جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب آبنبات هلدار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط YASNA.B با نام آبنبات هلدار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 327 بازدید, 3 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع آبنبات هلدار
نویسنده موضوع YASNA.B
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط YASNA.B
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,574
مدال‌ها
15
معرفی کتاب آبنبات هل‌دار

آبنبات هل‌دار داستان طنزی از زبان یک کودک بجنوردی است که برادرش به جبهه می‌رود و اسیر می‌شود.مهرداد صدقی کتاب آبنبات هل‌دار را نوشته است و نشر سوره مهر آن را منتشر کرده.

درباره کتاب آبنبات هل‌دار

کتاب آبنبات هل‌دار نوشته مهرداد صدقی داستانی طنز از حال‌و هوای پشت جبهه در دوران دفاع مقدس است. این داستان از زبان یک کودک بجنوردی به نام محسن روایت می‌شود که برادرش به جبهه می‌رود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانوادة پنج‌نفری است. آن‌ها همراه مادربزرگشان در یکی از محله‌های قدیم بجنورد زندگی می‌کنند. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خنده‌دار و حیرت‌آور است؛ ماجراهایی که محسن آن‌ها را ایجاد می‌کند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشان‌دادن فضای پشت جبهه‌هاست؛ نویسنده نشان می‌دهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمرة خود را می‌گذراندند و سرگرمی‌های خاص خود را داشتند.

در کتاب آبنبات هل‌دار، نویسنده نشان می‌دهد، در سال‌هایی که به ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمده‌ای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگی‌ای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهة ۱۳۶۰ خاطرات نوستالژیک دارند، برای نسل امروز هم، که دوست‌دارِ موقعیت‌های طنزِ کُمیک‌اند، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاری می‌گوید که مردم با مسائل ساده شادی‌های بزرگی می‌آفریدند، مثلِ اولین تجربة رفتن به سینما؛ دیدنِ اولین تلویزیون رنگی؛ تجربة حضورِ نخستین خوراکی‌های لوکس در خانة مردم. انجام‌دادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجویی‌هایی تبدیل می‌شود که کمتر از هفت‌خان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذری یا پخشِ کارتِ عروسی برای محسن ماجراهایی را رقم می‌زند.

خواندن کتاب آبنبات هل‌دار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر علاقه‌مند به شنیدن خاطرات شیرینی هستید که در دوران جنگ و دفاع مقدس در پشت جبهه‌ها پیش می‌آمد خواندن کتاب آب‌نبات هل‌دار را به شما پیشنهاد می‌کنیم. هریک از داستان‌های این کتاب دنیایی است پُر از خنده و نشاط.

جملاتی از کتاب آبنبات هل‌دار

بی‌‌بی قشقرقی به راه انداخت که بیا و ببین. با این حرف‌ها که «شما منِ آدم حساب نِمکنین.» و «من آرزوی دیدن عروسی نوه‌مِ باید به گور ببرم.» و «منِ بگو که یک بسته روشورِ امروز تو حموم تموم کردم.» و ... خلاصه، از آنجا که ماندنِ من هم به‌تنهایی صلاح نبود، همه به سمت خانۀ عروس راه افتادیم. البته همه که نه. عمو جواد و زن‌عمو هاجر نیامدند؛ چون توی مشهد زندگی می‌‌کردند و عمویم نتوانسته بود مرخصی بگیرد. عمه بتول هم برای دلیل نیامدنش گلایه کرده بود چرا فرد دیگری را که او می‌‌پسندد برای محمد نمی‌‌گیریم؛ اما مسئله این بود که او اصلاً هیچ‌ک.س را نمی‌پسندید و فقط دنبال بهانه بود تا بهانه بگیرد! مامان می‌‌گفت عمه بتول، وقتی جوان و مهربان بوده، یک نفر را می‌‌خواسته و او هم عمه بتول را؛ ولی یک‌دفعه، با اینکه عمه بتول هنوز هم او را می‌‌خواسته، او دیگر عمه‌‌ام را نخواسته و از آن‌موقع اخلاق عمه بتول سگ شده! طفلکی، با اینکه چهل‌ سالش شده بود، هنوز عروسی نکرده بود و می‌‌گفت: «مردا آدم نیستن.» یک بار از او پرسیدم: «یعنی منم عمه؟» و عمه جواب داد: «تا بچه‌‌ای خوبی؛ ولی بزرگ که بشی تو یَم یک خری مِشی مثل بقیه!»
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,574
مدال‌ها
15
معرفی کتاب آب‌نبات پسته‌ای

آبنبات پسته‌ای مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و به هم‌پیوسته به قلم مهرداد صدقی است. این اثر ادامه کتاب آب نبات هل دار است.

ماجراهای هر دو کتاب از نگاه پسربچه‌ای بازیگوش به نام محسن روایت می‌شود. داستان‌های کتاب آبنبات پسته‌ای در ابتدای دهه ۷۰ رخ می‌دهد و بسیار خاطره‌انگیز هستند.

خلاصه کتاب آبنبات پسته‌ای

محسن قهرمان داستان آبنبات پسته‌ای نوجوانی بازیگوش، سر زبان‌دار و اهل بجنورد است. خواهر محسن ملیحه نام دارد و خواستگارهای مختلفی دارد که محسن ماجراهای جالبی را با آن‌ها پشت سر می‌گذارد. مهرداد صدقی در کتاب آبنبات پسته‌ای رویدادهای مهم تاریخی بین سال‌های 70 و 72 را روایت می‌کند. این اتفاقات که در کوچه «سیدی» شهر بجنورد رخ می‌دهند، تاثیر بسزایی بر زندگی محسن، خانواده وی و همسایگانش می‌گذارند.

خواندن کتاب آبنبات پسته‌ای را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

آب‌نبات پسته‌ای یک رمان برای نوجوانان است که به خوبی مخاطب را درگیر داستان‌هایش می‌کند. این کتاب نمونه بی‌نظیری از طنز شیرین است که شما را با خود همراه می‌کند و لبخند بر لبانتان می‌نشاند.

درباره مهرداد صدقی

مهرداد صدقی طنز نویس بجنوردی متولد سال ۱۳۵۶ است. مهرداد در سال ۷۵ در رشته صنایع چوب و کاغذ دانشگاه گرگان پذیرفته شد و در همین دانشگاه مقاطع ارشد و دکترا خود را پشت سر گذاشت. صدقی طنزنویسی را در دوران تحصیل آغاز کرد. اولین اثر منتشر شده از این نویسنده جوان به اولین جشنواره طنز دانشجویان در سال ۷۹ باز می‌گردد. اولین کتاب صدقی با عنوان نقطه ته خط منتشر شد اما اغلب او را با کتاب آبنبات هل‌دار می‌شناسند. از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به مغز نوشته‌های یک جنین، مغز نوشته‌های یک نوزاد، رقص با گربه‌ها، تعلیمات غیر اجتماعی، آبنبات پسته‌ای و میرزا روبات، اشاره کرد.

جملاتی از کتاب آبنبات پسته‌ای

مامان با تعجب به من نگاه کرد. منتظر بود گوشی را از من بگیرد؛ اما خانمی که پشت خط بود، چنان مرا به حرف گرفته بود که نمی‌گذاشت گوشی را به کسی بدهم. فکر می‌کرد هنوز بچه‌ام و نمی‌فهمم که می‌خواهد از زیر زبانم راجع به خانواده‌مان حرف بکشد: بله... هنوز گوشی دستمه...! نه ماشین‌پاشین نداریم.... نه، متراژِ خانه‌مانِ که نِمِدانم؛ ولی خیلی بزرگه.... گفتم که اسمم محسنه...! بله...؟ نه، سوم راهنمایی‌ام.... هنوز که برام زوده، ایشالا سی‌سالگی؛ شایدم هیچ‌وقت...! بله مدانم شوخی کردین؛ منم شوخی کردم.... اتفاقاً منم شوخی کردم که شوخی کردم...! چشم، خیلی ببخشین. الان صداش مکنم.

گوشی را نگه داشتم و برای اینکه خانم پشت خط نفهمد مامان از صبح کنارم بوده است، الکی با صدای بلندی داد زدم: «مامان بیا تلفن!» اما مامان فوراً گوشی را از دستم گرفت و شروع کرد به حرف‌زدن. فکر می‌کردم آن خانم محترم که سرِ زمان دامادشدن با من شوخی کرده بود، از آشناهایی است که من او را نشناخته‌ام؛ اما او مرا می‌شناسد و قصد دارد سربه‌سرم بگذارد، ولی او ظاهراً برای خود مامان هم غریبه بود.

وقتی یاد شوخی‌های ردوبدل‌شده افتادم، کمی نگران شدم. با خودم گفتم نکند من هم مزاحم تلفنی پیدا کرده‌ام و خودم خبر ندارم! نکند برایم خواستگار پیدا شده!

یادم آمد دو‌سه روز قبل توی صف نانوایی، برای یک پیرزن که نمی‌توانست توی صف بایستد، دو تا نان گرفتم و او هم گفت: «اوغِل‌جان، تو چی خوب پسری هستی!» همان جا هم احساس کردم طور خاصی به من نگاه می‌کند. نکند با همان نگاه، یک دل نه صد دل، برای نوه‌اش عاشق من شده و مرا برای او زیر نظر گرفته است؟ نکند شماره‌تلفنم را از طریق نانوایی گیر آورده است؟
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,574
مدال‌ها
15
معرفی کتاب آبنبات دارچینی

کتاب آبنبات دارچینی، نوشته‌ی مهرداد صدقی، داستان جذاب و بامزه‌ی محسن و اتفاقاتی است که برای او می‌افتد.

کتاب آبنبات دارچینی، اثر طنزی است که بعد از کتاب‌های آبنبات هل‌دار و آبنبات پسته‌ای منتشر شده تا مخاطبان را با آثار طنز آشنا کند.

درباره‌ی کتاب آبنبات دارچینی

کتاب آبنبات دارچینی که در واقع جلد بعدی آبنبات هل‌دار محسوب می‌شود، درباره‌ی اتفاقات غیر منتظره و عجیبی است که برای شخصیت اصلی داستان، یعنی محسن رخ می‌دهد. این اتفاقات به صورت ناخواسته روی زندگی محسن و اطرافیانش تاثیر می‌گذارند. ماجراهای کتاب آبنبات دارچینی بین سال‌های ۷۲ تا ۷۴ می‌گذرد. درگیری محسن، قهرمان بجنوردی داستان با این موقعیت‌های پیش‌بینی نشده اتفاقات طنزی را رقم می‌زند که خواندنش خالی از لطف نیست. راستی این را هم بدانید که یکی از شخصیت‌های محوری کتاب آبنبات دارچینی، پدر دریا است.

کتاب آبنبات دارچینی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به آثار طنز علاقه‌مند هستید، کتاب آبنبات دارچینیرا بخوانید. همچنین مطالعه‌ی آبنبات دارچینی برای کسانی که دو جلد پیشین را خوانده و دوست داشته‌اند، لذت‌بخش است. اگر به شنیدن کتاب‌ها علاقه‌مندید نیز می‌توانید کتاب صوتی آبنبات دارچینی را بشنوید.

درباره‌ی مهرداد صدقی

مهرداد صدقی، نویسنده‌ی کتاب آبنبات دارچینی در سال ۱۳۵۶ در بجنورد متولد شد. مهرداد صدقی را بیشتر به دلیل نوشته‌های طنزش می‌شناسند. صدقی تحصیلاتش را در سال ۷۵ در رشته صنایع چوب و کاغذ دانشگاه گرگان آغاز کرد و در همین دانشگاه مقاطع ارشد و دکترا را هم ادامه داد. در حال حاضر او عضو هیات علمی دانشگاه گنبد کاووس است. از آثار و نوشته‌های مهرداد صدقی می‌توان به مغز نوشته های یک جنین، مغز نوشته های یک نوزاد، نقطه ته خط، رقص با گربه‌ها، آبنبات هل دار، تعلیمات غیر اجتماعی، آبنبات پسته ای و میرزا روبات اشاره کرد.

جملاتی از کتاب آبنبات دارچینی

آقاجان، که به دگمه‌دوزی مامان نگاه می‌کرد، برای اینکه او را به محکم‌تر دوختن ترغیب کند، گفت: 'مِگن آمریکا و شوروی با یک دکمه متانن کل دنیا رِ منفجر کنن. ولی تو همین دکمهٔ شلوارِ منِ نمتانی محکم بدوزی.' چون رویم نشد، چیزی را که به ذهنم رسید فقط توی دلم گفتم: 'خا، اگه دکمه‌تان یک‌دفعه باز بشه، شما یَم با همین دکمه متانین همه رِ تو بازار منفجر کنین؛ ولی خا از خنده!'

آقاجان که دید دارم برای خودم لبخند می‌زنم ذهنم را خواند که هر چه هست مربوط به اوست. برای همین لبخندی زد و گفت: 'ای پسر جان، بخند. اشکال نداره. ایشاالله یک روز اتفاقی شلوارم می‌افته، اتفاقاً منم همون روز از برعکسیِ کار از زیرش بیرجامه نپوشیده‌م، بعد همچی اسمم همه‌جا بپیچه که هر جا بخوای بری خواستگاری بگن: ʼپسرِ همونی که شلوار نداشت.ʻ اون وقت ببینم وقتی کسی بهت زن نداد چطور منفجر مشی!'
 
موضوع نویسنده

YASNA.B

سطح
7
 
ونلوپه فون شویتز🍫
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
3,450
21,574
مدال‌ها
15
معرفی کتاب آبنبات نارگیلی اثر مهرداد صدقی

کتاب آبنبات نارگیلی مجموعه ای از داستان های کوتاه طنز نوشته ی مهرداد صدقی نویسنده ی ایرانی است. این کتاب را نشر سوره ی مهر به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب آمده است:
" امین جان سلام. خوبی؟ دلم حسابی برایت تنگ شده. من محسنم؛ همان دوست و دشمن صمیمی ات در بجنورد. یادش به خیر روزهایی که با هم مدرسه می رفتیم و توی کوچه سیدی بازی می کردیم. یادت هست ماجرای خودنویسی که خودم از یک نفر دیگر بلند کرده بودم و به تو هدیه دادم و تو هم به یک نفر دیگر هدیه دادی و داستانی شد؟ .... بگذریم. از آن روزها خیلی گذشته؛ اما هنوز هم برای من همان امین سایقی و تو را فراموش نکرده ام. خودم هم، با اینکه در گرگان دانشجو شده ام، همچنان همان محسن کاچه سابقم. امین جان، خلاصه یادش به خیر روزگاری که در بجنورد با هم داشتیم. تو یکی از بهترین دوستان درجه سه من بودی أقا ش وخی کردم. به دل نگیری؟ راستی، اگر نوشتن نامه برایت سخت است، شماره تلفن خوابگاهمان و شماره خانه مان در بجنورد را پشت پاکت نوشته ام تا اگر دوست داشتی، صدای زیبایم را بشنوی."
 
بالا پایین