DINO گفت:

نام اثر: وارثان تاریکی
نویسنده: تیام قربانی
ژانر: تخیلی، فانتزی، معمایی، عاشقانه
خلاصه رمان: مگر می‌شود هیچ پایانی نباشد؟ هر ک.س پایانی دارد؛ ولی پایان او را هیچ‌ک.س نمی‌داند! با آن‌که همه به دنبال پایان او هستند. پایان او یک راز است، رازی که تنها خود او از آن مطلع است. همه می‌گویند او وارث تاریکی است؛ کسی چه می‌داند شاید او خود تاریکی باشد! شایدهم خدای شیطانی... کسی چه می‌داند؟

!SHE WILL COME SOON​

کلیک کنید تا گسترش یابد...

MAHROKH گفت:

عنوان: نقره‌داغِ طاغوت
نویسنده: ماهرخ
ژانر: درام، عاشقانه، تراژدی، روان‌شناختی
خلاصه:
حقیقت، در پوست رویا پنهان است، و بعضی بیداری‌ها نرمی نمی‌شناسند. دخترکی در تنگنای قفسَش، برای آزادی پروبال می‌زند. آنچه در پیش است، نه آغاز است، نه پایان؛ بلکه افتادنی نرم در آغوش پدیده‌ای که هم آرام می‌نماید و هم بی‌صدا می‌بلعد؛ و در آن آرامشِ بی‌دلیل، چیزی می‌لغزد، چیزی می‌پوسد، بی آن‌که نامی بر آن باشد. باید ماند و دید که این رویای تب‌آلود، چگونه به سرانجام می‌رسد.

کلیک کنید تا گسترش یابد...

Ellie_Et7 گفت:

نام اثر: الویرا ارنل، میان نور و خلأ
نویسنده: حدیث اژدری
ژانر: تخیلی _ روان‌شناختی _ سیاسی _ عاشقانه

خلاصه رمان: الویرا ارنل، دختری از دنیای ما، به طرز اسرارآمیزی به سرزمینی جادویی به نام ال‌اورادیون کشیده می‌شود؛ جهانی تحت سیطره‌ی نبرد خونین میان دو ارتش قدرتمند: ارتش سفید (Ordo Regalis) با رهبری آریوس واروس و ارتش سیاه (Noctis Vanguard) تحت فرماندهی ریکدوریان نوکتور. در دل این جهان ناآشنا، الویرا خیلی زود کشف می‌کند که برخلاف انتظار، در وجودش نیروی خاص و کمیابی نهفته است؛ نیرویی که به او اجازه می‌دهد در مسیر جنگ و سیاست، نقشی بسیار فراتر از یک بیگانه را ایفا کند.

کلیک کنید تا گسترش یابد...

elikaa گفت:

نام اثر: اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند
نویسنده: الهه کریمی
ژانر: فانتزی
خلاصه: در یکی از شب‌های زمستانی، رمی لوییز به همراه معشوقه‌اش که بین مرگ و زندگی دست و پا میزند راهی جنگل می‌شود، همان شب اتفاقی شوم رخ میدهد که رمی را تبدیل به موجودی خبیث میکند ابیگل در راه نجات رمی راهی سفری می‌شود که عصاره درمان را در یابد لاکن در این مسیر ماجراجویانه تقدیر به هم می‌ریزد تا در جایگاه اصلی خود قرار گیرد

کلیک کنید تا گسترش یابد...

پریسا.م گفت:

نام اثر:رانده شده از بهشت
نویسنده: پریسا.م
ژانر:#عاشقانه #مذهبی
خلاصه‌:من، پسر مقید حاج فتاح محل که یک ایل آدم سرش قسم می‌خوردن، حال شده شرط میز شرطبندی‌ها؟ توهم است، اما نه تا وقتی که پای ایلماه وسط نباشه، پای اون چشم‌های جنگلی نباشه من، آریو داوودی که تا به حال نگاهش به چشم نامحرم نیوفتاده بود اسیر جنگل موهایی شدم که برام حروم بود.

کلیک کنید تا گسترش یابد...