جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار بیداد خراسانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط DLNZ با نام بیداد خراسانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 126 بازدید, 10 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع بیداد خراسانی
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود حاصل گل های پر پر است


شرم از نگاه بلبل بی دل نمی کنید
کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است


از آن زمان که آینه گردان شب شدید
آیینه دل از دم دوران مکدر است


فردایتان چکیده امروززندگی است
امروزتان طلیعه فردای محشر است


وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
وقتی حدیث درد برایم مکرر است


وقتی زچنگ شوم زمان مرگ می چکد
وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
وقتی بهار وصله ناجور فصل هاست
وقتی تبر مدافع حق صنوبر است


وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
بر صدر می نشیند و قاضی و داور است


وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
وقتی که نقش خون به دل ما مصور است


وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند
وقتی که مار معجزه ی یک پیامبر است


وقتی که برخلاف تمام فسانه ها
امروز شعله، مسلخ سرخ سمندر است


از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد
شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است


این تخته پارها که با آن چنگ می زنید
ته مانده های زورق بر خون شناور است


حرص جهان نزن که در عهد بی ثبات
روز نخست موقع مرگت مقرر است


هرگزحدیث دردت به پایان نمی رسد
گرچه خطابه غزلم رو به آخر است


اما هوای شور رجزدر قلم گرفت
سردار مثنوی به کف خود علم گرفت


در عرصه ستیز رجز خوان حق شدم
بر فرق شام تیره عمود فلق شدم
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
مغموم و دل شکسته و رنجور و خسته ام
در ژرفنای درد عمیقی نشسته ام


پاییز بی کسی نفسم را گرفته است
بغضی گلوگه جرسم را گرفته است


دیگر بس است هرچه دوپهلو سورده ام
من ریزه خوار سفره ناکس نبوده ام


من وام دار حکمت اسرارم ای عزیز
من در طریق حیدر کرارم ای عزیز


من از دیار بیهقم از نسل سر بدار
شمشیر آبدیده میدان کارزار


ای بیستون فاجعه فرهاد میشوم
قبضه به دست تیشه فریاد میشوم


تا برزنم به کوه سکوت و فغان کنم
رازی هزار از پس پرده عیان کنم
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
دادی چنان کشم که جهان را خبر شود
گوش فلک ز ناله بیداد کر شود


در شهر هرچه می نگرم غیر درد نیست
حتی به شاخ خشک دلم برگ زرد نیست


اینجا نفس به حنجره انکار میشود
با صد زبان به کفر من اقرار میشود


با هر اذان صبح به گلدسته های شهر
هر روز دیو فاجعه بیدار میشود


اینجا زخوف خشم خدا در دل زمین
دیوار خانه روی تو آوار میشود


با ازدحام این همه شمشیر تشنه لب
هر روز روز واقعه تکرار میشود
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
آخر چگونه زار نگریم برای عشق
وقتی نبود آنچه که دیدم سزای عشق


دیدم در انزوای خزان باغ عشق را
دیدم به قلب خون غزل داغ عشق را


دیدم به حکم خار به گل ها کتک زدند
مهر سکوت بر دهن قاصدک زدند


دیدم لگد به ساقه امید می زنند
شلاقه شب به گرده خورشید می زنند


دیدم که گرگ بره ما را دریده است
دیدم خروس دهکده را سر بریده است


دیدم هبل به جای خدا تکیه کرده بود
دیدم دوباره رونق بازار برده بود
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
دیدم خدا به غربت خود زار می گریست
در سوگ دین به پهنه رخسار می گریست


دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است


از بس سرودم و نشنیدید خسته ام
من از نگاه سرد شما دل شکسته ام


ای از تبار هر چه سیاهی سرشتتان
رنگ جهنم است تمام بهشتتان


شمشیر های کهنه خود را رها کنید
از ذوالفقار شاه ولایت حیا کنید


بی شک اگر که تیغ شما ذوالفقار بود
هر چار فصل سال همیشه بهار بود
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
اما به حکم سفسطه بیداد کرده اید
ابلیس را ز اشک خدا شاد کرده اید


مردم در این سراچه به جز باد سرد نیست
هر که لاف مردی خود زد که مرد نیست


مردم حدیث خوردن شرم و حیاست
صحبت ز هتک حرمت والای کبریاست


مردم خدا نکرده مگر کور گشته اید
یا از اصالت خودتان دور گشته اید


تا کی‌ برای لقمه نان بندگی کنید
تا کی‌ به زیر منتشان زندگی‌ کنید


اشعار صیقلی شده تقدیم ک.س نکن
گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
دل را اسیر دلبر مشکوک کرده ای
دره دری نثار ره خوک کرده ای


آزاده باش هرچه که هستی عزیز من
حتی اگر که بت بپرستی عزیز من


اینان که از قبیله شوم سیاهیند
بیرق بدست شام قریب تباهیند


گویند این عجوزه شب راه چاره است
آبستن سپیده صبحی دوباره است


ای خلق این عجوزه شب پا به ماه نیست
آبستن سپیده صبح پگاه نیست


مردم به سحر شعبده به خواب رفته اید
در این کویر تشنه پی‌ آب رفته اید
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
تا کی‌ در انتظار مسیح دوباره اید
در جستجوی نور کدامین ستاره اید


مردم برای هیبت مان آبرو نماند!!!
فریاد داد خواهیمان در گلو نماند


اینان تمام هستی ما را گرفته اند
شور و نشاطی و مستی ما را گرفته اند


در موج خیز حادثه کشتی شکسته است
در ما غمی به وسعت دریا نشسته است


در زیر بار غصه رمق ناله می کند
از حجم این سروده ورق ناله می کند


اندوه این حدیث دلم را به خون کشید
عقل مرا دوباره به طرف جنون کشید
 
بالا پایین