جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

اشعار درحال تایپ {هیوه} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار و دکلمه کاربران توسط ASAL. با نام {هیوه} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 244 بازدید, 18 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار و دکلمه کاربران
نام موضوع {هیوه} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎
نویسنده موضوع ASAL.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASAL.
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
نام مجموعه: هیوه
ژانر: عاشقانه
قالب: غزل
نویسنده: عسل
مقدمه:

هیوە در نگاه تو، همچو آتش‌زاری است
که در دلِ شب، هیچ‌ک.س جز من، نداری است

لبانِ تو در سکوت، گویای هزار راز است
و دلِ من در آن، همچو دریا، بی‌کرانی است

چشمانت چون دو شمع، در شبِ بی‌پایان
و من در میانِ این نور، همچو پروانه‌ای سوختنی است

دست‌هایت از نرگسِ مهربانی‌ات پر است
و من در این دستان، همیشه گم‌شدنی است

شوقِ دیدارِ تو، در دلِ بی‌صدایم
چون بارانِ بهاری، به جانم تپشانی است

تو همان هیوە‌ای، که در دلِ تاریکی
دور از همه، روشناییِ جاودانی است
 

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,124
8,409
مدال‌ها
2
1000087917.jpg
با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن
آثار خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ اشعار قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید:
[قوانین اشعار در حال تایپ]

پس از گذشت ده پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[درخواست نقد اشعار]

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد اشعار]

پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
‌[تاپیک درخواست تگ]

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید و یا سوالی دارید در این تاپیک اعلام کنید:
[تاپیک پرسش و پاسخ تالار شعر]

اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
[اعلام پایان اشعار کاربران]


شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته می‌شود.

●با آرزوی موفقیت شما
[ مدیریت تالار شعر]

 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
در تمنای نامت

تو را صدا زدم از سمتِ بیتِ خاموشی
و برگ، در هُرمِ آوا، بهار را فهمید

دهانِ کوزه ترک خورد از خیال لبت
و آب، شکل تو را در عطش برآشفتید

کدام نغمه تویی، ای چراغِ تردیدم؟
که در سکوت تو، آوازها دگرگون شد

تو رفته بودی و من، در قناتِ چشمانم
به عمق چشم تو افتادم و فرو پیچید

تو را نوشتم و شب، روشن از تو آغازید
تو را نگفتم و ماه، از مدار برگشتید

شبیه بوی تو می‌آمدند واژه به واژه
و مرکّب از تبِ دستم به شعر پیچیدید...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«به نیایشِ تو، جهان خطبه می‌شود»

به نیایشِ تو، جهان خطبه می‌شود گاهی
و واژه، در تب لبخند تو، خداگون است

تو آن رسیدنِ بی‌راه و رسم تقویمی
که هر نفس به تو، از بودنم فرازون است

عبور می‌کنی از من، شکوه‌وار، شبیه
نسیم بر تن ابریشمِ گناه‌آلود

به چشمِ توست اگر مرزهای ممکنِ عشق
که در نگاه تو، جنّت شبیه افسون است

دهانِ بسته‌ی شب را به واژه می‌دوزی
که نور، در قدمت، از سکوت ممنون است

به قوسِ گردن تو، تیغ‌ها ادب کردند
و ماه، در خمِ مویت، هنوز مفتون است

تو رفته‌ای و هنوزم کنار رفتن تو
هزار گل بنویسم، غزل، گل‌آلون است...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«و ماه، در حاشیه‌ی دست تو خط خورد»

چه حکمتی‌ست که از لمس تو زمین گل کرد؟
که استخوانِ درختان به شک سخن گفتند

تو از کدام تبِ دیرسال می‌آیی
که رودخانه به زانو، نماز می‌آرد؟

تو آمدی، و نبض جهان از تپیدن افتاد
و فصل‌ها به هوای تو رنگ دیگر شد

در آستین تو خواب است خوابِ بیداری
و در نگاه تو، جان، با خودش برابر شد

تو را، چو آیه‌ای از شعر، باد حفظ نکرد
تو را، چو مُهر لب داوود، دل نگه‌داشته‌ست

دلم به چین گریبانت افتاده، ای رؤیا
و ماه، در حاشیه‌ی دست تو خط خورد...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«تو، آن رازِ مکتومِ پسینِ کائناتی»

تو آن نهانیِ پیدایی، ای تجلّیِ خاموش
که در تو نور، به حیرت رسید و جان، به تو تا خورد

لبت، سکوتِ نخستینِ آفرینش بود
که واژه از لبه‌ی آن شکست و شعر، آغاز شد

نگاه توست که آیینه را به تردید انداخت
و ماه، چون قدمت دید، از مدار خودش مرد

تو از قبیله‌ی انگور نیستی، ای عشق
که خونِ توست که در جام‌های کهن می‌جوشد

زبان به نام تو آلودن، اسراف واژه‌هاست
تو را فقط به نیایش، به سجده باید گفت

جهان، پیش از تو نسیمی میان هیچ نبود
تو، آن رازِ مکتومِ پسینِ کائناتی...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
« تویی که از نفس افتاده‌ام، نه از بودنم»

نه از شکستنِ آغوش، نه از ترکِ سخن
تویی که از نفس افتاده‌ام، نه از بودنم

به چشمِ توست که شب، آیه می‌شود ناگاه
و ماه، در کَفَت افتاده چون کفن بر تنم

دهانِ بسته‌ی گل را به خویش وا کردی
و عطر، جاری شد از ریشه‌های پیرهنم

من آن شکوهِ فروخفته‌ام در اندامت
که کوه می‌شکند چون به یاد می‌آهنم

تو ای کتابِ نبُسته، ورق نزن سطرم
که خط به خط تویی در سکوتِ من، شیونم

اگرچه در تو رسیدم به مرزِ نابودی
تو را پرستیدم از خاک تا خُدای تنم...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
« تویی که واژه ز تو وام می‌کند معنا»

به نامِ توست که طوفان سکوت می‌گیرد
و خاک، از تبِ تو جام می‌کند معنا

زبان نداشت جهان، پیش از تو ای خورشید
تویی که واژه ز تو وام می‌کند معنا

تو آمدی و گلوی زمان، صدا برداشت
و فصل، در تبِ تو نام می‌برد، بی‌جا

دهانِ بسته‌ی شب را تو باز کردی— آه!
و ماه، در صف لبخند تو شد تنها

لب تو کوه نبوده‌ست، کوه تسلیم است
که هرکجا تو قدم می‌زنی، شود دریا

نه چشم، جرأت لقا داشت، نه دل، تابش
تویی که عشق، به تو سجده کرد بی‌اجرا

و من، شبیه نیای نخست، حیرانم
میان باغ تو در خویش مانده‌ام، حوّا...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«تویی که در تو، گناه و نیایش آمیختند»

نه پاک بودم و نه آلوده، تو که آمدی
مرا همان‌طور پذیرفتی، ای شب ابدی

زلال بودی و آتش، دو ناسخِ همدیگر
تویی که در تو، گناه و نیایش آمیختند، بَدی؟

دلم ز تبعیدِ خود، در تو خانه ساخت ولی
تو مرز بودی و دریا، نه ساحل سدی

دهان زدی و جهان از شکوه افتاد
که واژه‌ها، همه در دهنت شدند عددی

نگاه کردی و مرگ از تو زنده بیرون شد
به خواب بردی‌ام از خویش، بی‌خود و بدی

تو را نمی‌شود اصلاً نبُرد در آیین
تو نیستی فقط ای مرد، تویی نَفَس‌زدی!

و من شبیه آینه‌یی بی‌تصویر مانده هنوز
که خط افتاده‌ام از تو، نه از کسی، نه ردی...
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
«تو را چگونه بخوانم، که اسم، زندان است»

نه باد، طاقتِ آن زلف را به سر دارد
نه آب، میلِ رسیدن به پای تر دارد

تو را چگونه بخوانم، که اسم، زندان است
زبان، ز ترسِ تو، حتّا نفس مگر دارد؟

دهانِ بسته‌ی تاریخ، ناگهان وا شد
همین که چشم تو در قافِ شب گذر دارد

به خوابِ خویش پناهی نبوده‌ام هرگز
تو ایضاً آینه‌ای، لیک پشتِ سر دارد

من از تو زاده شدم، بی‌ولادت و تاریخ
تو از عدم گذری، چون که جوهر دارد

مرا به اسم صدا کن، ولی نگو انسان
که هرکه در تو بمیرد، خدا‌سپر دارد...
 
بالا پایین