عنوان
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد
 عنوان با ژانر تراژدی همخوانی دارد؛ «مرثیه» بار غم و سوگواری دارد و «بیمزار» حس بیپایان بودن را منتقل میکند. 
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد
 عنوان کوتاه و سهواً ادبی است. اما ممکن است برای خواننده کمی کلیشهای یا پیشبینیپذیر باشد. 
بیشتر مفاهیم متن (نبودن، سکوت، فراموشی) در عنوان حضور دارند؛ با این حال، همه پارتها بهطور کامل پوشش داده نشدهاند. 
عنوان مناسب است اما میتوانست کمی خاصتر و منحصر به فرد باشد تا همه پارتها را به صورت کامل در بر گیرد.
 ژانر
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
 تراژدی اصلی متن است و در تقریباً همه پارتها حضور دارد. 
فقط یک ژانر ذکر شده و ترتیب رعایت شده است. 
چون فقط تراژدی است، انسجام ژانر حفظ شده است. 
ژانر با متن همخوانی دارد و انسجام آن مناسب است.
مقدمه
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
قسمت اول: در دیاری که خاطرهها پیش از تولد میمیرند، واژهای بییاور در دل سکوتی بیحد حیات گرفت. 
قسمت دوم: نه از ژاد فروغ بود، نه از ژاد تیرگی؛ شاید از ژاد دم لحظهای که چراغها خاموش میشوند و هیچک.س نمیپرسد چرا.
این روایت، نه برای تسلیست، نه برای امید؛ شاید برای آنهاییست که در دلشان صدایی هست که هرگز شنیده نمیشود.
هر خط، زخمیست که با جوهر نوشته شده؛ و تکهای از روحیست که خودش را فراموش کرده.
قسمت سوم: و در پایان، شاید هیچ پایانی نباشد؛ فقط سکوتی که از دلِ هزار فریاد عبور کرده و هنوز بیصداست.
 مقدمه کل فضای متن را معرفی میکند و احساسات اصلی (سکوت، فراموشی، تنهایی، نبودن) را پوشش میدهد. 
 مقدمه، بدنه و نتیجه در دیباچه مشخص نیستند؛ متن بیشتر در هم تنیده و بدون جداسازی این سه بخش است. 
مقدمه ادبی و شاعرانه است اما طولانی و پیچیده است؛ ممکن است خواننده درک دقیق بخشهای سهگانه مقدمه را دشوار بیابد. 
مقدمه با لحن ادبی و تراژیک هماهنگ است، ولی ساختار سهگانه و تقسیم واضح مقدمه، بدنه و نتیجه رعایت نشده است.
انسجام
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
محاوره یا ادبی بودن بررسی بشه
انسجام ادبی: لحن یکنواخت و ادبی است، هیچ پرش ناگهانی لحن دیده نمیشود. 
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
انسجام نگارشی: پارتها تقریباً همحجم هستند اما در بعضی بخشها طول جملهها بسیار زیاد و پیچیده شدهاند. املای کلمات صحیح است. 
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
تمامی پارتها حول محور تنهایی، فراموشی، نبودن و سکوت میچرخند؛ انسجام محتوایی مناسب است. 
انسجام کلی رعایت شده اما طول و پیچیدگی جملات گاهی خواننده را خسته میکند.
هدف
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
پرداختن به موجودی که هرگز زاده نشده و در عین حال حضور دارد، ایدهای تازه است. 
متن کاملاً بر احساسات و تجربه فردی تمرکز دارد. 
هدف مناسب و احساسات محور است، نوآوری در ایده اولیه متن دیده میشود.
ساختار
ساختار مشخص و منسجم: متن از لحاظ پیوستگی داستانی منسجم است اما پراکندگی و طول زیاد جملات باعث شده تشخیص واضح ساختار سخت شود. 
تمرکز کامل روی احساسات است و روایت داستانی در خدمت آن است. 
 متن واضحاً دلنوشته است و بیشتر احساسی است تا داستانی. 
ساختار کلی رعایت شده ولی وضوح بخشبندی پارتها و طول متن نیاز به بهبود دارد.
 دستور زبانی
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته
اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور  نشود
 جملات ادبی و ساختار صحیح دارند. 
ساختمان جملات درست و صحیح است و تعداد کمی از جابهجایی افعال دیده میشود.
دستور ادبی
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
استفاده از آرایههای متعدد (تشبیه، استعاره، تلمیح، کنایه) بسیار چشمگیر است. 
 کلمات ادبی و ترکیبها متنوع و جذاب هستند. 
سطح ادبی و آرایههای ادبی بسیار خوب است و لحن ادبی حفظ شده است.
نقاط قوت: 
انسجام لحن و ژانر
تمرکز کامل بر احساسات و ایده تازه
آرایههای ادبی قوی و جذاب
هماهنگی کلی عنوان و ژانر با متن
نقاط ضعف:
مقدمه سهگانه به وضوح مشخص نیست
عنوان میتوانست کمی خاصتر و جامعتر باشد
طول و پیچیدگی جملات بعضاً خستگی ایجاد میکند
ساختار پارتها کمی مبهم است و خواننده ممکن است جهتیابی دقیق متن را سخت بیاید.
با آرزوی موفقیت بیکران برای دلنویس عزیز