متفرقه حرف دلت را بگو:)

Kiana' · جمعه ساعت 16:12

پرسفونه گفت:
مشکل واقعا قلمم نیست، مشکل خود داستانه...
ولی آره راست میگی، به هرحال باید یه شروعی باشه تا بلاخره یکیشون رو دوست داشته باشم

داستان رو باید از قبل پیرنگش رو بنویسی... ریز به ریز بعد اگه ببینی بعضی جاهاش بده و جالب نیست تغییر بدی و ایده اضافه کنی و وقتی پیرنگ تکمیل شد و بدون کلیشه بود میتونی طبق همون پیرنگ داستانت رو بنویسی و شاید خیلی جاهاش هیچی تو ذهنت نباشه و نتونی بنویسی ولی کم کم بنویسی میبینی باز راه افتادی و تا یجاییش رو پیش رفتی
ناامید نشو
قلمت بهترینه قطعا که شروع کردی به نوشتن
جا نزن و اولین داستانتو بنویس و به اتمام برسون بعدی رو بهتر از اول مینویسی و قطعا که سومی و چهارمی بهترین میشن🫠
یه نویسنده تمامی آثارش رو دوست داره ولی یکیشو همیشه خیلی کمتر و یکیش خیلی بیشتر دوست داره
سعی کن ناامید نشی و جا نزنی ✨

پرسفونه · جمعه ساعت 18:27

Kiana' گفت:
داستان رو باید از قبل پیرنگش رو بنویسی... ریز به ریز بعد اگه ببینی بعضی جاهاش بده و جالب نیست تغییر بدی و ایده اضافه کنی و وقتی پیرنگ تکمیل شد و بدون کلیشه بود میتونی طبق همون پیرنگ داستانت رو بنویسی و شاید خیلی جاهاش هیچی تو ذهنت نباشه و نتونی بنویسی ولی کم کم بنویسی میبینی باز راه افتادی و تا یجاییش رو پیش رفتی
ناامید نشو
قلمت بهترینه قطعا که شروع کردی به نوشتن
جا نزن و اولین داستانتو بنویس و به اتمام برسون بعدی رو بهتر از اول مینویسی و قطعا که سومی و چهارمی بهترین میشن🫠
یه نویسنده تمامی آثارش رو دوست داره ولی یکیشو همیشه خیلی کمتر و یکیش خیلی بیشتر دوست داره
سعی کن ناامید نشی و جا نزنی ✨

کیانا جان❤️
یه چیزی بهت بگم؟ وقتی داستانم به ذهنم رسید داشتم آهنگ لی‌لی از الن واکر رو گوش می‌کردم، دقیقا تصویر پروفایلت به ذهنم رسید. با این تفاوت که دختره زال هست و لباسش آبی بود...
ممنونم بابت هر کلمه‌ای که نوشتی، درخواست دادم برای اینکه داستانم رو اینجا بزارم، منتظرم که تایید شه. امید وارم خوب از پسش بربیام✨

آراد · جمعه ساعت 20:02

یک روز...
پشت سرتان را نگاه می‌کنید
و متوجه می‌شوید
خیلی زیاد نگران چیزهایی بودید که
اصلا اهمیتی نداشتند

Kiana' · جمعه ساعت 20:05

پرسفونه گفت:
کیانا جان❤️
یه چیزی بهت بگم؟ وقتی داستانم به ذهنم رسید داشتم آهنگ لی‌لی از الن واکر رو گوش می‌کردم، دقیقا تصویر پروفایلت به ذهنم رسید. با این تفاوت که دختره زال هست و لباسش آبی بود...
ممنونم بابت هر کلمه‌ای که نوشتی، درخواست دادم برای اینکه داستانم رو اینجا بزارم، منتظرم که تایید شه. امید وارم خوب از پسش بربیام✨

خیلیم عالی پس ذهنت پر از ایده‌ست و خلاقی و من مطمئنم که تو داستان های زیادی رو مینویسی و میترکونی✨🤍
خاهش عزیزم .. از پسش بر میای قطعا من باورت دارم.. خودت هم خودتو باور داشته باش🫠

پرسفونه · شنبه ساعت 06:52

Kiana' گفت:
خیلیم عالی پس ذهنت پر از ایده‌ست و خلاقی و من مطمئنم که تو داستان های زیادی رو مینویسی و میترکونی✨🤍
خاهش عزیزم .. از پسش بر میای قطعا من باورت دارم.. خودت هم خودتو باور داشته باش🫠

یه دنیا مرسی عزیزم💓✨

اوین · شنبه ساعت 19:49

باز من ماندم و تنهایی و خونگرمی اشک
باز شب آمد و چشمم ز غمت دریا شد

پژواک خاموشی · یکشنبه ساعت 17:51

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد

همه شب دیده من بر فلک استاره شمر

Tahi · دیروز ساعت 09:13

کاش یه نفر بود بهم می‌گفت که آخرین باره.
آخرین باره که می‌بینیش، آخرین باره که صدات می‌کنه، آخرین باره که فرصت داری در آغوشش بگیری ولی من نمی‌دونستم، نمی‌دونستم که یه روز صبح چشمام باز می‌کنم و می‌بینم که دیگه از دست دادمش که دیگه نه تو این دنیا شاید توی دنیای دیگه باید بگردم و پیداش کنم

Tahi · دیروز ساعت 09:21

اون آدمایی که دوستشون داشتم حالا دیگه کنارم نیستن، نه این‌که ازم دور باشن نه این که یه شهر یا کشور دیگه باشن نه این‌که باهاشون قهر باشم نه، ولی فکر نمی‌کردم یه روزی به خاک بسپارمشون فکر نمی‌کردم بی خداحافظی ترکم کنن و من بمونم و قلبی که از رفتنشون داغداره

Tahi · دیروز ساعت 21:24

دیگه آرزویی ندارم، امیدی ندارم، دیگه حتی انگیزه ندارم که بخوام به خاطرش بجنگم

جستجو

خوش آمدید

متفرقه حرف دلت را بگو:)

اطلاعات موضوع

Kiana'

- مدیر تالار زبان

پرسفونه

کاربر رمان‌بوک

آراد

کاربر فعال انجمن

Kiana'

- مدیر تالار زبان

پرسفونه

کاربر رمان‌بوک

اوین

کاربر فعال انجمن

پژواک خاموشی

کاربر فعال انجمن

Tahi

کاربر فعال انجمن

Tahi

کاربر فعال انجمن

Tahi

کاربر فعال انجمن

یکم راجب ما:

Links

جدیدترین کاربران

آمار بَرخط