جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء تابستان!

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط ترنج با نام تابستان! ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 185 بازدید, 4 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع تابستان!
نویسنده موضوع ترنج
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ترنج
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
موضوع انشاء: تابستان
ژانر: احتماعی و طنز
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
انشا به زبان عادی و ادبی در مورد تابستان در این قسمت نوشته شده است و مناسب برای دانش آموزانی است که می خواهند یک انشا ادبی ساده در مورد فصل تابستان بنویسند توصیه می کنیم انشا ادبی و عادی در مورد تابستان را در این مطلب بخوانید:

تابستان یکی از چهار فصل خداوند است که به برکت و سرسبزی و گرمای زیادش در بین فصل های دیگر شناخته شده است و من تابستان را خیلی دوست دارم.

تابستان را دوست دارم به خاطر اینکه همه جای زمین را سبزه پوشانده، میوه های رنگارنگ روی درخت ها به ما چشمک می زنند، روزهای آن آنقدر طولانی است که می توانیم به همه کارهایمان برسیم و شب هایش معمولا دورهمی های شادی با دوستان خانوادگی مان داریم.

تابستان فصل تعطیلات است، فصل دوچرخه سواری، فصل مسافرت به شهرهای خنک تر ایران و من به خاطر همین عاشق این فصل زیبا هستم. اگرچه بعضی اوقات به خاطر گرمای بیش از حد، هوس زمستان و برف و باران می کنم و این گرما ما را در خانه زندانی می کند اما به خاطر خنکی کولر این گرما خیلی زود از یادمان می رود و به خوبی می دانم همین گرما است که باعث می شود دانه های درختان به میوه تبدیل بشوند و آماده چیدن شوند.

من و خانواده ام بسیاری از شب های تابستان بخصوص آخر هفته ها به پارک نزدیک خانه مان می رویم، دور هم می نشینیم، بازی می کنیم، شام می خوریم و از هوای خنک شب های تابستان لذت می بریم.

هر ماه تابستان را هم چند روز در خانه پدربزرگ می گذرانیم که باغ میوه سرسبز دارد. گشتن و بازی کردن در آن جا، کمک به برداشت محصول و انگور چینی و خوابیدن در پشت بام هنگام شب ها خیلی خیلی خوش می گذرد.

تابستان با این که خیلی خوب است اما همیشه بعد از مدتی که می گذرد دلم برای مدرسه، معلم و دوستانم تنگ می شود و دوست دارم زودتر تابستان تمام شود و دوباره به مدرسه بروم.

مادرم همیشه می گوید من در بهار زندگی ام هستم و وقتی به سن و سال او برسم وارد تابستان زندگی ام خواهم شد. به قول مادرم آدم ها در تابستان زندگی پخته می شوند و تجربه های زیادی به دست می آورند.
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
نوشتن یک انشا طنز با موضوع فصل تابستان شاید کمی سخت و مشکل به نظر برسد برای همین ما در این قسمت بهترین ایده برای انشا طنز در مورد فصل تابستان را برایتان آماده کرده ایم. اگر دوست دارید برای معلم تان یک انشا طنز درباره تابستان و زیبایی هایش بنویسید در اینجا همراه ما باشید:

می‌گویند برای آن که بتوانید کسی را درک کنید، خود را به جای او بگذارید و سعی کنید به جای او دنیا را نگاه کنید. من هم از آنجا که این خورشید داغ تابستان را درک نمی‌کنم، می‌خواهم خود را به جای او بگذارم.

الان دارم از آن بالا خیره خیره شما را نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم با اشعه نگاهم، شما را بسوزانم. از آن بالا به کوه و دشت و خیابان‌ها و پارک‌ها نگاه می‌کنم و مردم را می‌بینم که در حرکتند و هر یک به سویی می‌روند. بعضی‌هاشان تند تند راه می‌روند تا به سایه‌بانی برسند و خودشان را از شر من خلاص کنند. بعضی‌ها هم مثل این راننده‌های تاکسی توی ماشین‌های داغشان ولو شده‌اند و منتظر پر شدن ماشین‌هایشان هستند تا راه بیفتند. اما از مسافر خبری نیست و لنگ‌های کوچکشان را خیس می‌کنند و بر سر و صورتشان می‌کشند و به من فحش می‌دهند.

از پنجره خانه‌هایتان به شما نگاه می‌کنم. خاک عالم! این چه وضع لباس پوشیدن است. خودتان را جمع کنید. ناسلامتی بزرگ‌تر اینجا نشسته.

به حوض بزرگ و پر آب درون پارک نگاه می‌کنم. آب‌ها آرام آرام بخار می‌شوند و هوای پارک را شرجی می‌کنند. دو دختر جوان روی نیمکت پارک نشسته‌اند و در حالی که روسری‌شان از شدت عرق به سرشان چسبیده، بستنی شاتوتی لیس می‌زنند. به بستنی آن‌ها نگاه می‌کنم. بستنی‌شان آب شده و آویزان می‌شود روی دست و لباسشان.

کلا هر جا را که نگاه می‌کنم، خرابی به بار می‌آورم. آخر من چه قدر تباهم؟ تنها نتیجه اخلاقی که می‌شود از این ماجرا گرفت این است که آفتاب داغ و سوزان تابستان اگر درک کردنی بود، خودش خودش را درک می‌کرد. سعی می‌کرد آدم باشد و این همه مردم آزاری را مرتکب نمی‌شد. مرض داشتن که شاخ و دم ندارد. دوستان بیایید آدم‌های خوبی باشید و مثل آفتاب تابستان نباشید.

تمام!
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
مناسب برای پایه تحصیلی :نوجوانان

موضوع انشا : خاطرات بچگی در فصل تابستان-تابستان در گذشته

مقدمه :

زمان میگذرد و همه زندگی مان مثل یک دفترچه یادداشت روبروی ما باز میشود . امروز بخشی از این خاطرات را ورق میزنم و به خاطرات کودکی ام از تابستان میرسم .

آدمی در بیشتر موارد پس از گذشت چند سال عوض می شود، اگر نمی گویم در همه چیز، جانب احتیاط را رعایت می کنم. وگرنه خود من هر چند سال یکبار به شکلی عجیب و غریب تغییر می کنم.اگر بخواهم یک نمونه را مثال بزنم، می توانم علاقه شدیدم به فصل تابستان از بچگی تا چند سال پیش، و انزجارم از این فصل از همان چند سال پیش تا امروز است.

بچه تر که بودم شاید اغراق نباشد اگر بگویم کل سال را منتظر تابستان بودم. با پسرخاله هایم می نشستیم و حساب می کردیم که چند روز مانده تا سال تحصیلی تمام شود و تابستان برسد.و فصل تابستان هم که نوید دهنده فراغت و بازی و خواب تا یازده صبح و شبها تا ساعت ۳ بیدار ماندن بود. البته هنوز هم هست، اما در سه چهار سال گذشته، انگار سیستم بدنم تغییر کرده و از گرما فراری شده ام.

هنوز هم تابستان فصل بازی و خواب تا لنگ ظهر و بیداری های شبانه هست که هی از آن یکی اتاق صدا بزنند که بخوابید(خطاب به من و پسرخاله هایم) و ما بگوییم چشم و اصلا نخوابیم.اما بیرون رفتن و فوتبال بازی کردن، دیگر برایم سخت شده است، گرما خیلی اذیتم می کند.نمی دانم شاید هم بدن من تغییر خاصی نکرده است و تنها دمای هوا در این چند سال افزایش زیادی داشته است.به هر حال با اینکه در تابستان بیرون رفتن برایم خیلی سخت است، اما این فصل هنوز هم یادآور خاطرات بچگی هایم است و آفتاب در عین آزارش، شیرین هم است.

نتیجه گیری :

تابستان فصل شیرینی است اما مثل همه چیز که مزه آن در کودکی دلچسب تر بود من عاشق روزهای تابستانی بچگی ام و خاطرات شیرین آن هستم .
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
یا در تابستان چه کار های مفیدی انجام دادید ؟

موضوع انشا : تابستان بخشی از عمر ماست که میتواند به خوبی با بطالت و بیهودگی بگذرد

مقدمه :

من در تابستان تمام تلاشم را کردم تا عمرم را هدر ندهم و پس از گذشت تابستان نزد خودم و خدای خودم سرم بالا باشد که تابستان و اوقات فراغتم را هدر نداده ام . این انشا در واقع برنامه من است در تابستانی گه گذشت .

به نام خدا

تابستان امسال خیلی هواگرم بودکه هنوزم آثارش پیداست

من دراین فصل سال وامسال تونستم کتابهاورمانهایی رومطالعه کنم

وازاوقات فراغتم کمال استفاده روببرم .

همچنین باشرکت درکلاسهای شناوآمادگی جسمانی

تونستم دل خودم وسلامتی خودموتضمین کنم.

البته متوجه بیماری ای ازخودم شدم که اونم خالی ازلطف نبود

چون پی به این بیماری بردم ومجبورشدم تاهرچندوقت یکبارخودمودربوته آزمایشگاه قراردهم وچک کنم

خلاصه براتون بگم که درفصل تابستون من درجشنواره قرآنی برنده شدم

من دراین فصل تاجائیکه تونستم به یک مجموعه فرهنگی ونگهداری کودکان

وامورخیریه مانندی کمک کردم وپیش خدای خودم راضیم

امیدوارم که تونسته باشم گام کوچکی دراین راه برداشته باشم

و هرچندازنظرمالی درمضیغه هستم اماکمک مالی نمودم

البته ناگفته نمونه که فقط انحصارا”کمک مالی نیست

بلکه ماهرقدمی که برای حسینیه یاهرمرکزدیگه ای برمی داریم درجایگاه خودش نوشته میشه.

همچنین من درفصل تابستان به دیدارکودکان معلول شهیدفیاض بخش مشهدرفتم

وچندجعبه میوه برای اونهاخریدم

وازآنجائیکه دردوران دبیرستان معلممون یادداده بودندکه بایدباآنهابه نرمی رفتارکنید

براشون میوه پوست کندم وبه دستشون دادم

چون بعضیهاشون اصلا”توان پوست کندن میوه رونداشتند و یاخیلی سنشون کوچک بود.

هر لحظه که بیهوده از عمر بگذرد هرگز باز نخواهد گشت پس بکوشید در هر لحظه طوری زندگی کنید که وقتی گذشت آن احساس شرمندگی و ملامت نکنید .
 
بالا پایین