جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته {زنگار آرزو} اثر •ریپر کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط نهـنگـ با نام {زنگار آرزو} اثر •ریپر کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 555 بازدید, 19 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {زنگار آرزو} اثر •ریپر کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع نهـنگـ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهـنگـ
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
خاکسترِ آتشِ رویاها در باد می‌رقصد، نه گرمایی می‌دهد و نه شعله‌ای باقی‌مانده‌ست؛ حافظه، دخمه‌ای‌ست پُر از یادگاری‌های پوسیده که هر بار سر می‌زنیم، بوی گندِ غم می‌آید؛ پیمان‌ها چون رشته‌های ابریشم در دستِ باد پاره شدند و ما در پیوندِ گسسته‌ی خود ماندیم، بی‌خبر از مقصدِ این کوچِ ناگزیر.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
حنجره‌ی من، چاهی‌ست پر از سکوتِ سنگی! صدا، چون چکه‌ای آب در آن گم می‌شود؛ نور، تنها یک خاطره‌ی محو از روزهای دور است که پلک‌های بسته نمی‌توانند تصویری بسازند؛ ما در کِشتیِ بی‌لنگرِ تقدیر گرفتاریم که بادبان‌هایش پاره و پاروهایش شکسته و تنها صدای ناله‌ی چوب‌های فرسوده است.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
نقشِ ل*ب‌هایت کتیبه‌ای‌ست که زیرِ خاک رفت و تلاش‌هایم برای خواندنش، تکرارِ شکست است؛ این شب‌ها، ابریشمِ سیاه بر تن دارند و ماه، تکه‌ای از استخوانِ گچیِ فراموشی است؛ سفره‌ی آرزوها خالی‌ست و هر روز تنها نانِ درد بر سرِ میزِ تنهایی‌مان پهن است و ما طعامِ این یأسِ بی‌پایان را می‌خوریم.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
زمان، خنجری کُندی‌ست که زخم را نمی‌بندد بلکه آن را عمیق‌تر می‌کند، در گوشتِ جان! ما قامتِ خود را خم کردیم زیرِ بارِ دروغ؛ و ایستادن دیگر مجالی برای تنِ خسته‌‌ی‌مان نیست. امید، واژه‌ای‌ست که معنی‌اش را فراموش کرده‌ایم، چون پرنده‌ای که آوازش را در قفس گم کرد و حالا فقط بال می‌زند به دیوارهای زندان.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
این شهر گورستانی‌ست از سنگ‌های بی‌نام، که هر کدام حکایتی از یک شورِ خفته دارند؛ ما در این کوچه‌ها، سایه‌های دنباله‌داریم که جدا افتاده‌ایم از هم و هرگز به هم نمی‌رسیم؛ دلتنگی آتشی‌ست که هیزم ندارد، اما خاکسترش هرگز سرد نمی‌شود از سرما و دودش و آسمانِ بی‌فروغ را سیاه می‌کند.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
دست‌هایم، شاخه‌های خشکیده‌ای هستند که می‌خواهند بوسه‌ی باران را دوباره حس کنند! اما ابرهای آسمان سنگی شده‌اند از ابرهه و خورشید، رودی‌ست که مسیرش عوض شده است؛ ما در انتظارِ خردادِ موعود، در بهمن ماندیم! هر طلوع تکرارِ همان غروبِ بی‌پایان است، هر غروب وعده‌ی خوابی سردتر!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
چشم‌هایم دو چشمه‌ی خشکیده از ناله و آه است که دیگر توانِ دیدنِ نور را ندارند؛ هر چهره‌ای که می‌بینم، تصویرِ تو را پس می‌دهد اما این بازیِ تلخِ آینه مرا می‌آزارد؛ سکوت دیواری‌ست که بینِ من و جهان کشیده شده و دیوار، پاسخی جز پژواکِ صدای خود ندارد! مگر سکوتِ دیگری آن را بلعیده باشد.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
امواجِ حسرت ساحلِ روحم را می‌تراشند و هر بار تکه‌ای از بنای اعتماد را می‌برند؛ ما بنای عشق را بر شنِ توقع بنا کردیم و حالا، موج‌ها آمده‌اند و پل‌های امید را شسته‌اند؛ فقط بقایایی مانده از آن عمارتِ زیبا، که شب‌ها کلاغ‌ها بر فراز ویرانه‌هایش جیغ می‌کشند و روزها بادِ سرد، زمزمه‌ی تلخی می‌خواند.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
درختِ معرفت میوه‌ی تلخِ درک می‌دهد، که هر لقمه‌اش طعمِ نبودنِ آینده را دارد؛ ما در باغِ پندار قدم می‌زنیم بی‌راهنما و هر سایه‌ای را دوستِ گمشده می‌پنداریم؛ این سرگردانی، میراثِ اجدادیِ ماست که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. همچون یک طلسمِ شوم که گشودنی نیست.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,951
35,348
مدال‌ها
10
سفرنامه‌ی روحم، پُر است از خطوطِ مخدوش و هر صفحه، قصه‌ای از نرسیدن را می‌گوید؛ جاده پایان ندارد اما مقصد، تهی است و هر قدم ما را به همان آغازِ دردمند بازمی‌گرداند؛ این تکرارِ محتوم، زنجیری‌ست از جنسِ عادت، که بندهایش با خونِ اراده‌ی گسسته بسته شده و کلیدِ رهایی، در جیبِ شیطان پنهان است.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
بالا پایین