چهره‌‌ی شرم‌زده‌‌ و نگران دخترکی که با شرمساری پشتش را به دیوار کاهگلی خانه‌ی طوبی‌خاتون تکیه داده بود، منتظر برملا شدن حقیقت جیب زن بزرگ روستا بودند.»
در اینجا به خوبی حس آن لحظه‌ی دختری را که گویا پروانه دارد توصیف کرده بودید.

زاویه دید:
زاویه دید انتخابی نویسنده سوم شخص است که انتخاب بسیار درستی به حساب می‌آید.
این زاویه دید، دست نویسنده را برای ایجاد کشمکش و تعلیق، توصیفات، شخصیت پردازی و... باز می‌کند.
و خواننده می‌تواند از شرایط بقیه‌ی شخصیت‌های داستان آگاه شود.

ایده و پیرنگ:
ایده راجب به پروانه‌ست که گویا مشکل قلبی داشته و باید قلبش را پیوند می‌زده است. زمانی با دوستش که معتاد بوده است سوار ماشین بوده و با دختر دیگری به نام پری تصادف می‌کند و قلبش با قلب همان پری پیوند می‌خورد. گویا بعد از این قضیه به جایی به نام دیلان می‌رود که دلایلش هم هنوز نامشخص است. در آنجا با طوبی خاتون زندگی می‌کند. همچنین عموجعفر و گژال وجود دارند که پسری دارند که زیاد از آنها یاد نمی‌کند و همین باعث ناراحتی آنها از پسرشان شده است. روزی تلفون زنگ می‌خورد و پروانه فکر میکند همان پسر کژال است و هر چه میخواهد به او می‌گوید ولی بعدا متوجه می‌شود که او پسر کژال نیست و نیهادی است که در تهران زندگی میکند و دکتر است.
بعد از مدتی پروانه می‌خواهد به شهر برگردد که با تصادفی رو به رو می‌شوند. پیاده که می‌شوند و محل تصادف را می‌بیند، شخصی درحال کمک کردن به پسری‌ست که زخمی شده و بعد پروانه می‌فهمد که آن همان نیهاد است.
داستان با وجود بعضی از کلیشه‌ها در داستان بسیار جذاب است و قلم زیبای نویسنده توانسته از کلیشه بودن داستان کم کند. و حتما اگر نویسنده پردازش بهتری داشته باشد و توصیف مکان و شخصیت پردازی بیرونی را بیشتر کند، حتما رمان جذابی را خواهیم داشت.

کشمکش و تعلیق:
شروع داستان با تعلیق خوبی صورت گرفت. همچنین ادامه پیدا می‌کند و با به وجود آمدن اوج‌های بیشتر تعلیق‌ها نیز بیشتر می‌شوند. اینکه دقیقا پری چه کسی بوده و چه اتفاقی افتاده که با پروانه پیوند قلب می‌خورد، خواهر آرمان دقیقا چه کسی است، نیهاد که برگشته چه اتفاقاتی قرار است بی‌افتد، آیا پروانه و نیهاد عاشق هم می‌شوند، از جمله سوال‌هایی است که در ذهن خواننده ایجاد می‌شود و برای خواننده بسیار جذاب است، و همینطور باعث می‌شود تا ذوق و شوق ادامه‌ی خواندنش را داشته باشد.

تعلیق درونی در داستان به خوبی صورت گرفته و سوال‌های زیادی را در ذهن خواننده به وجود می‌آورد. از آنجایی که در رمان شما اوج‌های زیادی وجود داشت هر کدام می‌توانند برای خواننده کنجکاو کننده باشد. از آنجایی که در رمان شما اوج‌های زیادی وجود داشت هر کدام می‌توانند برای خواننده کنجکاو کننده باشد. و همچنین احساسات خواننده را هر لحظه با داستان تغییر کند و همین بسیار برای خواننده جذاب است. برای مثال زمانی که پروانه فهمید نیهاد را با پسر کژال اشتباه گرفته است، یا زمانی که آرمان وارد داستان می‌شود و قضیه تصادف وسط می‌آید، برگشتن نیهاد و اتفاقاتی که قرار است بیوفتد و... که همه‌ی اینها برای خواننده جذاب است.
کشمکش‌های درونی نیز وجود دارد ولی انتظار می‌رود که اندازه‌اش بیشتر شود و این حجم درگیری ذهنی شخصیت‌ها با افکارشان از اندازه‌ی بیشتری برخوردار باشد . برای مثال زمانی که پروانه متوجه شده بود کسی که با او حرف می‌زند نیهاد است نه پسر کژال بانو کاملا با خودش درگیر بود و نویسنده توانسته بود به خوبی این را برساند. ولی این کمکش درونی فقط چند جا صورت گرفته بود که اگر این اندازه بیشتر شود، عالی می‌شود.

کشمکش و تعلیق بیرونی نسبت به درونی کمتر بود. کشمکش‌های انسان با انسان مانند: بحث بین آرمان و پروانه، پروانه و نیهاد، طوبی و خاتون و اهالی روستا، تصادفی که در جاده صورت گرفته بود، از کمشکش و تعلیق‌های بیرونی داستان بود. اندازه‌اش تا به حدی متوسط بود ولی نسبت به درونی کمتر بود و اکثر آنها هم زیاد بحث جدی نبودند به غیر از بحث بین طوبی خاتون و اهالی روستا که آن هم زیاد اتفاق خاصی نیفتاد.

موارد نگارشی:
علائم نگارشی به درستی استفاده شده بودند.
به غیر از چند جا که پیشنهاد می‌شود ویرایش شود:
یهو دیدی تار به تار موهاتو کَند ببین کی گفتم.◀️ یهو دیدی تار به تار موهاتو کَند، ببین کی گفتم.
گاهی فاصله و نیم فاصله‌ها رعایت نشده بودند، مانند:
برنج های ◀️ برنج‌های
گاهی در مونولوگ‌ها فعل و فاعل جای درست قرار نمی‌گرفتند که بیشتر بخاطر لحجه‌ی کردی شخصیت‌ها بود.
اشتباهات تایپی نیز صورت نگرفته بود، به غیر از یک جا:
بار◀️ باز

نقاط مثبت:
عنوان، خلاصه، توصیف احساسات و ... .
نقاط ضعف:
توصیف مکان، سیر داستان، شخصیت پردازی بیرونی و... .

سخن آخر نویسنده:
رهای عزیز!
رمان شما بسیار زیبا بود و من از خوندنش لذت بردم.
امیدوارم شاهد پیشرفت
و آثار بسیار بیشتری از شما باشیم.
شما توانسته بودید احساساتتان را در قلمتان به خوبی ارمغان بیاورید.
قلمتون پایدار!
@حمیدی
 

؛Raha

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Aug
562
4,419
مدال‌ها
2
عنوان:
دیلان، از یک کلمه تشکیل شده و به معنای رقص گروهی، نوعی آهنگ، نام منطقه‌ای در کردستان و همچنین اسم دختر نیز است. که با توجه به متن میانه با معنی سومی ارتباط دارد و نویسنده به معنای منطقه‌ای در کردستان این عنوان را انتخاب کرده است. عنوانی تک کلمه‌ای و اندازه‌ی متناسبی نیز دارد. همچنین کلیشه‌ای ندارد و برای خواننده جذابیت کافی را دارد. عنوان، داستان را لو نمی‌دهد و از ابهام خوبی برخوردار است. ولی خواننده با نگاه اول بیشتر فکر می‌کند دیلان، نقش اصلی داستان است تا منطقه‌ای در کوردستان، ولی باز از آنجایی که شخصیت‌های داستان در این منطقه زندگی می‌کنند، عنوان با میانه کاملا در ارتباط است. اما نکته‌ای وجود دارد که عنوان دیلان با تنها ژانر انتخابی نویسنده که عاشقانه می‌باشد هیچ ارتباطی ندارد. همچنین عنوان با خلاصه ارتباط دارد ولی با مقدمه متاسفانه خیر!

ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده، عاشقانه است. از آنجایی که این ژانر تنها ژانر انتخابی نویسنده است، پس ژانر اصلی به حساب می‌آید که تا اینجای داستان اثر و نقش پررنگی از ژانر عاشقانه در داستان وجود ندارد و تنها به عشق کژال‌بانو و اوس‌جعفر می‌توان اشاره کرد و به غیر از این عاشقانه‌ی دیگری در داستان وجود ندارد. ولی تا به اینجایی که رمان نوشته است، انگار در آینده شاهد عشق دیگری در داستان که حتما نقش بسیار پررنگی در رمان دارد، خواهیم بود.
نکته‌ی بعدی این است که تا اینجای نوشته شدن داستان بیشتر ژانر اجتماعی در فضا حکم فرماست. مشکلاتی مثل، دنبال پیدا کردن قلب و اهدای قلب، جیب زنی، معتاد بودن خواهر کیوان، تصادف کردن با پری که بعدا قلبش را به پروانه اهدا میکند که همه‌ی این‌ها با ژانر اجتماعی برخورددار است. و به نویسنده‌ی عزیز پیشنهاد می‌شود که ژانر اجتماعی را اضافه کند و ترتیب را اجتماعی، عاشقانه بنویسد.

جلد:
تصویر جلد، تصویر دختر و پسریست که در باغی بزرگ با پر از درخت‌های میوه درحالی که پسر، دختر را روی شانه‌اش گذاشته و دختر میوه می‌چیند، است. تصویر جلد با تنها ژانر انتخابی نویسنده که عاشقانه است در ارتباط است.
فونت، رنگ و طرح به کار رفته زیباست و با جلد هم‌خوانی دارد. متن بالای صفحه هم شعری زیباست که کاملا با ژانر عاشقانه در ارتباط است ولی ارتباطی با عنوان ندارد.

خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی و توسط خود نویسنده نگاشته شده است. کلیشه‌ای ندارد و نویسنده توانسته با قلم زیبای خود ابهام کافی را برای خواننده ایجاد کند. همچنین خلاصه با تنها ژانر انتخابی نویسنده که عاشقانه می‌باشد کاملا ارتباط دارد و در خلاصه از عشق و و عاشقی در زیر آسمان دیلان گفته است. نویسنده با آوردن کلمه‌ی دیلان در خلاصه، کاری کرده که خلاصه کاملا با عنوان در ارتباط باشد. ولی حجم خلاصه کمی زیاد است و از اندازه‌ی استاندارد(بین سه تا نه خط) عبور کرده است. همچنین خلاصه با مقدمه و میانه ارتباط دارد.

مقدمه:
مقدمه به زبان ادبی و توسط قلم شگفت انگیز خود نویسنده نوشته شده است. مقدمه همچین از حد استاندارد که بین سه تا نه خط است گذر کرده است. ولی جذابیت کافی را دارد نویسنده توانسته با قلم زیبای خود ابهام کافی را برای خواننده ایجاد کند و با محتوای داستان ارتباط دارد. همچین مقدمه مقدمه کلیشه‌‌ی زیادی ندارد و با ژانر عاشقانه کاملا در ارتباط است یعنی نویسنده راجب به عاشقی میگوید که دارد معشوقش را توصیف میکند. تا به اینجا زیاد عشقی در داستان صورت نگرفته است ولی از آنجایی که در ادامه حتما با عشقی پرشور و عمیق روبه‌رو خواهیم شد، مقدمه می‌تواند با محتوای داستان نیز در ارتباط باشد.

آغاز:
داستان از جایی آغاز می‌شود که پروانه بعد از عمل جراحی قلبش که در واقع پیوند قلب صورت گرفته بود، بعد از دادن شوک به هوش می‌آید و همچنین در آغاز نوشته است شده که مرگ فقط یک توهم است و نباید از آن ترسی داشت. آغاز بسیار زیباست و این نشان دهنده‌ی قلم زیبای نویسنده است، همچنین کلیشه‌ای ندارد. در این زمان که پروانه به هوش می‌آید توصیف مکانی صورت نگرفته بود و تنها با توجه به موقعیتی که بخاطر دادن شوک و زنده ماندنش بود، می‌توانستیم بفهمیم که در بیمارستان است. ولی از زمانی که تغییر مکان و زمان می‌خورد توصیفات بیشتر شده بود و کمی فضاسازی بهتر شده بود.
«سرصبحی حتی کلاغ‌ها آواز بد صدایی را پیشه قرار داده و گنجشک‌ها هنوز خواب بودند.
نسیم سردی که از میان باغچه‌های رنگارنگ صاحب‌خانه گذر می‌کرد، عطر گل‌ها را به صورت‌ها می‌برد؛ عطرشان خوش‌طراوت بود اما نه به اندازه‌ی عطر هوس‌انگیز نان‌های محلی و تازه‌ای که کژال‌بانو در همسایگی‌شان درست می‌کرد.»
در اینجا توصیف مکانی در آغاز بود که صورت گرفته بود، که کمی فضا را برای تجسم کردن خواننده بیشتر باز می‌کرد ولی باز هم اگر نویسنده می‌توانست توصیف مکان را در آغاز بیشتر کند بسیار بهتر و زیباتر می‌شد. یعنی این توصیف کمی جای کار دارد و نویسنده می‌تواند توصیف را بیشتر و قشنگتر کند. همچنین اگر در آغاز اولیه داستان نویسنده بتواند توصیف مکان را اضافه کند و حداقل بتواند تصویر درستی از بیمارستان را در ذهن خواننده ایجاد کند، عالی می‌شود. ولی توصیف صدا و احساسات به خوبی و درستی در آغاز صورت گرفته بود و اندازه‌ی استانداردی داشت. راجب به شخصیت پردازی در آغاز دوم، شخصیت پردازی بیرونی تنها به موی سفید و دست حنا شده‌ی طوبی‌ خاتون اشاره شده بود و نویسنده باید به توضیحات بیشتری راجب به شخصیت ظاهری نقش اصلی و یا سایر نقش ها کند. ولی بیرونی کافی بود و نویسنده به خوبی به شخصیت پردازی درونی پرداخته بود. و راجب به اخلاقیات طوبی خاتون که فردی جدی است پرداخته شده بود.
همچنین آغاز با ابهاماتی شروع شده که می‌تواند ذهن نویسنده را درگیر کند و سوال‌هایی را در ذهنش ایجاد میکند. برای مثال، اینکه دقیقا در آغاز چه کسی عمل شده است؟ چه عملی شده است؟ بعد از اینکه عمل با موفقیت صورت گرفت بعدش چه اتفاقی افتاد؟ و یا در ادامه که پرش زمان و مکان اتفاق افتاد، قضیه دزدی که صورت گرفته بود چه است و... .
در ادامه در یک جایی بحث عمل پروانه پیش می‌آید و می‌گوید که او قلب کسی را دارد که با دوستش تصادف کرده و بعدش یک سری قضایایی پیش می‌آید که می‌توان گفت اغاز با محتوای داستان در ارتباط است. ولی آغاز با ژانر که عاشقانه است ارتباطی ندارد و کاملا موضوع دیگری را در پیش دارد و بازهم بیشتر با ژانر اجتماعی در ارتباط است، زیرا دزدی، پیوند قلب و جراحی صورت گرفته بود که مربوط با ژانر اجتماعی است.

سیر داستان:
سیر داستان سریع است و اتفاقات پشت سر هم اتفاق می‌افتد. همچنین در بعضی از جاها افراد بی‌جهت و بی‌موقع وارد داستان می‌شوند، برای مثال وارد شدن آرمان، کمی باعث گیجی شد و میتواند برای خواننده گنگ باشد.
همچنین اگر توصیفاتی مثل مکان را در داستان بیشتر کنید باعث می‌شود که سیر داستان متعادل شود و سریع پیش نرود. زیرا شما اکثراً در داستان بعد از تمام شدن یک موضوع سریع دارد موضوع دیگری می‌شدید که کمی هم نامرتبط بود.

میانه:
رمان اوج و فرودهای سریعی دارد. در داستان چند اوج وجود دارد، مانند اتهام دزدی به پروانه، پیوند قلب پری به پروانه که بخاطر تصادف کردن با دوست پروانه و خود پروانه اتفاق افتاد. دیدار پروانه با آرمان و... .
ولی اصلی ترین و مهم ترین اوج، برگشتن نیهاد از تهران است. تا به حال در بسیاری از رمان‌ها دیده‌ایم، که فردی از خارج از کشور و یا از شهری به روستایی برمی‌گردد و بعدا در رمان عشقی میان این دو صورت می‌گیرد و همین اوج داستان را از کلیشه برخورددار می‌کند. ولی از آنجایی که ما هنوز از ادامه‌ی داستان خبری نداریم، نمی‌توانیم تصمیم جدی راجب به این موضوع بگیریم. همچین اگر توصیف مکان و شخصیت پردازی بیرونی را در رمان بیشتر کنید بسیار عالی می‌شود. در بعضی از جاها به این موضوع پرداخته بودید و گاهی متناسب بود و گاهی خیر، برای همین پیشنهاد می‌شود که روی این موضوعات بیشتر کار کنید تا اوج‌های داستانتان جذاب‌تر و قابل درک‌تر باشد. در توصیف احساسات و صدا به خوبی عمل کرده بودید ولی توصیف مکان کمی جای کار دارد. همچین قلم زیبای نویسنده روی اوج داستان تاثیر گذاشته بود و از کلیشه بودن او کمی کار کرد و حتما اگر نویسنده نکات ذکر شده را درست کند اوج های داستانش بسیار جذاب می‌شود.

‌لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست ولی در مونولوگ‌‌ها از کلمات ادبی نیز استفاده می‌کردید، مانند:
- این قسم و آیه‌ها همه آب تو هاونگ کوبیدنه مَشتی، چه می‌خوای بدانی؟ که من از باب قلب پری یک قِران دو هزار گرفتم یا نه؟
در اینجا چند کلمه ادبی وجود دارد که در مونولوگ وجود دارد ولی این کلمات ریشه‌ی کردی دارند و لحجه‌ی کردی شخصیت‌ها را نشان می‌دهد.‌
در مونولوگ‌ها هم پیشنهاد می‌شود به جای به از بر استفاده کنید. برای مثال به جایی که بگوید به روی از کلمه بر استفاده کنید و از بر روی استفاده کنید.
همچنین پرش لحن در داستان دیده نمی‌شود.


دیالوگ و مونولوگ:
تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها رعایت شده است و
در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آن‌ها کمک می‌کند.

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی باید غیر مستقیم باشد که خوشبختانه شما این مورد را رعایت کرده بودید و همچین شخصیت پردازی کلیشه‌ای نبود. اما در اندازه و میزانش شما کمی کم کاری کرده بودید. یعنی می‌توان کم و بیش شخصیت پردازی را در سیر داستان دید ولی باز هم می‌تواند بیشتر باشد و خواننده بیشتر با شخصیت‌های شما ارتباط بگیرد. شخصیت‌ پردازی باید به صورت گام به گام باشد که این مورد رعایت شده بود.
«نگاهش را به روی موی سپید و بافته شده‌ی روی پیشانی‌اش چرخ داد.
دخترک نگاهش را به دستان حنا زده‌ی پیرزن دوخت»
در اینجا نویسنده می‌توانست از چروکیدگی پیشانی یا دستش را بگوید تا تصویر دقیق‌تری از چهره‌ی یک پیرزن داشته باشیم.
نقاط قوت شما در شخصیت پردازی توصیف گام‌ به گام و غیر مستقیم است و تنها باید حد و اندازه‌اش را بیشتر کنید تا از اندازه‌ی استانداری برخوردار باشد.

برعکس شخصیت پردازی درونی اندازه‌‌اش مناسب بود و به آن به خوبی پرداخت شده بود. و می‌توان راجب به هر شخصیت اظهارات نظری کرد. برای مثال شخصیت طوبی خاتون شخصی جدی و پر جذبه‌ای است که همه برای او احترام قائل هستند.
«تمام وجود به سیاست و حق‌گویی این زن اطمینان داشت.»
در اینجا توصیفی از شخصیت طوبی خاتون بود که در اینجا داشت می‌گفت طوبی خاتون راحت می‌تواند با زبانش مردم را متقاعد کند. همچنین در بعضی از جاها که طوبی خاتون عصایش را محکم روی زمین میزد، شخصیت جدی و پر جذبه‌اش را توصیف میکرد.‌

توصیف مکان:
توصیفات باید غیر مستقیم باشند که خوشبختانه این در توصیفات شما رعایت شده بود. همچنین کلیشه‌ای در توصیفات شما وجود نداشت که این نشان دهنده‌ی قلم قوی شما است. توصیف مکان در بعضی جاها صورت گرفته بود ولی اندازه‌اش متناسب نبود و نویسنده باید وقت بیشتری روی توصیف مکان بگذارد به طوری که خواننده درک و موقعیت درستی از آن موقعیت داشته باشد. همچنین توصیفات باید گام به گام باشد که این مورد را شما رعایت کرده بودید.

«پیراهن محلی سرخ‌رنگ به آغوش می‌کشید.
سمت طاقچه قدم برداشت، کنار گلدان سفالی که به زیبایی هرچه تمام تر با آب‌رنگ، و گویا توسط پری‌جان طوبی، رنگ‌‌آمیزی شده بود، چشمش به پارچ آب افتاد.
پارچ سفالی آبی نفتی را برداشت و به دنبال لیوان چشم گرداند که صدای طوبی‌خاتون ماتش کرد.

برای مثال اینجا توصیف خوبی از خانه‌ی طوبی‌خاتون بود. ولی نویسنده می‌توانست به موقعیت‌های دیگر خانه نیز بپردازد، برای مثال پشتی‌های قدیمی و یا سماوری که رویش چایی که توی فنجان ریخته شده قرار دارد. چیزهایی که باعث درک درست تری از خانه‌های قدیمی روستایی در ذهن خواننده ایجاد شود.
مثال: پیراهن محلی سرخ‌رنگ به آغوش می‌کشید.
بر روی فرش دستبافتی که نقش و نگارهای ظریفی داشت به سمت طاقچه‌ای که بالای پُشتی مخملی قرمز با طرح‌های قدیمی بود، قدم برداشت، کنار گلدان سفالی که به زیبایی هرچه تمام‌تر با آب‌رنگ، و گویا توسط پری‌جان طوبی، رنگ‌‌آمیزی شده بود، چشمش به پارچ آب افتاد.
پارچ سفالی آبی نفتی را برداشت و به دنبال لیوان چشم گرداند که صدای طوبی‌خاتون ماتش کرد.

توصیف آوا:
توصیف آوا کم و بیش در داستان وجود دارد ولی از آنجایی که شخصیت‌های شما در روستا قرار دارند می‌توانید توصیف آوای بیشتری استفاده کنید.
«صدایی مثل گریه‌ و جیغ بچه‌ گوشش را آزرد؛ صدای مرد که این‌بار از خونسردی قبلی‌اش درآمده و کمی نفس‌نفس میزد را شنید»
در اینجا توصیف صدا به درستی استفاده شده بود و حتی به خواننده اطلاعاتی نیز میداد.
ولی باز می‌توانید در میانه از صدای گاو و گوسفندها، صدای رود و... استفاده کنید.

توصیف احساسات: توصیف احساسات بسیار خوب هستند و شما توانسته‌اید با قلم زیبای خود، به خوبی احساس کارکترهای رمان را به خواننده انتقال دهید.
«تمامی نگاه‌ها به لبان طوبی‌خاتون دوخته و همه غافل از چهره‌‌ی شرم‌زده‌‌ و نگران دخترکی که با شرمساری پشتش را به دیوار کاهگلی خانه‌ی طوبی‌خاتون تکیه داده بود، منتظر برملا شدن حقیقت جیب زن بزرگ روستا بودند.»
در اینجا به خوبی حس آن لحظه‌ی دختری را که گویا پروانه دارد توصیف کرده بودید.

زاویه دید:
زاویه دید انتخابی نویسنده سوم شخص است که انتخاب بسیار درستی به حساب می‌آید.
این زاویه دید، دست نویسنده را برای ایجاد کشمکش و تعلیق، توصیفات، شخصیت پردازی و... باز می‌کند.
و خواننده می‌تواند از شرایط بقیه‌ی شخصیت‌های داستان آگاه شود.

ایده و پیرنگ:
ایده راجب به پروانه‌ست که گویا مشکل قلبی داشته و باید قلبش را پیوند می‌زده است. زمانی با دوستش که معتاد بوده است سوار ماشین بوده و با دختر دیگری به نام پری تصادف می‌کند و قلبش با قلب همان پری پیوند می‌خورد. گویا بعد از این قضیه به جایی به نام دیلان می‌رود که دلایلش هم هنوز نامشخص است. در آنجا با طوبی خاتون زندگی می‌کند. همچنین عموجعفر و گژال وجود دارند که پسری دارند که زیاد از آنها یاد نمی‌کند و همین باعث ناراحتی آنها از پسرشان شده است. روزی تلفون زنگ می‌خورد و پروانه فکر میکند همان پسر کژال است و هر چه میخواهد به او می‌گوید ولی بعدا متوجه می‌شود که او پسر کژال نیست و نیهادی است که در تهران زندگی میکند و دکتر است.
بعد از مدتی پروانه می‌خواهد به شهر برگردد که با تصادفی رو به رو می‌شوند. پیاده که می‌شوند و محل تصادف را می‌بیند، شخصی درحال کمک کردن به پسری‌ست که زخمی شده و بعد پروانه می‌فهمد که آن همان نیهاد است.
داستان با وجود بعضی از کلیشه‌ها در داستان بسیار جذاب است و قلم زیبای نویسنده توانسته از کلیشه بودن داستان کم کند. و حتما اگر نویسنده پردازش بهتری داشته باشد و توصیف مکان و شخصیت پردازی بیرونی را بیشتر کند، حتما رمان جذابی را خواهیم داشت.

کشمکش و تعلیق:
شروع داستان با تعلیق خوبی صورت گرفت. همچنین ادامه پیدا می‌کند و با به وجود آمدن اوج‌های بیشتر تعلیق‌ها نیز بیشتر می‌شوند. اینکه دقیقا پری چه کسی بوده و چه اتفاقی افتاده که با پروانه پیوند قلب می‌خورد، خواهر آرمان دقیقا چه کسی است، نیهاد که برگشته چه اتفاقاتی قرار است بی‌افتد، آیا پروانه و نیهاد عاشق هم می‌شوند، از جمله سوال‌هایی است که در ذهن خواننده ایجاد می‌شود و برای خواننده بسیار جذاب است، و همینطور باعث می‌شود تا ذوق و شوق ادامه‌ی خواندنش را داشته باشد.

تعلیق درونی در داستان به خوبی صورت گرفته و سوال‌های زیادی را در ذهن خواننده به وجود می‌آورد. از آنجایی که در رمان شما اوج‌های زیادی وجود داشت هر کدام می‌توانند برای خواننده کنجکاو کننده باشد. از آنجایی که در رمان شما اوج‌های زیادی وجود داشت هر کدام می‌توانند برای خواننده کنجکاو کننده باشد. و همچنین احساسات خواننده را هر لحظه با داستان تغییر کند و همین بسیار برای خواننده جذاب است. برای مثال زمانی که پروانه فهمید نیهاد را با پسر کژال اشتباه گرفته است، یا زمانی که آرمان وارد داستان می‌شود و قضیه تصادف وسط می‌آید، برگشتن نیهاد و اتفاقاتی که قرار است بیوفتد و... که همه‌ی اینها برای خواننده جذاب است.
کشمکش‌های درونی نیز وجود دارد ولی انتظار می‌رود که اندازه‌اش بیشتر شود و این حجم درگیری ذهنی شخصیت‌ها با افکارشان از اندازه‌ی بیشتری برخوردار باشد . برای مثال زمانی که پروانه متوجه شده بود کسی که با او حرف می‌زند نیهاد است نه پسر کژال بانو کاملا با خودش درگیر بود و نویسنده توانسته بود به خوبی این را برساند. ولی این کمکش درونی فقط چند جا صورت گرفته بود که اگر این اندازه بیشتر شود، عالی می‌شود.

کشمکش و تعلیق بیرونی نسبت به درونی کمتر بود. کشمکش‌های انسان با انسان مانند: بحث بین آرمان و پروانه، پروانه و نیهاد، طوبی و خاتون و اهالی روستا، تصادفی که در جاده صورت گرفته بود، از کمشکش و تعلیق‌های بیرونی داستان بود. اندازه‌اش تا به حدی متوسط بود ولی نسبت به درونی کمتر بود و اکثر آنها هم زیاد بحث جدی نبودند به غیر از بحث بین طوبی خاتون و اهالی روستا که آن هم زیاد اتفاق خاصی نیفتاد.

موارد نگارشی:
علائم نگارشی به درستی استفاده شده بودند.
به غیر از چند جا که پیشنهاد می‌شود ویرایش شود:
یهو دیدی تار به تار موهاتو کَند ببین کی گفتم.◀️ یهو دیدی تار به تار موهاتو کَند، ببین کی گفتم.
گاهی فاصله و نیم فاصله‌ها رعایت نشده بودند، مانند:
برنج های ◀️ برنج‌های
گاهی در مونولوگ‌ها فعل و فاعل جای درست قرار نمی‌گرفتند که بیشتر بخاطر لحجه‌ی کردی شخصیت‌ها بود.
اشتباهات تایپی نیز صورت نگرفته بود، به غیر از یک جا:
بار◀️ باز

نقاط مثبت:
عنوان، خلاصه، توصیف احساسات و ... .
نقاط ضعف:
توصیف مکان، سیر داستان، شخصیت پردازی بیرونی و... .

سخن آخر نویسنده:
رهای عزیز!
رمان شما بسیار زیبا بود و من از خوندنش لذت بردم.
امیدوارم شاهد پیشرفت
و آثار بسیار بیشتری از شما باشیم.
شما توانسته بودید احساساتتان را در قلمتان به خوبی ارمغان بیاورید.
قلمتون پایدار!
@حمیدی
ممنونم از نقدتون حتما نکات گفته شده رو رعایت میکنم عزیز 🌹
همچنین ممنونم از تعریفات و حسن نظرتون
فقط یک نکته که در ایده اشاره کردید
پروانه به یک دلیل به دیلان رفته و برای طوبی خاتون کار می‌کنه اونم اینه که اهدای قلب، اکثرا با هزینه‌ی هنگفتی انجام میشه
پری که در جریانید به خاطر اشتباهش که در ادامه گفته میشه، مسبب آتیش گرفتن زمین و شالیزارهای اهالی روستا میشه
پروانه خودش رو هم به خاطر مرگ پری هم خرجی که رو دست طوبی خاتون مونده، مقصر می‌دونه و از طرفی خانواده‌اش وضع مالی چندان خوبی ندارن که جبران کنن
و با احترام فراوان یک نکته ی دیگه
خواهشا در قسمت نقاط قوت، به جای سه نقطه کامل کنید و مستقیم بنویسید
مثلاً همین شخصیت پردازی درونی، تعلیق و کشمش، آغاز و زاویه دید که خودتون اشاره کردید همه رو ذکر کنید
بازم میگم ممنونم ازتون
 

آرشیت

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
3,242
6,947
مدال‌ها
2
ممنونم از نقدتون حتما نکات گفته شده رو رعایت میکنم عزیز 🌹
همچنین ممنونم از تعریفات و حسن نظرتون
فقط یک نکته که در ایده اشاره کردید
پروانه به یک دلیل به دیلان رفته و برای طوبی خاتون کار می‌کنه اونم اینه که اهدای قلب، اکثرا با هزینه‌ی هنگفتی انجام میشه
پری که در جریانید به خاطر اشتباهش که در ادامه گفته میشه، مسبب آتیش گرفتن زمین و شالیزارهای اهالی روستا میشه
پروانه خودش رو هم به خاطر مرگ پری هم خرجی که رو دست طوبی خاتون مونده، مقصر می‌دونه و از طرفی خانواده‌اش وضع مالی چندان خوبی ندارن که جبران کنن
و با احترام فراوان یک نکته ی دیگه
خواهشا در قسمت نقاط قوت، به جای سه نقطه کامل کنید و مستقیم بنویسید
مثلاً همین شخصیت پردازی درونی، تعلیق و کشمش، آغاز و زاویه دید که خودتون اشاره کردید همه رو ذکر کنید
بازم میگم ممنونم ازتون
خواهش میکنم گلم
و بله توی رمان خیلی کم بهش اشاره کرده بودین که برای همین اینکه چرا پروانه می‌ره روستای دیلان برام یکم گنگ بود.
و راجب به نقات قوت و یا ضعف بیشتر روی متن نقد دقت کنید.
باز هم اگه می‌خواین دقیق مشخص بشه و یا سوال دیگه ای دارین با من خصوصی تشکیل بدین🌹🤍
 

؛Raha

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Aug
562
4,419
مدال‌ها
2
خواهش میکنم گلم
و بله توی رمان خیلی کم بهش اشاره کرده بودین که برای همین اینکه چرا پروانه می‌ره روستای دیلان برام یکم گنگ بود.
و راجب به نقات قوت و یا ضعف بیشتر روی متن نقد دقت کنید.
باز هم اگه می‌خواین دقیق مشخص بشه و یا سوال دیگه ای دارین با من خصوصی تشکیل بدین🌹🤍
خیر نیاز نیست مرسی
بحث دقت نیست عزیز، منظورم اینه چیزهایی که به عنوان نقاط مثبت توی متن اشاره کردید ذکر بشه همین
خسته نباشید نقد کاملی بود
 

؛Raha

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Aug
562
4,419
مدال‌ها
2
من دیگه می‌ تونم پارت گذاری کنم؟
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,760
46,606
مدال‌ها
7
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ؛Raha

آرشیت

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
3,242
6,947
مدال‌ها
2
خیر نیاز نیست مرسی
بحث دقت نیست عزیز، منظورم اینه چیزهایی که به عنوان نقاط مثبت توی متن اشاره کردید ذکر بشه همین
خسته نباشید نقد کاملی بود
خیلی ممنون گلم
از قلم زیبات لذت بردم🌹🤍
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ؛Raha
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین