MAHROKH
سطح
0
مدیر آزمایشی تالار نقد
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر ادبیات
ویراستار آزمایشی
گرافیست انجمن
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- May
- 703
- 1,723
- مدالها
- 2
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر
اون ور جنگل تن سبز پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک پشت نیمشبای روشن
برای باور بودن جایی شاید باشه شاید
برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید
که سر خستگیاتو به روی سیـ*ـنه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر
حرف تنهایی قدیمی اما تلخ و سیـ*ـنه سوزه
اولین و آخرین حرف حرف هر روز و هنوزه
تنهایی شاید یه راهه راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه که همراه جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید کسی که دستاش قفس نیست
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر
اون ور جنگل تن سبز پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک پشت نیمشبای روشن
برای باور بودن جایی شاید باشه شاید
برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید
که سر خستگیاتو به روی سیـ*ـنه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر
حرف تنهایی قدیمی اما تلخ و سیـ*ـنه سوزه
اولین و آخرین حرف حرف هر روز و هنوزه
تنهایی شاید یه راهه راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه که همراه جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید کسی که دستاش قفس نیست
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر