جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مطلوب {آثار خزان} اثر •مهرانه عسکری کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط 🔗مهرانه عسکری 📎.♡ با نام {آثار خزان} اثر •مهرانه عسکری کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,542 بازدید, 26 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {آثار خزان} اثر •مهرانه عسکری کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع 🔗مهرانه عسکری 📎.♡
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
نام دلنوشته : آثار خزان
نام نویسنده : مهرانه عسکری ❥• 𝑀𝑒𝒽𝓇𝒶𝓃𝑒𝒽 𝒜𝓈𝓀𝒶𝓇𝒾
ناظر: @Gesse
مقدمه :

همہ‌ۍ باغ دلم
آثار « خزان » دارد ؛

ڪو ؟ آن‌ڪہ سامان بدهد،
این همہ ویرانۍ را ..!!


_حسین منزوۍ
 
آخرین ویرایش:

ARMINA

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,452
15,272
مدال‌ها
11
1000008960.png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت اول :

جایی خوندم :
- پاییز را دوست دارم
به خاطر بغض‌های سنگینی که
انتظار آمدنت را می‌کشند …

حالا من، پاییز را دوست دارم برای بغض ابر و بارانی که گریه‌وار می‌بارد.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت دوم :

دوباره پاییز و دلتنگی، درب خانه‌ی دلم را زد.
دوباره باران و غم، خواستگار دل تنگم شد.
ابر‌ها از حسادت نعره می‌کشند و خواب را کابوس می‌کنند.
همین فصل بود، نه؟!
همین ماه‌ها که عشق از دلتنگی و غم سبقت گرفت و حلقه به انگشت دلم انداخت.
همین فصل بود که تو اومدی.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت3 :

به قول جلال‌حاجی‌زاده
پاییز،
یک نوار کاست قدیمی‌ست..
که یک طرفش با صدای باران پر شده
یک طرفش با صدای تو!(:

پاییز من هم، با صدای تو شروع شد و بدون صدای تو تمام شد.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت4:

اصولاً پاییز، منتظر ایستاده تا دلت بشکند.
چه‌گونه و به چه دلیلی، اصلاً برایش مهم نیست.
پاییز فقط منتظر بود دلم بشکند و دلداری بدهد؛اما شاید هم،...
فقط منتظر بود تا نمکدان زخمم بشود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت 5 :

این پاییز بوی تو را همه جا استشمام می‌کنم.
امان از این بوی پاییز.
که آدم نه خودش می‌داند دردش چیست و نه ک.س دیگری!
هر چقدر هوا سرد‌تر و سوزدار‌تر، دلتنگی و غم هم بیشتر.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت 6:

غم هم بیشتر می‌شود وقتی، ببینی عاشقان و معشوقه‌های‌شان، دست در دست قدم می‌زنند.
چه زیباست؛ ولی محبوبم، جای تو چه خالیست.
از آن خالی‌هایی که جای دوستان را نمی‌توانی بگویی!
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت 7 :

غم بیشتر و بیشتر می‌شود؛ ولی، انگاری که خدا هم نامردی یاد گرفته. بردت پیش خودش و منو گذاشت این‌جا.
بین این مردم، گریه‌هاشون، خنده‌هاشون و... .
انگار نه انگار که تو رفتی، لابد با خودت میگی کی منو می‌شناخت؛ اما خیلی‌ها، خیلی‌ها اومدن دیدنت. خیلی‌ها... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Nov
303
1,502
مدال‌ها
2
پارت 8 :

الان اون بالا، فرشته‌ها دورت کردن و از زیبایی‌ت تعریف می‌کنن. نمی‌دونن این پایین، توی فصل برگ‌های افتاده، یکی هست که هر روز توی این هوای گرم و سرد می‌خوادت.
نمی‌دونن که وقتی صبح‌ها سرم و از روی اون سنگ زینت داده شده با اسمت، برمی‌دارم چه سوز‌دار گریه می‌کنم و التماست می‌کنم.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین