جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد حرفه‌ای | زخمه‌ی خلقان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد حرفه‌ای | زخمه‌ی خلقان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 102 بازدید, 5 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد حرفه‌ای | زخمه‌ی خلقان
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,478
44,046
مدال‌ها
7
عنوان: زخمه‌ی خلقان
ژانر: عاشقانه و درام
نویسنده: لیلا مرادی
عضو گپ نظارت: (۴)S.O.W

خلاصه:
گاهی وقت‌ها کابوسی عظیم، زیر ابرهای مه‌آلود زندگی بست نشسته که بر سر آدمی آوار شود؛ جوری که زیر آماج تردیدها، محکوم به انتخاب می‌گردی. داستان از دلدادگی ماه‌بانو و پسر همسایه‌شان امیرعلی که از قضا نظامی هم هست، آغاز می‌گردد. حوادث ناگوار اما، چله‌نشین روزهای تیره‌فام و عنادی است. کینه‌‌‌‌‌‌ی کهنه آدمیان، تبدیل به دام بزرگی، بر سر راهشان پهن می‌شود و این شروع روایت رنج‌هایی است که اسرار پنهانی زیادی در پس خود دارد؛ رازهایی زنجیره‌وار که چهره‌های تازه‌ای را وارد قصه می‌کند. در آخر با برداشتن این نقاب‌ها، چه حقایقی آشکار خواهد شد؟

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,478
44,046
مدال‌ها
7
IMG_۲۰۲۳۰۹۱۰_۱۹۵۴۰۸ (2) (1) (1) (1).jpg


بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Leila Moradi
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Tara Motlagh

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!

*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!

*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️
تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@Raaz67
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,478
44,046
مدال‌ها
7
نقد حرفه‌ای
رمان: زخمه‌ی خلقان
نوشته: @Leila Moradi

●۱. اجزا و عناصر:

۱. موضوع:
۱. خلاصه ایده:

ایده داستان، درباره دختری‌ست به‌نام ماه‌بانو از یک خانواده سنتی که با پسران و دختران همسایه در کنار هم رشد کرده و بزرگ شده‌اند. اما علاقه او و امیرعلی به یکدیگر و شغل خاص امیرعلی که یک نظامی‌ست و در مرز خدمت می‌کند، وصال آن‌ها را دچار چالش‌های زیادی می‌کند. پدر ماه‌بانو حاضر نمی‌شود دخترش را به غربت بفرستد و امیرعلی هم حاضر به بازگشت به تهران نمی‌شود. از طرفی پدر ماه‌بانو او را تحت‌فشار قرار می‌دهد تا با شخصی که مورد تایید اوست ازدواج کند. این موضوع و دلخوری‌هایی که بین امیرعلی و ماه‌بانو پیش می‌آید باعث می‌شود او، سر لج و لجبازی با خودش، امیرعلی و خانواده‌اش به حسام، پسر همسایه عصبی و پرخاشگرشان پیشنهاد ازدواج دهد. حسامی که هیچ حسی به ماه‌بانو ندارد و با اخلاق تند و تعصب‌های خاصش عرصه زندگی را بر ماه‌بانو تنگ می‌کند. از طرفی حسام هم برای این ازدواج دلایل خودش را دارد. از یک سو توسط خانواده تحت فشار است برای ازدواج و از سوی دیگر به‌ این دلیل که می‌داند جان ماه‌بانو به‌دلیل دشمنی شخص خلافکاری به نام شاهرخ با امیرعلی که حسام با او در امر قاچاق و... همکاری می‌کند، در خطر است. امیرعلی چندین بار سعی می‌کند ماه‌بانو را به جدایی از حسام تشویق کند و حتی نقاب از چهره واقعی حسام برمی‌دارد اما ماه‌بانو نمی‌پذیرد. زندگی را کج‌دار و مریز ادامه می‌دهند تا زمانی که پای صدف که زمانی دختر موردعلاقه حسام بوده به ماجرا باز می‌شود و ماه‌بانو متوجه گذشته تاریک حسام می‌شود و به امیرعلی اطلاع می‌دهد و امیرعلی نیز از او می‌خواهد حواسش به کارهای حسام باشد.
کلیشه ایده اثر شما، با توجه به ژانر و محتوای داستان، دیالوگ‌ها، منولوگ‌ها، توصیفات و... حدود سی درصد است.

۲. درون مایه:
اثر شما طبق ژانر غالب یعنی ژانر عاشقانه، باید نمودی از مسائل عاطفی و عاشقانه‌ها باشد که اگرچه تا حدودی می‌توان آن را در داستان شما دید اما سیر داستان شما بیشتر بر پایه ژانر درام پیش می‌رود. چرا که اصل داستان که ازدواج بین ماه‌بانو و حسام است، عاشقانه‌ای در خود ندارد.

۳. پیرنگ:
پیرنگ، زاویه‌ی دید، توصیف‌ها، عنوان و... به ما نشان می‌دهد هدف از رمان، نشان دادن زندگی‌ست که برپایه سنت‌ها، تصمیم‌های اشتباه خانواده‌ها و همچنین لج‌بازی‌های دوران جوانی شکل می‌گیرد. دست و پا زدن ماه‌بانو در گردابی که تا حد زیادی خودش و به‌علت شرایطی که در آن گرفتار می‌شود باعث و بانی‌اش است، سبب کشمکش‌ها و اتفاقاتی می‌شود که روند رمان را شکل می‌دهد. نحوه قرارگیری اتفاقات و اوج و فرودهای داستان کاملاً درست و به‌جاست. تنها دو مورد در متن رمان به‌چشم می‌خورد که کمی گنگ است و خواننده را دچار سر درگمی می‌کند:
۱. در پارت‌های قبلی از حضور مهسا در ایران گفته بودید و همچنین مهمانی‌های فامیلی که در آن‌ها حضور داشت. اما از رفتن و بازگشتش چیزی نگفته بودید که حسام آن‌طور از بازگشت دوباره او از خارج از کشور متعجب شد.
۲. جایی از داستان حسام به گذشته و نحوه آشنایی‌اش با صدف فلش‌بک می‌زند و از فرهاد نامی اسم برده می‌شود که ناگهانی وارد داستان می‌شود بی‌آنکه خواننده از او چیزی بداند و یا در پارت‌های بعدی علت حضورش در داستان مشخص شود. برای ورود شخصیت‌ها به داستان باید برای مخاطب پیش‌زمینه‌ها و نشانه‌هایی بیاورید و پس از آن در زمان مناسب پیش از آنکه مخاطب آن شخصیت را به فراموشی بسپارد، او را معرفی کنید.
مخاطب این‌گونه آثار افرادی با سلیقه خاص را در برنمی‌گیرد.

۴.کشمکش‌ها و تعلیق:
تعلیق:
در سراسر رمان شما تعلیق‌های کوچک و بزرگی وجود دارند. سوالاتی که در ابتدای داستان می‌تواند ذهن خواننده را درگیر کند در رکن آغاز گفته‌ام. همچنین در طی داستان سوالات دیگری می‌تواند در ذهن خواننده ایجاد شود. مثلا: حسام به چه علت به سمت کارهای خلاف میل می‌کند؟ آیا علاقه‌ای که او به تدریج به ماه‌بانو پیدا می‌کند به عشق تبدیل می‌شود؟ علت دشمنی شاهرخ با امیرعلی چیست؟ اگر امیرعلی فیلم مهمانی را پخش نکرده پس کار چه کسی بوده‌است؟ و...

کشمکش‌ها همان موانع و تقابل‌هایی‌ست که برای شخصیت‌های اصلی داستان پیش می‌آیند که شامل کشمکش‌های بیرونی و درونی هستند.

کشمکش‌های بیرونی در داستان شما برحسب ژانر و سیر رمانتان مناسب هستند و خواننده مدام با اتفاقات مختلف تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
در رمان شما ما بیشتر شاهد کشمکش‌های بین شخصیت‌ها با یکدیگر هستیم که شامل کشمکش‌های ماه‌بانو با اعضای خانواده، دوستان، امیرعلی و حسام است. همچنین شاهد کشمکش بین شخصیت‌ها و اتفاقاتی که به‌وقوع می‌پیوندند مثل درگیری‌هایی که لب مرز برای امیرعلی و هم‌قطارانش اتفاق می‌افتد یا ورود صدف به داستان می‌شوند، هستیم که همگی در نوع خود جذاب هستند.

کشمکش‌های درونی هم در رمان شما به‌خوبی پرداخته شده‌اند و شخصیت‌های داستان در مواقع مختلف، در حالات مختلف و نسبت به کنش‌ها و واکنش‌هایی که در داستان رخ می‌دهند با افکار، احساسات و عواطف خود درگیر هستند.

۵. فضاسازی:
فضاسازی به حس و حال داستان در زمان و صحنه خاص، با توجه به اتفاقات و کشمکش‌ها و شخصیت‌های حاضر در آن صحنه گفته می‌شود که باید به‌گونه‌ای باشد که خواننده اثر بتواند در هر لحظه خود را در فضای داستان شما تصور کند. رمان شما فضاسازی نسبتا خوبی دارد چرا که توانسته‌اید به‌خوبی از پس پردازش کشمکش‌های درونی و بیرونی، توصیف احساسات شخصیت‌ها و شخصیت‌پردازی درونی آنها برآیید. با این‌حال توصیف مکان، آوا و شخصیت‌پردازی بیرونی همچنان جای کار دارند.

۶. دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تناسب خوبی با هم دارند. متفاوت بودن دیالوگ شخصیت‌ها باهم رعایت شده است و همچنین در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها علائم نگارشی به‌خوبی رعایت شده و اطلاعات کافی را به خواننده می‌دهند.
اما در بسیاری جاها دیالوگ‌ها خواننده را سردرگم می‌کنند چرا که گوینده‌شان مشخص نیست. درست است که آوردن اسامی آن هم مدام و پشت سرهم از جذابیت داستان می‌کاهد و خواننده را دلزده می‌کند اما برای مشخص شدن گوینده دیالوگ، یا باید نامش ذکر شود و یا منولوگ پیش و یا گاهی پس از دیالوگ، نشانه‌های کافی برای شناخت گوینده را داشته باشد. این امر در زمان کشمکش‌های درونی و بیرونی و کنش‌های شخصیت‌های مختلف هم دیده می‌شود و در منولوگ‌ها گاهی اینکه چه کسی در حال انجام کار یا تفکر است مشخص نیست. هر چه به سمت پارت‌های جدیدتر پیش می‌رویم این امر تشدید می‌گردد.
برای مثال: صورتش از حرص و خشم به سرخی می‌زد و چشم ریز کرده بود تا ادامه‌ی حرف‌هایش را بشنود. بغضش شکست و از روی دیوار سر خورد، تنش روی پارکت‌های سالن فرود آمد. نفس جان‌سوزی کشید.
- دختری که ارزشش رو پایین میاره و به راحتی خودش رو ارزون می‌فروشه، نباید انتظار رفتار بهتری هم داشته باشه.

جمله اول مربوط به حسام است و جمله دوم و دیالوگ مربوط به ماه‌بانو، اما در نگاه اول نمی‌توان هیچ تمایزی قائل شد. کافی بود در ابتدای جمله دوم نام ماه‌بانو را ذکر می‌کردید.
یا
لحظاتی گذشت که گرمای دستش، تن خزان‌زده‌اش را در خود بلعید
ضمیر متصل -َش در کلمه دستش به حسام و در کلمه خزان‌زده‌اش به ماه‌بانو اشاره دارد. اما این امر در همان نگاه اول قابل تشخیص نیست.

۷. لحن:
رمان شما از مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره تشکیل شده است و این امر در سراسر رمان به چشم می‌خورد و پرش لحن دیده نمی‌شود.

۸. زاویه‌دید:
داستان تا اینجا که نوشته شده است زاویه دید راوی یا سوم شخص را دارد و تغییری در آن رخ نداده است. با توجه به میزان وقایع و کشمکش‌های بیرونی، به‌نظر می‌رسد زاویه دید سوم شخص انتخاب مناسبی بوده است.

۹. حقیقت‌ مانندی محتوا:
باور پذیری اثر در شخصیت‌ها، حالات و اتفاقات مشکلی ندارد و از نظر باورپذیری در سطح مناسبی قرار دارد. هرچند در صحنه‌پردازی و شخصیت‌پردازی بیرونی کمی ضعیف عمل کرده‌اید اما باقی موارد از نظر باورپذیری قابل درک و مناسب بودند.

۱۰. گره‌گشایی:
گره‌گشایی یا همان اوج گرفتن از پروبال دادن و روییدن یک حادثه که باعث ایجاد پیرنگ در اثر می‌شود پدید می‌آید. رمان شما دارای چندین اوج بسیار خوب است که با توجه به میزان پارت‌ها باید هم همین‌طور باشد. از درگیری‌های لفظی بین امیرعلی و ماه‌بانو تا مخالفت پدر ماه‌بانو با ازدواج آنها، پیدا شدن سر و کله خواستگار دیگر که باب میل ماه‌بانو نیست و همچنین پیشنهاد ازدواج ماه‌بانو به حسام می‌تواند از اولین اوج‌های داستان شما باشد. در ادامه شاهد اوج‌های دیگری نیز هستیم. مثل رسیدن امیرعلی درست در شب ازدواج ماه‌بانو با حسام که بسیار جالب توجه بود. یا فروش خانه توسط حسام به‌دلیل بدهی‌اش به شاهرخ برای حفظ ماه‌بانو از شر او. اما تا اینجای داستان اوج اصلی را می‌توان شنیدن صحبت‌های حسام و ماه‌بانو دانست چرا که بسیاری از حقایق برای ماه‌بانو روشن می‌شود و همچنین زندگی‌آنها وارد مرحله جدیدی می‌گردد.
داستان پر از اوج و فرود‌های زیبا و هیجان‌انگیز است که همگی از جذابیت خوبی برخوردارند.
***
●۱.ملاک های اصلی نقد

۱. نام رمان:
زخمه خلقان
، از دو واژه زخمه به معنی جراحت و زخم و همچنین مضراب یا ابزاری برای تولید صدا در سازهای زهی و خلقان به معنی فرسوده و کهنه تشکیل شده که می‌توان از عنوان معنی زخم کهنه را برداشت کرد. می‌توان گفت عنوان تنها در واژه زخمه با ده درصد کلیشه، کلیشه‌ای ندارد و از جذابیت بالایی برخوردار است.
عنوان با ژانر درام ارتباط خوب و مناسبی دارد. اشاره به زخمی کهنه که می‌تواند بخشی از گذشته یک فرد باشد و تاثیرش تا زمان حال چیزی‌ست که می‌تواند در زندگی بسیاری از انسان‌ها دید. اما عنوان با ژانر عاشقانه که ژانر انتخابی نویسنده به‌عنوان ژانر غالب است ارتباط چندانی ندارد. شاید بتوان به‌صورت غیرمستقیم این زخم کهنه را به عشق قدیمی حسام و صدف و آثارش که تا به امروز ادامه دارد و زندگی ماه‌بانو را تحت‌تاثیر قرار داده‌است، مرتبط کرد که از این جهت می‌تواند با محتوای داستان ارتباط داشته‌باشد اما آنچه در نگاه اول از عنوان پیداست عاشقانه‌ای در خود ندارد. همچنین عنوان با خلاصه و مقدمه ارتباط خوبی دارد و لودهنده سیر داستان نیست.

۲. ژانر:
ژانرهای انتخابی نویسنده عزیز عاشقانه و درام است که می‌توان در سراسر رمان هر دو را به‌خوبی مشاهده کرد. با توجه به سیر داستان، کمی ژانر اجتماعی هم به‌دلیل پرداختن به موضوع ازدواج در خانواده‌های سنتی، مراسمات مذهبی، مشکلات و درگیری‌های بین همسران و قاچاق دخیل است با این حال داستان شما بیشتر برپایه ژانر درام پیش می‌رود که می‌تواند این موضاعات را هم در خود داشته باشد. اگر در پارت‌های آتی داستانتان عناصر اجتماعی و آثار و نتایجشان در داستان شما پررنگ‌تر می‌شوند می‌توانید این ژانر را هم به‌عنوان ژانر سوم اضافه کنید. همچنین در رابطه با ژانر عاشقانه اگر داستان شما به همین منوال پیش خواهد رفت و عاشقانه چندانی نداشته باشد ژانر غالب درام خواهد بود و ژانر عاشقانه در صورتی ژانر اول داستان شما قلمداد می‌شود که در آینده شاهد عاشقانه‌های بسیار بیشتری از شخصیت‌های اول داستانتان باشیم.
ژانر عاشقانه هم در عشق بین امیرعلی و ماه‌بانو، مهران و فاطمه و بعد در علاقه‌ای که حسام به ماه‌بانو پیدا می‌کند می‌توان دید اما داستان شما بیشتر از این‌که درگیر مسائل عاشقانه باشد، درگیر روزمره‌ها و اتفاقات و کشمکش‌هایی‌ست که جزئی از ژانر درام محسوب می‌شوند. در این صورت بهتر است ژانر‌های خود را به درام، عاشقانه تغییر دهید.

۳. جلد رمان:
تصویر جلد، تصویری‌ست از یک دختر که به تنهایی و در حالتی شبیه مراقبه با دست‌هایی که بر روی قلبش گذاشته ایستاده‌است. در تصویر عنصر دیگری به‌چشم نمی‌خورد و در آن شاهد عاشقانه‌ای که به ژانر غالب رمان اشاره داشته‌باشد، نیستیم اما تصویر با ژانر درام ارتباط خوبی دارد. تصویر زنی را نشان می‌دهد که انگار دستانش را بر روی قلبی که زخمی بر آن نقش بسته گذاشته‌است که به خوبی با عنوان ارتباط دارد.
همچنین فونت به‌کار رفته زیباست و رنگ آن با تصویر همخوانی خوبی دارد. جمله درج شده در بالای جلد هم جمله‌ای‌ست که باز هم به‌خوبی به عنوان اشاره می‌کند و با این‌‌که با ژانر درام هماهنگی بسیار خوبی دارد اما نمایانگر ژانر عاشقانه نیست.

۴. خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده است و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. به عشق میان دو شخصیت اصلی داستان یعنی ماه‌بانو و امیرعلی اشاره دارد و مشکلاتی که بر سر راه این عشق پدید می‌آیند. مشکلاتی که از یک کینه قدیمی سر برمی‌آورند و حقایقی را برملا می‌کنند. خلاصه به‌خوبی نشان‌دهنده کلیات محتوای داستان است و در عین حال آن را لو نمی‌دهد. به‌جز اشاره مستقیم شما به شغل امیرعلی که به‌نظر می‌آید نیازی به گفتنش نیست.
به‌طور کلی آنچه بیشتر در متن خلاصه به چشم می‌آید کم بودن بار عاشقانه و درامِ بیشتر آن است. حجم خلاصه کمی بیشتر از حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) و یازده خط است و با عنوان، مقدمه و محتوای رمان ارتباط خوبی دارد.

۵. مقدمه:
متنی‌ست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشه‌‌ای ندارد و از جذابیت بسیار خوبی برای خواننده برخوردار است. جملاتی زیبا و تاثیرگذار و آراسته به آرایه‌های ادبی که به‌زیبایی از سختی‌ها و مرارت‌های بر سر راه خوشبختی به یغما رفته‌ای می‌گوید که سببش آشنایانی هستند که هیزم در آتش سوزاندن آن می‌اندازند.
مقدمه هم با ژانر درام هماهنگی بیشتر دارد تا عاشقانه. وجه عاشقانه آن را می‌توان تنها در عبارت «ای معبود زخمی» دید که برای ژانر غالب که عاشقانه است، بسیار ناچیز است.
مقدمه با حجم ۹ خط، در حد استاندارد(۳تا۹ خط) است و اگر به عاشقانه‌های بیشتری در آن پرداخته میشد بی‌شک مقدمه‌ای زیبا و مناسب برای رمان شما بود.

_۲. ایده رمان به صورت دقیق

۱. بررسی ایده از جهت کلیشه‌ای نبودن:

در هر ایده‌ای یک سری کلیشه‌ها خودنمایی می‌کنند اما نویسنده با قلم توانا و جای‌گذاری درست و به‌جای اتفاقات، توانسته است به خوبی وجهه‌ای دراماتیک و عاشقانه به رمانش ببخشد و آن را از کلیشه‌ها دور کند. مقدار کلیشه‌ی داستان نسبی‌ست که این مورد با توجه به ژانرهای داستان کاملا عادی است.

۲. بررسی سیر رمان:
سیر رمان متعادل است اما با این‌حال مواردی دیده می‌شود که می‌تواند برای خواننده سردرگمی ایجاد کند.
در حین داستان گاهی به جملاتی برمی‌خوریم که می‌توانند لودهنده ادامه داستان باشند. از قبیل:
شاید اگر از آینده خبر داشت، قدر این لحظات بی‌دغدغه را بهتر می‌دانست؛ اما آدمی که از فردای خود خبر ندارد.✖️
یا
اگر آن زمان می‌دانست که با دستان خودش دارد روی جوانی و آینده‌اش قم*ار می‌کند، ممکن نبود که بنده‌ی خوی غرور و لجبازی‌اش شود، ممکن نبود. آخ که آدمی از فردای خودش خبر نداشت.✖️

آوردن چنین جملاتی، می‌تواند از جذابیت داستان بکاهد زیرا که این گونه جملات آینده شخصیت‌های داستان را تا حدی لو می‌دهند و این از کنجکاوکنندگی اثر برای مخاطب کم می‌کند.

_۳. توصیفات(کامل):

۱. توصیف شخصیت کاراکتر:

به توصیف شخصیت‌ که شامل شخصیت‌پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری‌ست گفته می‌شود. شخصیت‌پردازی رکن مهمی‌ست که باعث جذب خواننده و همذات‌پنداری او با شخصیت‌های داستان می‌شود. توصیفات شخصیت‌ها چه بیرونی و چه درونی باید غیرمستقیم و به دور از کلیشه باشند.
شخصیت‌پردازی بیرونی تا حدی انجام شده بود که گاهی مستقیم بودند و گاهی غیرمستقیم. شما تا حد زیادی توانسته‌اید ظاهر شخصیت‌های داستان خود را توصیف کنید اما بیشتر توصیفات شما مستقیم هستند. برای مثال:
"تیپش نه آن‌قدر جلف بود و نه به سنگینی دیدار دیروز. شلوار جین زغالی‌اش را با یک بلوز مردانه‌ی کرم که رویش پافر چرمی قهوه‌ای به تن داشت ست کرده بود. موهای براق تافت زده‌ی سیاهش را رو به بالا مدل داده بود."
توصیفات این چنینی در دسته توصیفات مستقیم قرار می‌گیرند چرا که در خلال کنش‌ها انجام نمی‌شوند و صرفاَ سر تا پای شخصیت را وصف می‌کنند. مثلاً می‌توانستید همین توصیف را این‌گونه بیاورید.
"تیپش نه آن‌قدر جلف بود و نه به سنگینی دیدار دیروز. پاهای بلندش در آن جین زغالی راسته بلندتر به نظر می‌آمد و بلوز مردانه کرم، تحت تاثیر قهوه‌ای تیره پافر کوتاهی که به تن داشت، چهره‌اش را کمی تیره‌تر نشان می‌داد. شاید اگر به موهای تیره‌ و صافش کمتر ژل حالت دهنده زده بود برقشان این‌قدر در چشم نبود.
و یک مثال برای توصیف غیرمستقیم و کاملا مناسب:
"بدون این‌که به روی خودش بیاورد، خاک فرضی پیراهن چهارخانه‌ی قهوه‌ایش را تکاند و سیگار نصفه‌اش را زیر کتانی‌های مشکی‌اش خاموش کرد."
همچنین توصیفی که جای بیشتر برای کار دارد:
"وانمود به ندانستن کرد و عینک مطالعه فریم‌دارش را بالا داد."
در این توصیف می‌توانستید از شکل و رنگ فریم عینک بگویی. اینکه کائوچو یا فلزی‌ست و چه رنگی دارد، مستطیل، گرد، بیضی و... است.

شخصیت پردازی درونی را خوب انجام داده‌اید. می‌توان از میان دیالوگ‌ها و توصیفات رفتار و کشمکش‌های درونی، به شخصیت درونی شخصیت‌های داستان پی برد. مثلا شخصیت ماه‌بانو کمی عجول، لج‌باز و در عین حال آرام و حتی مهربان است یا حسام که متعصب، پرخاشگر و عصبی‌ست و امیرعلی که منطقی، آرام، مهربان و حامی‌ست.
"چقدر بین حسام و امیرعلی فرق بود. امیرعلی تعصبش رنگ دیگری داشت، محافظش بود. غیرتش به او امنیت می‌داد، نه این‌طور که مدام تن و بدنش بلرزد. حتی نوع و لحن صحبتشان هم قابل قیاس نبود"
و یا
"حالت‌هایش را می‌شناخت، وقتی عصبانی میشد گوش‌هایش سرخ می‌شدند و چشمانش درشت‌تر از حد معمول، طرف مقابل را به سکوت وادار می‌کرد."

۲ـ توصیفات مکان:

در متن داستان شما بسیار توصیف مکان انجام شده بود اما کافی نبود و بسیاری از صحنه‌های داستان شما بدون توصیف هستند و یا توصیفی کلی و ناکافی از آن ارائه داده‌اید. همچنین اکثر توصیفات شما مستقیم بودند.
برای مثال:
"وارد حجره‌ی بزرگش شد. بوی نوی پارچه‌ها زیر بینی‌اش پیچید. دورتا‌دورش را قفسه‌های بزرگ گذاشته بودند که رویشان انواع پارچه‌های اعلا و گران از جمله مخمل، ابریشم و ساتن و حریر به چشم می‌خورد."
توصیف شما از محیط پارچه‌فروشی کاملا مستقیم صورت گرفته‌است. برای شما نمونه‌ای غیرمستقیم از همین توصیف را می‌آورم:
وارد حجره‌ی بزرگش شد. بوی نوی پارچه‌ها زیر بینی‌اش پیچید. نگاهش روی قفسه‌ها و پیشخوان مملو از پارچه‌های رنگی افتاد که در چند قفسه نامرتب و بی‌نظم شده‌بودند و پسرک جوان فروشنده، بی‌توجه به این بی‌نظمی غیرقابل چشم‌پوشی، داشت طاقه حریر آبی رنگی را از قفسه بیرون می‌کشید.
و یک مورد توصیف غیرمستقیم و مناسب که البته می‌توانست کامل‌تر باشد.
"مستاصل نگاهی به دور و برش انداخت و به ناچار کنار پدرش، روی مبل‌ سه نفره‌ی استیل طلایی‌شان نشست."
می‌توانستید به جنس و رنگ پارچه مبل یا طرح و نقش کار شده بر روی چوب آن نیز اشاره کنید.
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,478
44,046
مدال‌ها
7
۳. توصیف احساسات:
در توصیف احساسات خوب عمل کرده‌اید. در هر کشمکش و شرایطی که برای شخصیت‌ها پیش می‌آید، خواننده می‌تواند به‌خوبی احساسات آن‌ها را متوجه شود و با آن‌ها همزادپنداری کند.
برای مثال:
"گویی زمستان در چهره‌اش خانه کرد. قلبش از این نگاه غمگین و گرفته‌اش صدپاره شد."
توصیف زیبایی که به ‌خوبی غم و پریشانی ماه‌بانو را در هنگام مواجهه با امیرعلی نشان می‌دهد.
و یا
"سرش مثل بازار شام بود و دلش آشوب"
توصیفی از وضعیت ماه‌بانو در انتظار خواستگاری حسام که به‌خوبی حس و حال او را نشان می‌دهد که مملو از دل‌نگرانی و اضطراب زیاد است.

۴. توصیفات حالات و رفتار:
در توصیف حالات هم خوب عمل کرده‌اید. بیان حالاتی چون خشم، هیجان، ترس، ناراحتی، شادی و... در هر فرد می‌تواند آثار و واکنش‌هایی داشته باشد که در کنار توصیف احساسات می‌توانند تکمیل‌کننده توصیفی از وضعیت شخصیت‌ها باشد.
مثلا:
"چشمان گرد شده‌اش روی صورت سنگی حسام سوق پیدا کرد که چنگ به موهایش می‌انداخت و نفس‌های کش‌دار و عمیقش به زور از سی*ن*ه درمی‌آمد."
در توصیف فوق می‌توان تعجب و ترس ماه‌بانو را به‌خوبی با توصیف چشمان گرد شده‌ا احساس کرد. همچنین حس کلافگی و نگرانی را در حسام.

۵. توصیفات زمان:
رمان در زمان حال رخ می‌دهد و پرش زمانی در آن دیده نمی‌شود. تنها چند فلش‌بک کوتاه به گذشته دارد که کاملا به‌جا و مناسب انجام شده است. اما توصیفاتی مبنی بر مشخص شدن زمان در صحنه داستان خیلی کم است. این امر می‌تواند به فضاسازی داستان شما و یا صحنه‌پردازی آن کمک زیادی کند.
برای مثال:
هوای مطبوع و ملایم اسفند ماه را به ریه‌هایش کشید و نگاهی به دور و اطرافش چرخاند. درختان هلو و خرمالو شکوفه داده بودند و سرسبزی بوته‌ها و گل‌های تازه شکفته در باغچه‌، گرمی زیادی به سردی شهر خزان‌زده می‌بخشید.

۶. توصیفات آوا و صدا:

می‌توان گفت در اوایل داستان بسیار کم و به مرور بیشتر میشد و به حد مناسب رسیده‌بود. اما با این‌حال با توجه به کشمکش‌ها، شخصیت‌ها و مکان‌های مختلف می‌توانست بیشتر هم باشد.
برای مثال:
"صدای جیرجیرک‌ها و فواره‌ی کوچک حوض قدیمی‌شان، سکوت مابینشان را می‌شکست"
توصیفی نسبتا مناسب از فضای حیاط خانه‌ای سنتی و قدیمی در شب که می‌توانستید با اضافه کردن آوای جیرجیرک‌ها و همچنین صدای آبی که از فواره بیرون می‌زند توصیف کامل‌تری داشته‌باشید.
و یا
"صدای گرفته و خش‌دار مردانه‌اش او را سرجایش میخکوب کرد:"
توصیفی از صدای امیرعلی که به‌خوبی تناژ آن را به هنگام ناراحتی مشخص کرده‌اید.
همچنین استفاده از آرایه‌های ادبی در توصیفاتی که انجام داده‌اید بسیار جالب توجه و زیبا هستند. مثلا:
صدای عقربه‌ی ساعت در سکوت اتاق، مثل سرفه‌ی خشک و گوش‌خراشی می‌شکست.
هرچه به صفحات جدیدتر داستان می‌رسیم هم توصیفات صدای شما بیشتر می‌شود و هم با رشد بسیار چشمگیر قلم شما نسبت به اوایل رمان شاهد توصیفات زیباتری از شما هستیم.

●۳.بررسی ساختار رمان:
۱. شروع:

داستان از جایی شروع می‌شود که ماه‌بانو وارد حیاط خانه‌شان می‌شود. جایی که مادر و برادرش در حال تدارک پختن نذری به مناسبت شهادت حضرت علی‌اصغر در دهه اول محرم هستند. نذری‌ که هر سال انجام می‌شود آن هم با کمک همسایگانی که مشخص است صمیمیتی فرای روابط همسایگی بینشان در جریان است. ماه‌بانو از دوستش، فاطمه می‌شنود که امیرعلی، برادر فاطمه که یکدیگر را دوست دارند، پس‌فردا باز می‌گردد و خوشحال می‌شود. رابطه‌ای که از کودکی و اولین روز مدرسه مانند دو دوست شکل می‌گیرد اما به‌تدریج به رابطه‌ای عاشقانه می‌انجامد. بعد متوجه عشق مهران، برادر ماه‌بانو به فاطمه می‌شویم و درخواستی که مهران از خواهرش دارد تا نظر فاطمه را در این باره بپرسد.
شروع داستان اگرچه با کلیشه‌ای نسبی آغاز شده‌است؛ یعنی حال و هوای مذهبی آن هم در یک خانه قدیمی و سنتی اما نویسنده توانسته‌است با قلم خوب خود، فضاسازی نسبتا مناسبی را انجام دهد. با این حال چند نکته مهم را بیان می‌کنم:
آغاز با جمله‌ای با این مضمون شروع می‌شود: «خورشید از پشت کوه‌ها می‌درخشید» که هم توصیفی کلیشه‌ای‌ست و هم نامربوط نسبت به فضای ابتدای داستان. یک جمله کوتاه که خواننده بعد از آن منتظر توصیفات شما از طبیعت و دشت و دمن است اما درواقع هیچ ربطی به جملات بعدی ندارد چرا که جملات بعدی به حال و هوای خانه و کوچه در دهه اول محرم اشاره می‌کند. اگر منظورتان از آوردن این جمله این بوده که عنصر زمان را وارد فضای ابتدای داستان خود کنید که بی‌شک این جمله کمکی به این مورد نکرده‌است. در هر صورت بهتر این‌ است که این جمله را از ابتدای شروع داستان خود بردارید و یا آن را تغییر داده، کمی به حال و هوای زمان و آب و هوا مربوطش کنید و با جملات بعدی مرتبط نمایید.
نکته بعدی این است که فضایی با حال و هوای مذهبی اگرچه برای آغاز داستان می‌تواند شروعی جذاب باشد اما این حال و هوا نیاز به توصیفات بیشتری از فضا و شخصیت‌ها دارد. توصیفات شما معمولا بسیار کوتاه و شکسته و همراه با جملات بسیار کوتاه بود. توصیف صدا و آوا بسیار کم‌بود و شاید بتوان گفت غیر از اشاره به صدای مداح، توصیف دیگری وجود نداشت که همان هم کامل نبود. برای توصیف صدای مداحی می‌توانستید از سوز و گدازی که در صدایش وجود دارد بگویید یا هر توصیفی که این مورد را به‌وجود آورد. یا می‌توانستید از سروصدای شستن میوه‌ها در حوض پرآب یا صدایی که از جابه‌جایی دیگ‌ها به‌وجود می‌آید و یا صدای دمپایی‌های مهران که بر روی موزائیک‌های حیاط می‌کشد، بگویید.
همچنین توصیف مکان که اگرچه تا حدی انجام داده‌اید اما توصیفاتی کوتاه هستند و گاهی به‌نظر می‌رسد نصفه و نیمه مانده‌اند. مثلا:
پله‌های کاشی‌کاری شده‌ی هلالی‌شان را طی کرد. فردا صبح این‌جا دیگر جای سوزن انداختن هم نبود‌.
دو جمله که به هیچ عنوان بهم ارتباطی ندارند اما از پی هم آمده‌اند. توصیفی بسیار کوتاه از پله‌های کاشی‌کاری شده هلالی شکل که می‌توانستید از رنگ و روی کاشی‌ها، تعداد کم و زیاد پله‌ها، وجود ایوان، پاگرد و یا هر چیز دیگری که بعد از آن پله‌ها می‌توانست پیش از ورود ماه‌بانو به خانه وجود داشته باشد. اگرچه در اینجا مشخص نکرده‌اید ماه‌بانو از داخل خانه بیرون می‌آید یا از داخل حیاط به خانه می‌رود. مثلا:
چند پله‌ کوتاه سفید کاشی‌کاری که نیم‌دایره‌ای حول ایوان کوچک جلوی در زده بود را بالا رفت. طبق عادت، تکیه بر نرده فلزی سفیدرنگ زد و کالج‌های سورمه‌ای رنگش را از پا کند.
پرش مکانی و زمانی در چند پارت ابتدایی رمان شما بسیار به چشم می‌خورد مثلا: صحنه ورود ماه‌بانو به داخل حیاط بسیار گنگ و بدون توصیف است. اینکه در ابتدا از محیط کوچه و پرچم‌های آویزان بر سردر گفته شده و بعد درجمله بعدی ماه‌بانو وارد حیاط خانه شده‌است آن هم مشخص نیست از کجا! از داخل کوچه یا خانه؟! می‌تواند باعث گیج شدن خواننده شود.
توصیف احساسات هم با اینکه به آن پرداخته بودید اما باز هم کامل نبود. چنین فضایی نیاز به ایجاد حال و هوایی مرتبط با آن دارد. مثلا شور و شوق ماه‌بانو برای پختن نذری و یا عزاداری برای امامی که علاقه خاصی به او دارد و...
همچنین کشمکش‌های درونی که نیاز است در این زمینه بیشتر و پررنگ‌تر شوند.
در مورد توصیف شخصیت‌ها نیز با اینکه تعداد شخصیت‌هایی که در همان ابتدای داستان وارد می‌شوند مثل طلعت خانم، ماه‌بانو، مهران، فاطمه، نرگس خانم، ستاره خانم، حنانه و حسام، تعداد نسبتا زیادی به‌شمار می‌رود تقریبا هیچ توصیف شخصیتی وجود ندارد. به غیر از اشاره به چشمان سیاه امیرعلی و پوشش نظامی و گوش‌های شکسته‌اش در عکس موجود در گوشی ماه‌بانو و موهای طلایی حنانه، که بسیار کم به‌شمار می‌رود.
در کل صحنه ابتدای داستان شما فضایی‌ست که با توجه به حال و هوا، مکان و زمان آن (دهه محرم)، نیاز به توصیفات بیشتری دارد. توصیفات خود را گسترش دهید و از جملات طولانی‌تری برای این کار استفاده کنید. جملات توصیفی کوتاه، صحنه داستان شما را سریع، پراسترس و مقطوع نشان می‌دهند در حالی‌که یک فضای مذهبی باید غنی از آرامش باشد. با توجه به اینکه از زاویه دید سوم شخص استفاده کرده‌اید، دست بسیار بازتری در توصیفات و شخصیت‌پردازی دارید.
گاهی جملاتی که در ادامه هم آورده‌اید ربطی بهم ندارند. مثلا:
باید سبزی‌ها را پاک می‌کردند، بعد هم باید با خانم‌جانش، در خرد کردن پیازها کمک می‌کرد. خدا به همسایه‌ها خیر بدهد، اگر نبودند که کار پیش نمی‌رفت. با آستین لباسش اشک‌هایش را پاک کرد.
در جمله اول از پاک کردن سبزی‌ها گفته‌اید و بعد در جمله بعدی از پیاز خرد کردنشان. این پرش وقایع را باید با توضیحات و توصیفات مناسب از بین ببرید. مثلا:
باید سبزی‌ها را پاک می‌کردند، بعد هم باید به خانم‌جانش، در خرد کردن پیازها کمک می‌کرد. خدا به همسایه‌ها خیر بدهد که اگر نبودند آن کوه سبزی‌های میان سفره یک‌بار مصرف روی ایوان فرش‌شده، تا آخر دهه محرم هم پاک نشده باقی می‌ماند. پس از تمام شدن سبزی‌ها، به همراه فاطمه، برای خرد کردن پیازهایی که داخل لگن بزرگ سفید‌رنگی ریخته شده‌بودند رفتند. بوی تند پیاز چشم‌هایشان را به‌سوزش و اشک واداشته‌بود و هر از گاهی برای آن‌که چشمانشان باز شود
با آستین لباسشان، محکم روی چشمان سرخ و ملتهبشان می‌کشیدند.

آغاز داستان شما می‌تواند سوالاتی را برای خواننده ایجاد کند. مثلا اینکه: عاقبت عشق ماه‌بانو و امیرعلی چه می‌شود؟ یا فاطمه قرار است نسبت به ابراز علاقه مهران چه واکنشی نشان دهد؟ و یا علت اخلاق تند حسام؟! که با توجه به فضای ابتدای رمان، برای جذب مخاطب کافی‌ست.
آغاز با محتوای رمان ارتباط خوبی دارد و با ژانر درام مرتبط است.

۲. میانه:
داستان با بازگشت امیرعلی از مرز سیستان و بلوچستان ادامه پیدا می‌کند. با خواستگار همه چیز تمامی که سر و کله‌اش پیدا می‌شود و اصرار پدر ماه‌بانو برای ازدواج با او، امیرعلی و ماه‌بانو را نگران می‌کند تا دست بجنبانند. امیرعلی به خواستگاری ماه‌بانو می‌رود اما پدر ماه‌بانو به‌دلیل خدمت امیرعلی در منطقه مرزی و دوری از دخترش مخالفت می‌کند و همچنان اصرار بر ازدواج دخترش با آن خواستگار مورد تایید خودش دارد. ماه‌بانو امیرعلی را تحت فشار قرار می‌دهد تا به تهران انتقالی بگیرد اما امیرعلی نمی‌پذیرد. در این بین خانواده حسام نیز دست و پا شکسته از ماه‌بانو برای پسرشان خواستگاری می‌کنند. خبر که به گوش امیرعلی می‌رسد، بینشان شکرآب می‌شود و با حرف‌هایی که امیرعلی به هنگام عصبانیت به ماه‌بانو می‌زند، ماه‌بانوی دلشکسته به دیدار حسام می‌رود و از او می‌خواهد که با او ازدواج کند. ازدواجی بدون عشق و بیشتر بر پایه لج‌بازی ماه‌بانو و همچنین تهدیدهای شاهرخ نامی که برای ضربه زدن به امیرعلی دست روی ماه‌بانو می‌گذارد. زندگی با حسامی که ماه‌بانو را دوست ندارد، پرخاشگر و عصبی‌ست، تعصبات عجیب و غریب دارد و حتی کارهای مشکوکی انجام می‌دهد و همه از گذشته سیاهش باخبرند، چالش‌های خودش را دارد اما ماه‌بانو سعی می‌کند با آن کنار بیاید. تا اینکه متوجه می‌شود حسام در گذشته عاشق دختری به نام صدف بوده، صدفی که برای تحریک حسام به همکاری دوباره با شاهرخ سروکله‌اش وسط زندگی آن‌ها پیدا می‌شود و ماه‌بانو از بسیاری چیزها در رابطه با حسام و خلاف‌هایش مطلع می‌گردد و...
هیچ نقطه‌ ضعفی مبنی بر سقوط رمان، بزرگ‌نمایی و مبالغه بیش‌از‌حد در بیان رویدادها، سطحی رد شدن از رویدادها و بیهوده نگاشتن دیده نمی‌شود.
شخصیت‌ها در مسیر مشخص حرکت می‌کنند. مسائل حاشیه‌ای مانعی ایجاد نکرده و نقطه‌های گره‌گشا در بهترین قسمت‌ها قرار گرفته‌اند.

۳. پایان:
داستان هنوز به پایان نرسیده و در واقع پس از اختلافات فراوان ماه‌بانو و حسام وارد مرحله و فصل جدیدی می‌شود که باید منتظر ادامه آن باشیم.

●۴. اشکالات نگارشی:

ایرادات نگارشی در متن داستان بسیار کم بودند.
• علائم نگارشی معمولا درست و به‌جا استفاده شده‌اند.

• فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها هم معمولا رعایت شده‌اند.

• افعال در جای درست و متناسب با فاعل‌ها انتخاب شده‌اند و پرش زمانی در آن‌ها دیده نمی‌شود.

* با تغییر زمان و مکان در داستان باید متن داستان با *** از هم جدا شوند. مثلا:
ولی خستگی را بهانه کرد و ترجیح داد کمی بخوابد. نمی‌دانست ساعت چند بود که از خواب بلند شد. ✖️

👈ولی خستگی را بهانه کرد و ترجیح داد کمی بخوابد.
***
نمی‌دانست ساعت چند بود که از خواب بلند شد.✔️


* در متن داستان اشتباهات املایی چندان به‌چشم نمی‌خورد و اشتباهات تایپی بسیار اندک هستند و قابل چشم‌پوشی.
بی‌قل و غش✖️ بی‌غل و غش✔️
الله و اکبر✖️ الله‌اکبر✔️
جرعت✖️ جرئت✔️ که البته تنها در یک جای متن آمده‌بود و بقیه جرئت‌ها درست نوشته شده‌است.
توام✖️ تو هم✔️
ذق‌ذق✖️ زق‌زق✔️
زوار دررفته‌✖️ زهوار دررفته✔️
توجیح✖️ توجیه✔️
راجب✖️ راجع‌به✔️
بشورد✖️ بشوید✔️
احد و ناسی✖️ احدالناسی✔️
بلیز یا بولیز✖️ بلوز✔️

●۵. نقد از نگاه یک خواننده:
به عنوان خواننده از خواندن رمان شما لذت بردم. داستان شما مسیری جذاب، هیجان‌انگیز و خواندنی دارد که می‌تواند دوست‌داران ژانر درام و عاشقانه را به‌خوبی به‌خود جذب کند. برای شما آرزوی موفقیت و پیشرفت را دارم.

●۶. سخن آخر منتقد:
می‌توانم بگویم شاهد پختگی و پیشرفت فوق‌العاده قلم شما از ابتدا تا اینجا رمانتان بودم که جا دارد برای این پیشرفت فوق‌العاده به‌شما برای تلاشی که داشته‌اید تبریک و آفرین بگویم. قلمت مانا لیلای عزیزم🌹
 

Leila Moradi

سطح
4
 
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
396
11,674
مدال‌ها
4
ممنون از وقتی که گذاشتی و خداقوت بهت عزیزم. حتماً در ادامه اشکالات گفته شده رو تصحیح می‌کنم😍
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,478
44,046
مدال‌ها
7
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین