جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {یک‌لحظه تا مرگ} اثر •هدیه امیری کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط هدیه امیری با نام {یک‌لحظه تا مرگ} اثر •هدیه امیری کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 685 بازدید, 18 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {یک‌لحظه تا مرگ} اثر •هدیه امیری کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع هدیه امیری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
من که تمام فکرم، فقط تو بودی!
آخر یکم زیادی بی‌‌‌انصافی در حقم نمی‌‌کنی؟
دیگر کار من یکی از داد زدن و هق‌هق گذشته.
بروم خودم را بکشم؟
آن‌وقت تو دعوام نمی‌کنی، مگه نه؟
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
آخر بی‌معرفت، دیگر بس است!
دیگر ناتوان‌تر از آنی هستم که فکرش را بکنی.
شده فقط به خاطر تو قید تک‌تک را بزنم، می‌زنم!
من که شوخی ندارم!
می‌زنم؛
ولی لعنتی، تو که می‌دانی عزیزهایم برام مهم‌اند،
تو که می‌دانی خط قرمزهای من هستن!
تو که می‌دانی نفسم بسته به نفس‌هایشان است!
دلیل زندگی من هستند، دلیل تک‌تک خنده‌هایم!
فکر نمی‌کنی این کوچولوات، داغون می‌شود و می‌شکند؟
هرچند، الان هم شده!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
یه قلب.
یه قلب ساده و خوش‌رنگ
و حالا همان است که شکسته!
همان است که خرد شده!
همان است
چه چسبی برای چسباندن تکه‌هایش بخرم؟
آن ذره‌هایی که نیستن و گمشان کردم، جایشون را با چه پر کنم؟
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
شاید اگر نباشم،
اگر بروم،
اگر دیگر لبخندم را نبینی،
اگر دیگر صدایم را نشنوی،
دلت بشکند؛
ولی
عزیزم ببخش.
اگر نباشم،
دلتنگم می‌شوی؟
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
وقتی می‌فهمی که چه ادعایی می‌کردی و خودت الان به جایی رسیدی که نمی‌شناسی خودت را، که وحشت داری از خودت! نمی‌شناسی اینی که خودت ساختی، آن‌قدری نق‌‌نق می‌‌‌کنی و غر می‌‌زنی که بعد آخرش، بدانی همه‌‌اش سر این است که تو خودت را فراموش کردی و آن‌وقت است که ذره‌ذره می‌شکنی!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
سخت است؟
هه! مگر چیزی به نام سختی می‌ماند؟
چیزی مانده که بشکند؟
چیزی که خرد و داغون‌ات کند؟
قطعاً که نه، نه!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
به این فکر می‌کنم:
لالایی‌های شبانه‌ی مادرم،
زیر کدام بالشت جا مانده؟
شاید هنوز هم بشود که بخوابم.
خوابی که بعدش نه منی باشم،
نه خاطراتی از من!
 
موضوع نویسنده

هدیه امیری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Apr
403
2,486
مدال‌ها
2
دلم تنگ است برای خنده‌هایم.
خنده‌هایی که از عمق دلم زبانه می‌کشید.
مثل همانی که گفت:
- دیوانه چو دیوانه ببیند، بخندد! کاش روزی رسد که دیوانه ببینم، بخندم!
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,045
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین