هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
دیالوگ نویسی[حامین] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک
- کجایی تو مرد؟! قهوهات از دهن افتاد. باز هم کِشتیهات غرق شدن یا داری با یه تصمیم مهم کُشتی میگیری؟
+ آره سرد شد... راستش ذهنم به یه تصمیم مهم گیر کرده. همیشه فکر میکردم اگه شک کنم، یعنی دارم محتاطانه عمل میکنم.
- احتیاط خوبه، اما تردید فرق داره. احتیاط چراغ راهه، اما تردید زنجیره. انتخاب با خودته، میخوای با چراغ بری جلو یا با زنجیر دست و پا بسته بمونی؟ حالا قهوهات سرد شد، یا بخورش یا بذار کنار، اما دیگه به سرد شدنش فکر نکن!
- چشم خانم... یا بهتره بگم استاد.
+ چرا تو فکری بانو؟
- چطور این همه حواست بهم هست؟
+ همونطور که تو حواست پی منه.
- جلوت کم میارم... حس میکنم خیلی ضعیفم! نمیخوام بار اضافهای برات باشم.
+ هر چقدر هم که ضعیف باشی، گاهی اوقات میتونی تکیهگاه باشی.
- حامین منو تکیهگاه بودن؟ بعید میدونم.
+ آره خود تو! من همین که الان کنارت نفس میکشم، همین که حرفاتو میشنوم، سنگینی نگاهتو حس میکنم و خیره لبخندت میشم، در نهایت میفهمم این منم که بدون تو ضعیفم.