با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!حالت مالکی یا Genitive: حالت مالکی همانطور که از نامش مشخص است مالکیت یک اسم بر دیگری را نشان میدهد. برای مثال در جمله پایین یک ترکیب مالکیتی به صورت Работа студента (کارِ دانش آموز) داریم. در این جمله واژه Работа (کار) به صورت مالکی اورده شده تا نشان دهد این کار برای دانش آموز است. در زبان فارسی ما برای نشان دادن مالکیت اینچنینی معمولا از کسره مالکیت استفاده می کنیم. اشاره به اسم در حالت مالکی تاثیری مشابه کسره مالکیت در زبان روسی دارد.Студент говорит.
(دانش آموز صحبت می کند.)
Работа студента интересная.![]()
(کار دانش آموز جالب است.)
مفعول مستقیم در واقع مفعول لازم جمله هم به حساب می آید. از آنجا که در زبان فارسی ما با تفاوت های حالت های مفعولی خیلی کم سروکار داریم احتمالا درکی از مفهوم مفعول مستقیم ندارد. در مورد تفاوت ها و مفهوم مفعول مستقیم و غیر مستقیم بعدا مفصل تر صحبت می کنیم.Студент читает книгу.![]()
(دانش آموز کتاب می خواند.)
در این مثال ما دو مفعول متفاوت داریم. письмо (نامه) و сестре (خواهر). فعل نوشته شدن یک مفعول مستقیم دارد که آن هم نامه است. یعنی این نامه بوده که نوشته شده در نتیجه مفعول دوم یعنی خواهر مفعول غیر مستقیم جمله است. در مورد تفاوت ها مفعول مستقیم و غیر مقستقیم بعدا بیشتر صحبت خواهیم کرد.Студент пишет письмо сестре.![]()
(دانش آموز نامه ای به خواهرش می نویسد.)
Студент пишет ручкой.![]()
(دانش آموز با مداد می نویسد.)
در این مثال ما حرف اضافه в به معنای در را در جمله داریم که پیش از اسم Москве (مسکو) قرار گرفته. پس اسم مسکو در حالت حرف اضافه در جمله آورده می شود.Студент живёт в Москве.![]()
(دانش آموز در مسکو زندگی می کند.)
در فارسی حالت مفعولی غیر مستقیم را با اضافه کردن حرف اضافه “به” ساخته ایم، در مجموع “به خواهرش” مفعول غیر مستقیم را می سازد پس اگر “به” را از جمله حذف کنیم “خواهر” نقش مفعولیش را از دست می دهد و بی معنا می شود. اگر به معادل روسی دقت کنید می بینید که حرف اضافه ای در آن وجود ندارد.Студент пишет письмо сестре.![]()
(دانش آموز نامه ای به خواهرش می نویسد.)
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک