جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار دکتر افشین یداللهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط DLNZ با نام دکتر افشین یداللهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 103 بازدید, 5 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع دکتر افشین یداللهی
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشای بی‌قرار من

تو می‌فهمی که خوشحالم، تو می‌فهمی دلم تنگه
تو می‌دونی که خواب من، کدوم شب‌هاست که بی‌رنگه

تو مثل آسمون ساده، مث پرواز آزادی
مث دلبستگی امنی، مث لبخند آبادی

کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشای بی‌قرار من

یه پروانه‌م که توی باد می‌خوام تو دست تو جا شم
می‌خوام وقتی که دلگیرم، تو آغوش خودت باشم

می‌خوام وقتی دلت تنگه غمت رو شونه‌هام باشه
اگه اشکی تو چشماته، مسیرش گونه‌هام باشه

کسی جز تو نمی‌تونه من‌و عاشق کنه هم‌درد
کسی جز من نمی‌تونه تو رو عاشق کنه برگرد

کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشای بی‌قرار من
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
کنارت چقدر حال من بهتره
از اون حالی که این روزا میشه داشت

اگه دنیا هر چی که داشتم گرفت
ولی دستتو توی دستام گذاشت

بگو تا کجا میشه هم‌دست بود
تو راهی که بی‌راهه هم‌پای ماست

تو صبحی که تاریک‌تر از شبه
تو این شب که کابوس رویای ماست

با چشمات پر کن نگاه منو
که یه عمره از وهم خالی‌تره

حقیقی‌ترین لحظه‌هامو ببین
که از آرزو هم خیالی‌تره

بگو تا کجا میشه هم دست بود
تو راهی که بیراهه همپای ماست

تو صبحی که تاریک‌تر از شبه
تو این شب که کابوس رویای ماست
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
تو با قلب ویرانه ى من چه کردی؟!
ببین عشق دیوانه من چه کردی

در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با حال پروانه ى من چه کردی؟!

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ى من چه کردی؟!

مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه ى من چه کردی؟!

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! باخانه ى من چه کردی؟!

جهانِ من از گریه ات خیس باران
تو با سقف کاشانه ى من چه کردی؟!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده
تو اضطراب عشق و گناه بی‌اراده

بی‌عشق عمر آدم بی‌اعتقاد می‌ره
هفتاد سال عبادت یک شب به باد می‌ره

وقتی که عشق آخر تصمیمش‌و بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه
هر چی محال می‌شد، با عشق داره میشه

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه‌س
از لحظه‌های حوا، هوا می‌مونه و بس

نترس اگردل تو از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه‌تو از نو نوشته باشه
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آن سوی یقین شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
این چند ماه
که منتظرت بودم
به اندازۀ چند سال نگذشت
به اندازۀ همین چند ماه گذشت

اما فهمیدم
ماه یعنی چه
روز یعنی چه
لحظه یعنی چه
این چند ماه گذشت
و فهمیدم
گذشتن، زمان، انتظار
یعنی چه
 
بالا پایین