متفرقه حرف دلت را بگو:)
- نویسنده موضوع Kiana'
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Jul
- 693
- 9,176
- مدال‌ها
- 2
غصه من را نخور، من ترک عادت کرده ام
عشق دیرین تو را در سی*ن*ه غارت کرده ام
گر چه خاموشی گزیدم در درونم آتشیست
همچو مجنونم که جانم را نثارت کرده ام
قصه گوی پیر شهر و شهره مردم شدم
زانکه هر جا، هر زمان بر تو اشارت کرده ام
چون بهار زندگی ،بی تو خزان و زرد شد
از جفای روزگار، ترک دیارت کرده ام
قسمت من،چون در این دنیا نبودی نازنین
آرزوی مرگ شیرین ، در کنارت کرده ام
غصه من را نخور، من ترک عادت کرده ام
عشق دیرین تو را در سی*ن*ه غارت کرده ام
گر چه خاموشی گزیدم در درونم آتشیست
همچو مجنونم که جانم را نثارت کرده ام
قصه گوی پیر شهر و شهره مردم شدم
زانکه هر جا، هر زمان بر تو اشارت کرده ام
چون بهار زندگی ،بی تو خزان و زرد شد
از جفای روزگار، ترک دیارت کرده ام
قسمت من،چون در این دنیا نبودی نازنین
آرزوی مرگ شیرین ، در کنارت کرده ام
- Mar
- 123
- 836
- مدال‌ها
- 2
آرزو میکردم که کاش
تو اینجا پیش من بودی
یا من آنجا پیش تو بودم
یا ما هرجایی، کنار هم بودیم
اگرقصد رفتن دارید
به بدترین شکل ممکن
دلش رابشکنید بروید
شاید برنجد
درد بکشد
گریه کند
امادیگر دلتنگتان نمیشود
باورکنید دلتنگی
از هر درد بی درمان دیگری بدتر است
یک نفر برای اینکه عاشقانه بوسه‌ای بر گونه‌اش بنشانم
یک نفر برای اینکه سرخوشانه با او بخندم
یک نفر برای اینکه سر بر شانه‌اش بگذارم و با او از خود بگویم
یک نفر برای اینکه در تاریک ترین لحظه‌های غم ، لبخند بر لبانم بنشاند
یک نفر برای من تا از عمیق‌ترین نقطه قلبم دوستش بدارم
نزدیک من بیا و جای خالی همه این یک نفرها را پر کن
دلتنگت هستم
تو اینجا پیش من بودی
یا من آنجا پیش تو بودم
یا ما هرجایی، کنار هم بودیم
اگرقصد رفتن دارید
به بدترین شکل ممکن
دلش رابشکنید بروید
شاید برنجد
درد بکشد
گریه کند
امادیگر دلتنگتان نمیشود
باورکنید دلتنگی
از هر درد بی درمان دیگری بدتر است
یک نفر برای اینکه عاشقانه بوسه‌ای بر گونه‌اش بنشانم
یک نفر برای اینکه سرخوشانه با او بخندم
یک نفر برای اینکه سر بر شانه‌اش بگذارم و با او از خود بگویم
یک نفر برای اینکه در تاریک ترین لحظه‌های غم ، لبخند بر لبانم بنشاند
یک نفر برای من تا از عمیق‌ترین نقطه قلبم دوستش بدارم
نزدیک من بیا و جای خالی همه این یک نفرها را پر کن
دلتنگت هستم
- May
- 1
- 235
- مدال‌ها
- 2
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی اندازه پاییز به مذاق خیـابانها خوش نیامد ؛ پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست
با دستان خالی از دنیا خواهم رفتنباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم !
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی اندازه پاییز به مذاق خیـابانها خوش نیامد ؛ پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست
با دستان خالی از دنیا خواهم رفتنباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم !
