جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه آخرین جمله‌ات... .

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط baran.kh با نام آخرین جمله‌ات... . ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 371 بازدید, 18 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع آخرین جمله‌ات... .
نویسنده موضوع baran.kh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط .Moon.
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,822
8,709
مدال‌ها
4
اگر یک دلنوشته نوشتی و کسی که عاشقشی اون دلنوشته رو میخونه.
آخرین جمله‌ات در پایان اون دلنوشته چیه؟
 

سورن

سطح
0
 
مدیر تالار موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
2,031
13,339
مدال‌ها
2
اگر یک دلنوشته نوشتی و کسی که عاشقشی اون دلنوشته رو میخونه.
آخرین جمله‌ات در پایان اون دلنوشته چیه؟
اگه همچین کسی وجود داشته باشه حرفم اینه:

“و در این تاریکی بی‌پایان، تنها یاد توست که نور امید را در قلبم روشن نگه می‌دارد، حتی اگر هیچ‌گاه نتوانم به تو برسم.”
 

za-wrde

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
1,773
7,125
مدال‌ها
2
از دست دادن تو، مانند تماشای لحظه‌ای بود که جانم از وجودم بیرون کشیده می‌شود و تو گویی این جانم بود که می‌رفت و مرا تنها در پشت سر جا می‌گذاشت.
 
مدیر آزمایشی تالار زبان و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
گوینده آزمایشی
مولف تیم روزنامه
فعال انجمن
Aug
417
1,128
مدال‌ها
2
دردی پنهان جایی در بدنم کهنه شده و
در خون من می‌جوشد، من به اجبار سکوت را بر قلبم حکم کرده‌ام و آری... می‌دانم تو تمامی و حقیقت تلخ بر گلویم، چون مار پیچیده است و این خفقانی ابدیست.
 
آخرین ویرایش:

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
624
10,155
مدال‌ها
2
بدون‌تو زندگی کردن را هر روز و هر ساعت تمرین می‌کردم، اما زمانی‌که وقت اجرا رسید، بعد رفتنت آنچنان شکستم که تکه‌های قلبم و وجودم قابل بند زدن نبود.
 

Atilla

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار علوم اجتماعی و اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,058
3,476
مدال‌ها
2
بستگی داره..اگر خیلی اعصابمو خرد کرده باشه:انشاالله بری زیر ماشین و تیکه تیکه بشی بعد بیام سر قبرت پیتزا پیرونی پخش کنم،دسته گل هم پرتاب میکنم سمت جمعیت تا ببینم نفر بعدی کیه.
_اما اگر خیلی خوب بوده باهام:
..میدونی آدمی هستم که از خ*یانت متنفرم..از ناراحت کردن دیگران بدم میاد.از دیدن گریه کردن دیگران قلبم درد میگیره..چون میتونم احساسی که اون لحظه دارنو با تموم وجودم درک کنم..اما متاسفانه نه تو نه هیچکس دیگه ای نتونست منو درک کنه،کسی ازم نپرسید که حالم چطوره..بهم خ*یانت شد،ناراحتم کردن،توی تنهایی درحالی که شاهد فقط بالش و پتو و دیوارای سرد اتاقم بود..گریه کردم،اما هیچکس درکم نکرد..هیچکس.. (:
 

shirin_s

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
35
280
مدال‌ها
2
و تو تصویر اندوه مرا می‌خوانی و با تک تک کلماتش همزاد پنداری می‌کنی، حتی گاهی شاید قطره‌ای اشک نیز همراهش کنی، شاید بخشی از آن را نیز برای معشوقه‌ات ارسال کنی اما صد حیف که مخاطبت من نیستم...
 
بالا پایین