جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مجموعه اشعار آذر بیگدلی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط STARLET با نام آذر بیگدلی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 233 بازدید, 19 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع آذر بیگدلی
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Serenya

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
اهمیت «آتشکده» در تاریخ ادبی

آذر فقط شاعر نبود، بلکه پژوهشگر و تاریخ‌نگار ادبی هم بود.

تذکره‌اش یک جور «دایره‌المعارف شعر فارسی» قرن ۱۲ است.

ارزش تاریخی: بسیاری از اطلاعات درباره‌ی شعرای آن زمان فقط در آتشکده آمده.

سبک تذکره‌نویسی او بعدها الهام‌بخش دیگران شد.
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
آذر بیگدلی هم شاعری پرکار بود و هم نقاد و تذکره‌نویسی دقیق.
او حلقه‌ی پیوندی میان سبک هندی و بازگشت به کلاسیک محسوب می‌شود.
زبان ساده، صراحت عاطفی، نگاه اخلاقی و عشق‌محور، همراه با خدمات پژوهشی، جایگاهش را در تاریخ ادبیات فارسی تثبیت کرده است.
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۱ — شمارهٔ ۷

کی بود کی، رو به خاک آستان آرم تو را؟
نقد دل، با تحفهٔ جان ارمغان آرم تو را
قوت پروازم ای صیاد چون سوی تو نیست
آن‌قدر نالم، که سوی آشیان آرم تو را
چند غافل باشی از حال دلم؟ دل را کنون
از تو آرم در فغان، تا در فغان آرم تو را
گر نیارم گل ز باغ آوردتْ، ای مرغ قفس
چون روم آن‌جا، به یاد باغبان آرم تو را
رخصت حرفی بده، ای بدگمان امشب، مگر
گویمت یک حرف و بیرون از گمان آرم تو را
نالم اینک از تو، نالی چند از جانان دلا؟
تو به جان آوردی او را، من به جان آرم تو را
.
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5

شعـر ۲ — شمارهٔ ۷۳

شبی که غیر در آن آستان نمی‌ماند
مرا شکایتی از پاسبان نمی‌ماند
ز پنج‌روزه تماشای گل، دریغ مدار
که باغ گل، به تو ای باغبان نمی‌ماند
به دامت آیم و، دانم که مرغ هیچ چمن
ز شوق دام تو، در آشیان نمی‌ماند
فغان، که راز محبت به سی*ن*ه می‌خواهم
نهان کنم ز تو، اما نهان نمی‌ماند!
به مصلحت کنم اظهار رنجش، ار دانم
که بعد از آشتی او بدگمان نمی‌ماند
ز مهر او ز کسانم، غمی، نمی‌دارم
که ماه من به کسی مهربان نمی‌ماند!
دلت مباد غمین از شکایتم، خوش باش،
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۳ — شمارهٔ ۹۱

کسی کز رشک نتواند که روزی با منت بیند
چه خواهد کرد اگر شب دست من در گردنت بیند؟!
شهید عشق، وقتی دامنت گیرد، که در محشر
نشانی جز نشان خون خود بر دامنت بیند
چه میپرسی زمن، کز دوست ای همدم چها دیدی؟!
الهی آنچه من از دوست دیدم، دشمنت بیند!
ندارد دیده هر دم تاب دیدارت، مگر گاهی
چو ماه از گوشه ی بام و، چو مهر از روزنت بیند!
به تن پیراهن صبرم قبا شد، دیده ام تا کی
چو گل با هر خس و خاری بیک پیراهنت بیند؟!
هزارت بلبل خوش نغمه هست و، آذر از غیرت
نمی‌خواهد به جز خود بلبلی در گلشنت بیند
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۴ — شمارهٔ ۱۸۱

مرا بجرم وفای من از جفا کشتی
جفا نگر، که چو دیدی ز من وفا کشتی!
بآن گناه، که بیگانه را کسی بکشد
تو بیوفا، همه یاران آشنا کشتی
نشد ز قید تو مرغی رها، مگر مرغی
که گر ز کنج قفس کردیش رها کشتی
چو آگه است خدا، روز حشر عذرت چیست؟!
نهان ز خلق اگر امروزت از جفا کشتی؟!
فغان ز کشتنم، اکنون که زنده از جورت
کسی نماند که گوید: مرا چرا کشتی؟!
ز خیل بیگنهان، ک.س نماند در کویت
به تیغ جور مرا بیگناه تا کشتی
میان مردم عالم، بس است این طعنت
که پادشاه جهان بودی و گدا کشتی
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۵ — شمارهٔ ۱۸۴

از جفا، اهل وفا را بزبان آوردی
دل بجان، جان بلب و لب بفغان آوردی
خون خود میطلبند از تو جهانی، آری
رسم بیداد تو اول بجهان آوردی!
برده عشقت ز جوانان دل و، از پیران عقل؛
چه بلاها، بسر پیر و جوان آوردی؟!
خون شوی خون، که ز ناسازی جانان چندان
گفتی ای دل، که مرا نیز بجان آوردی!
رفته بود آذر از اندیشه ی بیداد بتان
بکناری و تو بازش بمیان آوردی
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۶ — شمارهٔ ۱۸۵

دل ز یار کهن، مگر کندی
که بیاران تازه خرسندی؟!
آه، ای نخل سرکش از جورت
کآشیان مرا پراکندی
رشته ی جان ما گسست دریغ
که بزلف تو داشت پیوندی
بیتو یعقوبم، آگهی از حال
داشت، گرداشت چون تو فرزندی!
بنوازم، چه باشد ار بیند
بنده یی لطفی از خداوندی
بتلافی گریه ی تلخم
داشت در زیر لب شکرخندی
غیر را سوختی ازین غیرت
که بجان من، آتش افگندی!
مرد آذر ز هجر و از مرگش
نتوان یافت جز تو خرسندی
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۷ — شمارهٔ ۱۸۹

فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی
که همچو عمر، دمی بیش نیست یار کسی
وفا بوعده گر این است امید گاهان را
کسی مباد بعالم امیدوار کسی
در آن دیار شدم خاک ره، که ننشیند
بدامن کسی از رهروان، غبار کسی
بر آن شدم که کنم منع دل ز عشق بتان
ولی بدست کسی نیست اختیار کسی
مرا چه سود ازین زندگی، که تا بودم
نه ک.س بکار من آمد، نه من بکار کسی
نشست غیر به پهلوی او، مباد آن روز
که ناکسی بودش جای در کنار کسی
چه غم ز بیکسی آذر، جز اینکه میترسم
کسی نیاوردم نامه از دیار کسی
 

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,025
7,465
مدال‌ها
5
شعـر ۸ — شمارهٔ ۲۰۱

ای به سیما، همان که می‌دانی؛
تو شهی، ما همان که می‌دانی
ز آستان تو، عاشقان رفتند؛
مانده بر جا همان که می‌دانی
کوهکن، جان ز شوق کند که داشت
کارفرما همان که می‌دانی
چون خرامان به گلشنت بیند
افتد از پا همان که می‌دانی
صبح نوروز، روی روشن تو؛
شام یلدا همان که می‌دانی
باشد آذر، که شاد بنشینم
یک نفس با همان که می‌دانی
 
بالا پایین