دلنوشته [سمن بخس] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

گاهی اوقات سر دو راهی قرار می‌گیری و واقعاً نمی‌دانی که به نفع چه کسی عمل بکنی. خودت؟ یا کسانی که برای خودت هم عزیزتر هستند؟ آن زمان تصمیم‌گیری خیلی سخت می‌شود. در نهایت باید اولین گام را تو طی بکنی تا به مقصد برسی. مقصدی که پایانش ممکن است چیزی باشد که بهانه‌ی دیگری دستت بدهد.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ. زندگی رویا است، مثل رویای یک کودک ناز. زندگی زيباست، مثل زیبایی یک غنچه ی ناز. زندگی تک‌تک این ساعت‌هاست، زندگی چرخش این عقربه‌هاست. زندگی مثل زمان همیشه در گذر است. زندگی آب روانی است که روان می‌گذرد. آنچه در تقدیر من و توست در آن می‌گذرد.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

چرا دست مجنون قصه‌ی‌ما، به دست لیلی قصه‌ی‌ما نرسید؟ عاشق به پای معشوق، معشوق به پای عاشق. و این قصه‌ی دل‌ها چه زیباست، و چه تلخ است این نرسیدن‌ها. چه زیباست که وقتی متوجه بشوی محرم راز‌ها و اسرار کسی شده باشی که کلید این گنج بارزشش درون بودنت در کنارش باشد.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

دوستت دارم چون تنها‌ترین فکر تنهایی منی. دوستت دارم چون زیبا‌ترین لحظات زندگی منی. دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی. دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی. دوستت دارم چون گرمای دستت گرمای وجودم را همانند آتشفشان فعال می‌کند. دوستت دارم چون به یک نگاه، تو تنها عشق منی.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

زندگی یک آرزوی دور نیست، زندگی یک جست‌وجوی کور نیست. زندگی در پيله‌ی یک پروانه نیست. زندگی کن، زندگی افسانه نیست. صدای تو دیدار یک بیشه‌ی آواز سبز برکه‌ست. صدای تو پر از وسوسه است که مثل یک شب خونی تگرگ می‌شود. تصویری از یک آواز صریح و غمگین، از یک نور و برف است.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

همین که تو این جا کنار من هستی، همین که اینجا کنارت نفس می‌کشم. همین که تو می‌خندی و من فقط، کنار تو از غصه دست می‌کشم. همین که درون چشم‌های من زل زدی و نگاهت پناه دل خسته‌ام شد، همین‌که دنیا به من رو کند، همین‌که تو کنارم هستی بس است. شب‌ها که بغض می‌کنی دنیا سکوت می‌کند. زمان به صفر می‌رسد زمین سقوط می‌کند.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

شب‌ها که بغض می‌کنی به مرز مرگ می‌رسم. به گریه کوچ می‌کنم ببین چه‌قدر بی‌ک.س هستم. دریایی از آرامش من، طرحی از خروش رود، زیباترین شعر جهان چشمان غمگین تو بود. پشت کدام سکوت شب درگیر این سفر شدی؟ چه دیر به هم رسیدیم و بی‌وقفه شکل هم شدیم. تو که به غنچه کردن گل‌های باغچه خوشی، از عمق خاکستر شب چگونه شعله می‌کشی؟

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

فرصت بده که گریه کنم که بی‌نهایت عاشق هستم. فکر گریز از شب و طوفان این دقایق هستم. تا وقتی که تو را دارم دنیا مال من است. دوستت دارم حتی اگر دوست داشتنت برایم حماقت باشد. دوستت دارم حتی اگر دوست داشتنت برایم خریت باشد. تا وقتی که این آغوش مال من است، زلزله هم نمی‌تواند تکانم بدهد.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

دیگر بر کاغذ ابریشم، اشعار موزون نمی‌نویسم. و آنها را قاب زرین نمی‌گیرم. زیرا دیرگاه‌یست که نغمه‌های جانسوز خویش را بر خاک کویر تشنه، حک کرده‌ام تا با باد به هر سو پراکنده شوند. ولی اگر خاک خط مرا با خود ببرد، روح سخنم را که بوی عشق می‌دهد جایی نتواند ببرد. روزی می‌رسد که دلداده‌ای از این کویر خشک بگذرد.

ریحانا۲۰ · 2025/10/29

از عظمت عشق من سراپا بلرزد و به خویش بگوید: قبل از من در اینجا عاشقی به یاد معشوقه‌ای ناله سرداده است. می‌رود و من می‌مانم با قلبی که مرا در ضمیرش ممنوعه اعلام کرده است. عشقی ممنوعه که نمی‌دانم فداکار بود یا احمق؟ زمانی که ترکم کردی، زمانی که شکست خوردم، تب نکردم. در کنج اتاقم زجه نزدم، چشم‌هایم از شدت هق‌هق ریز و پف کرده نشد.

جستجو

خوش آمدید

دلنوشته [سمن بخس] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

ریحانا۲۰

کاربر فعال انجمن

یکم راجب ما:

Links

جدیدترین کاربران

آمار بَرخط