جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب متل سان داون | سیمون سنت جیمز

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط Negin jamali با نام متل سان داون | سیمون سنت جیمز ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 51 بازدید, 6 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع متل سان داون | سیمون سنت جیمز
نویسنده موضوع Negin jamali
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Negin jamali
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
8871223236372815.jpg
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
سایمون سنت جیمز در کتاب متل سان داون، فضایی خوف‌انگیز و دلهره‌آور خلق کرده است. داستان درباره‌ی ناپدید شدن زنی به نام ویوین دلانی در دهه‌ی 80 میلادی در یک متل کنار جاده است. حالا پس از گذشت چند سال، در سال 2017 خواهرزاده‌اش، کالی کرک، به آن شهر سفر می‌کند تا رازورمز این اتفاق عجیب و هول‌انگیز را کشف کند. سایمون سنت جیمز،‌ نویسنده‌ی خبره‌ی ژانر معمایی و ترسناک، این رمان را در دو بازه‌ی زمانی روایت می‌کند و پیوسته در زمان در رفت‌وآمد است.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
سایمون سنت جیمز (Simone St. James) کتاب متل سان‌داون را در نیویورک سال 1982 با شخصیت ویوین دلانی شروع می‌کند. ویوین به دنبال جابه‌جایی بوده و می‌خواسته به نیویورک برود ولی پول کافی برای این سفر را نداشت، به همین خاطر در شهری کوچک به اسم «فِل» در متل سان‌داون، متصدی شیفت شب می‌شود. اما ویوین احساس می‌کند مشکلی در این متل هست؛ ماجرای ترسناک و خوف‌انگیزی در آن جریان دارد. او ناگهان ناپدید می‌شود و دیگر هرگز کسی او را نمی‌بیند. نویسنده سپس داستان را در سال 2017 روایت می‌کند، جایی که کارلی کرک، نتوانسته ماجرای خاله‌اش، ویوین، را از سر بیرون کند. او نیز تصمیم می‌گیرد تا به شهر فل برود و مثل خاله‌اش، در متل سان‌داون متصدی شب شود. کارلی با این کار سعی دارد تا به عمق داستان پی ببرد و این راز نهان را آشکار کند. اما کارلی خیلی زود متوجه می‌شود که ویوین پیش از این که غیب شود، باور داشته که به‌دنبال کشف چیزی پلید و شیطانی است.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
سایمون سنت جیمز در خلق فضاها به‌گونه‌ای که خواننده بتواند خیلی راحت خودش را در آن تصور کند، مهارت دارد. این موضوع دقیقاً همان چیزی است که شما را درگیر این اثر می‌کند. خواننده در همان ابتدای کتاب وارد فضای آن شده و با شخصیت‌های قصه به گوشه‌وکنار شهر فل می‌رود و تمام اتفاقات را آن‌طور که باید، لمس و احساس می‌کند. فل شهری است که گذشته‌ای پربار و غنی دارد. حالا کارلی کرک، شخصیت کتاب متل سان‌داون قرار است تاریخ این شهر را زیرورو کند ولی متوجه می‌شود که همه‌ی اتفاقاتی که در این شهر افتاده، خوب و نیک نیستند. ماجرای خاله‌ی گمشده‌ی کارلی همواره باعث آزار و نیز تحیر او می‌شود و مصمم است تا پرده از این راز عجیب بردارد و حقیقت را برملا کند.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
سایمون سنت جیمز در کتاب متل سان‌داون (The Sun Down Motel) متبحرانه دو بازه‌ی زمانی را در کنار یکدیگر جلو می‌برد. این کار باعث می‌شود تا خواننده، داستان کارلی را در زمان حال و داستان ویوین را در گذشته، که جفتشان در پی اسرار تاریک و هولناک این شهر کوچک هستند، دنبال کند. این که خواننده در این دو زمان گم نمی‌شود و موضوع‌ها را با یکدیگر اشتباه نمی‌گیرد، کاملاً از مهارت و تبحر نویسنده است. تغییر دهه‌ها مخاطب را گیج نمی‌کند و برعکس باعث می‌شود لحظاتی که در گذشته و حال وجود دارد، از نگاه او جذاب‌تر از دیگری باشد. خواننده در زمان حال با کارلی همراه می‌شود که به شهر فل آمده و به این امید که بفهمد چه بر سر خاله‌اش، ویوین، آمده، تاریخ این شهر کوچک را زیرورو می‌کند. تحقیقات او که جلوتر می‌رود، با حقیقت شوکه‌کننده‌ای مواجه می‌شود که خاله‌اش تنها زن جوانی نبوده که در این شهر ناپدید شده است. در حقیقت، این شهر ید طولایی در گم‌شدن زنان داشته و این تهدید ممکن است همچنان پابرجا باشد. کارلی که تصمیم دارد با استخدام به‌عنوان متصدی شیفت شب، همان شغل خاله‌اش در دهه‌ی 80 میلادی، ته‌وتوی این ماجرا را دربیاورد، روحش هم خبر ندارد که قرار است اتفاقی مشابه را تجربه کند.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
در زمان گذشته نیز، خواننده با ماجرای ویوین همراه می‌شود؛ زن جوانی که رؤیای رفتن به نیویورک را در سر می‌پروراند. سایمون سنت جیمز به‌خوبی توانسته حس و حال دهه‌ی 80 میلادی را تصویر کند و با توصیفات دقیق خود از آن دوران، فضا را برای خواننده ملموس کرده است. نویسنده در کتاب متل سان‌داون طوری قصه‌ی ویوین را روایت می‌کند که خواننده از همان ابتدای کتاب می‌فهمد که او قرار است ناپدید بشود و با این آگاهی زودرس، مخاطب با میزان بالایی از هیجان و تعلیق روبه‌رو می‌شود. خواننده درحالی‌که غرق هیجان و دل‌شوره است، شاهد اتفاقاتی خواهد بود که بر سر ویوین می‌آید و نیز شاهد آنچه کارلی در تحقیقاتش کشف می‌کند. خواننده هرچه بیشتر به عمق کتاب می‌رود، بیش‌ازپیش دربند ماجرا می‌شود.

این کتاب اکنون با ترجمه‌ی فاطمه سیاهپوشان به یاری نشر نون چاپ و منتشر شده و در اختیار شما علاقه‌مندان به این ژانر قرار گرفته است.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
طول خیابان گرویل به‌زور به سه چهارراه می‌رسید، خیابانی مختوم به بن‌بست با ساختمان‌های کوتاه که با یک حصارِ مشبکِ تاب‌برداشته محافظت می‌شد. ساختمان‌ها انگار با لگوهای بچگانه‌ای ساخته شده بودند که با زاویه، روی هم چیده شده بودند، سَبْک جعبه‌ای با نمای وینیل که حدوداً از سال 1971 از مد افتاده بود. در کوچه‌های کوتاه و پهن، آهسته از کنار ساختمان‌ها رانندگی می‌کردم و دنبال پلاک 27 می‌گشتم.

کنار یک ماشین ولووی نوک‌مدادی با یک لاستیکِ عقبِ گرد و مستهلک پارک کردم. حس می‌کردم کمی شبیه به یک مسافر زمانم. آمده بودم اینجا تا ببینم خاله‌ام کجا زندگی می‌کرده و شاید نگاهی اجمالی به این بیندازم که زندگی‌اش چطور بوده، اما انتظار نداشتم داخل خیابانی بایستم که انگار از سال 1982 تاکنون تغییری نکرده است. اگر آدرس درست بود، او دقیقاً جایی ایستاده بود که من حالا ایستاده‌ام و به منظره یکسانی نگاه می‌کرد.

آن دوروبر به‌جز دو تا بچه‌ای که بالا و پایین خیابان دوچرخه‌سواری می‌کردند، زنگ‌های روی دسته دوچرخه را به صدا درمی‌آوردند و می‌خندیدند، کسی نبود. به‌سمت در ساختمان شماره 27 رفتم و با فهمیدن اینکه در قفل نیست، وارد آن جا شدم.

دالان کوتاهی همراه با صندوق‌های پستی مستأجران و یک سری پله در آن جا قرار گرفته بود. روی صندوق پستی آپارتمان سی نوشته شده بود: ه. اَتکینز. به‌سمت ورودی راه‌پله گردن کشیدم. نگاهی انداختم و با حضور دختری در بالای پله‌های راهرو، با خودم فکر کردم چه‌کار کنم که شبیه جاسوس‌ها به نظر نیایم.

دختر تقریباً هم‌سن من بود، با اندامی باریک و ورزیده و موهای بلوند تیره‌ای که تا چانه‌اش می‌رسیدند. دسته جلویی موهایش را جمع کرده و با یک سنجاق‌سر ساده آن‌ها را از روی پیشانی‌اش عقب زده بود. با چشمان شفاف و هوش نمایانی در چهره‌اش به من نگاه کرد. یک پانچوی بزرگ بافتنی پوشیده بود که به‌شکل مربع روی شانه‌هایش قرار گرفته بود و سوراخی برای جای سرش داشت.​
 
بالا پایین