جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مجموعه اشعار محمد سهرابی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط شاهدخت با نام مجموعه اشعار محمد سهرابی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 273 بازدید, 6 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مجموعه اشعار محمد سهرابی
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا
بس بود جمعیتم کز خویش می‌دانی مرا

در بساط وصل، چشم و لب ندارند اختلاف
گر بگریانی دلم را یا بخندانی مرا

خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست
کاش ای بابا نمی‌بردی به مهمانی مرا

چند شب بی‌بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد
نیستی دختر مرنج از من نمی‌دانی مرا

دختران شام می‌گردند همراه پدر
کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا

دخترت نازک‌تر از گل هیچ گه نشنیده بود
گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا

تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش
کاش می‌شد باز بر زانوت بنشانی مرا

انتظاری مانده روی گونه‌ای پژمرده‌ام
می‌توان برداشت با بوسی به آسانی مرا

شبنم صبحم، خیالم، خاطرم، شوقم، دلم
ارتباطی نیست هرگز با گرانجانی مرا

چشم تو هستم، ز غیر من بیا بگذر پدر
چشم‌پوشی کن کفن باید بپوشانی مرا
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
نه گنه راست توانی نه به طاعت خویی
نه قدم در ره و نی بهر دعا بازویی

سالها رفت که من زلف تو را می جویم
که سیاه است و مرا هست چو مویت رویی

رنگ و بویی چو مرا نیست امیدم باقی است
عاقبت می شنوم زآن لب رنگين بویی

ره مخوف است و بجز دود توهم ک.س نیست
خفته در چنبر هر گردنه تنباکویی

الفت ناز و نیاز است ندانستم هیچ
من تو را می طلبم یا تو مرا می جویی

می کشانند رفیقان شفیقم بیرون
ورنه از دیده مهیاست مدامم جویی

کم مبین شمع پریشان من تنها را
پیه دل آب شد ای مه که زند سوسویی

معنی گم شده را خود برسان تا دل بیت
تا زند در بر مضمون رخت زانویی

ای خوش آن دم که مرا دفعتا از در آیی
بانگ برداری و گویم که مرا می گویی؟
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد
بر شعر پرده غیرت روح الامین کشد

ذیل مقام توست بلندای آسمان
حاشا که دامن تو به روی زمین کشد

خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز
مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد !

تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان
طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد

آهو ز احترام به صحرا نمی رود
گر چادر تو پای به اقصای چین کشد

ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه !
خاشاک منت از نظر ذره بین کشد

بر عزّتت بس است علی خواستگار توست
شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد

از آستین تو اسد الله گرفته است
حاشا که شمر گوشه ی آن آستین کشد

معنی خموش باش ! که آگاه نیستی
ز آن معجری که دست سنان لعین کشد

آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب
از شک بعید نیست که بار یقین کشد
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
نشسته ام که در آیی به منزلی که ندارم
تو را چگونه بخواند دلم ، دلی که ندارم

خیال روی تو می کشت و من هنوز بر آنم
که خون بها بستانم ز قاتلی که ندارم

فراق نیز نماند است تا ز درد بگریم
چگونه تاب بیارد مفاصلی که ندارم

نه روسری به سر من نه گوشواره به گوشم
نه ناقه ای که رود زیر محملی که ندارم
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
غربت برای تو به وطن گریه می کند
هر مرد در غم تو چو زن گریه می کند

خونابه ی نگاه تو وقتی تمام شد
بر غصه ی دل تو دهن گریه می کند

باران گرفت و لاله ی عباسی ات شکفت
عباس بر تو سرو چمن گریه می کند

رفتی که حرف دل بزنی رخ خضاب شد
اینجا حنا به طرز سخن گریه می کند

تو روح زینبی، سر جدّت نگاه کن
بر روح زخم خورده، بدن گریه می کند

از شاهکار صلح تو طرحش بلند شد
هفتاد و دو سری که به تن گریه می کند

هفتاد روزن از کفن تو گشوده شد
در ماتم تن تو کفن گریه می کند

در هر کسی برای حسن اشک چشم نیست
معنی، حسین بهر حسن گریه می کند
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
معنی، سگ نجف باش، تا شیرِ شرزه باشی

گنجشکِ آن شریعت، حکم عقاب دارد

با توبه چون بسازم، در وادی تصرف

در کوزه سرکه کردم، دیدم ش-راب دارد

دستی
ز تو نبردیم، گفتی قم-ار کافی است

دستی دگر ببازان مارا ثواب دارد
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
زلفت زپیچ و تاب فزونش طناب شد
یک حلقه ده که قلب گلوی من آب شد

یک قطره اشک بهر تو بحر طویل گشت
یک ذره از فضیلت تو صد کتاب شد

از آتش تو شکوه به افلاک ریختم
یک قطره از شکایت من آفتاب شد

شمعم به پیچ کوچه شبیخون ز باد خورد
یا رب حسین را برسان، شب خراب شد

یحیی شدن چه داشت که عیسی شدن نداشت؟
طشت آمد و فلک دلش از غصّه آب شد

«دستم نمی‌رسد که دل از سی*ن*ه بر کنم»
زیرا بلندی دل ما زآن جناب شد

جولان چشم مسـ*ـت تو تیغ از سپر گرفت
جمعی هلاک گشته و جمعی جواب شد

تحویل سال سوختگان از محرّم است
یعنی حسین عید خدا انتخاب شد

عاشق چو مرد گریه زچشمش نمی‌رود
اشکم برای مجلس ختمم گلاب شد

وقتی خدا به حشر بگوید چه داشتی
سر بر کند حسین و بگوید حساب شد
 
بالا پایین