جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته {گش دالنجه} اثر•aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ragazza della notte با نام {گش دالنجه} اثر•aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 716 بازدید, 19 پاسخ و 11 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {گش دالنجه} اثر•aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز آخر.
می‌دانم روز بعد از این دیگر چیزی یادم نخواهد بود. بعد از او چطور بمانم؟ بغض لانه‌اش را ساخت و قصد سفر ندارد. کودکانش در چشمانم بال‌بال می‌زنند ولی پرده‌ی تیره جوابگویشان نیست. لب‌هایم بی‌پناه می‌لرزند و صدایی از میانشان خارج نمی‌شود؛ از اول هم نمی‌شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز... . نمی‌دانم امروز را باید چه بنامم؛ اما از نوشته‌های قبلی‌ام می‌شود فهمید که امروز، روز موعود است. همان روزی که باید بدانم چه کسی رفته؟ اما نمی‌دانم. حسی که دارم مانند دست و پا زدن در استخری از سایه‌هاست. به مانند همان، پوچ و تهی. حنجره‌ام هم سرشار از حسی همانند است، به همان اندازه خالی و بیش از آن ساکت.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز اول. گیجم. نمی‌دانم که چه باید بکنم. اطرافیانم مَتّه به خشخاش می‌زنند. قلبم درون حلقم می‌زند. باید کاری می‌کردم اما چه؟ باید حرفی می‌زدم اما چگونه؟ نمی‌توانم بفهمم که چرا این‌گونه شدم. اما این موضوع، سوال نیست؛ زیرا پاسخی هم برایش وجود ندارد. هر جا که می‌گردم چشمانم به تکه‌های ناهموار آیینه‌هایی می‌خورد که رنگینند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز دوم. تنهایم. دورم پر از دوستانِ غریب است. نمی‌شناسمشان. رفتارهایشان را درک نمیکنم. دو رنگند، زرد و صورتی. به آن زیبایی نیستند بلکه رنگ‌هایشان آن چنان به هم پیچیده که سفید مرا دگرگون می‌سازند و سیاهم را آشفته. چه سِرّی در سر نهفته‌اند که نمی‌توانم بخوانم؟ چرا حس می‌کنم برای تماشای فرو افتادنم آمده‌اند؟ او کجاست؟ چرا میان اینان نیست؟ آیا این‌ها واقعا دوستان منند؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز سوم. آینه‌ها جوابم می‌کنند. می‌دانم باید من باشم اما من را نشان نمی‌دهند. کودک شده‌اند. زبانی هم برای اعتراض ندارم انگار از قبل آن را بیرون کشیده باشند. دستانی را که نمی‌دانم چرا چروکیده‌اند، بر روی سرم می‌گذارم. چه موهای بلندی! اذیتم می‌کنند. اصلا برای چه بلندند؟ نمی‌فهمم. چرا کسی به من نمی‌گوید چه کنم؟ اگر به من نگویند، من از کجا باید بفهمم چه کنم؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز چهارم. امروز گونه‌ی راستم گلگون بود. موجودی با موهای بلند و پوستی چروکیده دستش را بر صورتم شلاق کرده بود. نمی‌توانستم بفهمم که چرا اما او نگاهش میان من و سری که موهای بسیار کوتاه و آشفته‌ای داشت در گردش بود. لبانش را می‌گزید و با حسرت آه می‌کشید. فهمیدم! این موها برای او بود؟ پس برای چه بر سر من بودند؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز پنجم. خانه‌ای که درونش بودم، برایم غیرقابل تحمل بود. نمی‌توانستم تحمل کنم. دلم فریاد می‌خواست اما حنجره‌ام به فریاد بی‌صدا قانع بود. دستانم بی‌قرار برای برخورد به چیزی بودند. چشمانم در حدقه می‌چرخیدند به دنبال چیزی که بعد از شکستن مانند من بی‌صدا نباشد. تصمیم بر آن شد بر چیزی بکوبم که برای همه صادق است و برای من کذاب. آیینه.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز ششم، عکسی را در محفظه دیدم. من بودم و بهترین دوستم. در بازتاب پنجره‌ی دودی به تماشا نشستم. خودم را نمی‌دیدم. اویی که در عکس بود را پیدا نمی‌کردم. این چهره را نمی‌شناختم. برایم عذاب‌آور بود که دیگران نمی‌توانند این بچه‌ی اشتباهی را ببینند. یعنی در زندگی‌ام کسی بوده که آن‌قدر مرا بشناسد که او را از من تشخیص دهد؟
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز هفتم. خاکِ مزرعه دلم دیگر بار دِه نیست. هر چه می‌آیند و تلاش می‌کنند و شخم می‌زنند، در آن حتی علف رشد نمی‌کند... فقط گل کوچک سرخ رنگی در وسط مزرعه هست که گربه‌ای نارنجی به دورش پیچیده. گل پنج گلبرگ دارد و طراوت هر گلبرگ با دیگری متفاوت است. بزرگ‌ترین گلبرگ تقریباً پژمرده است و نزدیک به افتادن، نمی‌دانم آن گلبرگ کیست که حس می‌کنم وجودم به بودنش متصل است.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
3,046
7,625
مدال‌ها
3
***
روز شمارم دیگر کار نمی‌کند. خسته است به مانند خودم. دیوارها با رنگ قهوه‌ای مزین‌اند و دستانم به کبود. بر روی زمین تکه موهای بلند ریخته است و سرم به دنبال پوشش. قیچی قرمز رنگ است و گوشه دیوار. گوشم زخمی است و گلگون. قلبم در سی*ن*ه می‌زند و نمی‌زند. شُشَم کار می‌کند و نمی‌کند. مغزم به دنبال دلیل است و حافظه‌ام جوابش کرده. حافظه‌ام به دنبال خبر است و ناخودآگاهم ریشخند می‌زند.
 
بالا پایین