جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

اشعار درحال تایپ {آویدا} اثر• عسل کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار و دکلمه کاربران توسط STARLET با نام {آویدا} اثر• عسل کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 42 بازدید, 1 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار و دکلمه کاربران
نام موضوع {آویدا} اثر• عسل کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط STARLET
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,634
16,943
مدال‌ها
10
به نام تو.
نام مجموعه: آویدا
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: عسل
قالب: غزل
دیباچه:
دگر لیلی نمی‌داند، چه مجنون در نگاهی مُرد،
چه جان در خلوتِ چشمی، به شوقِ بی‌پناهی مُرد.

به رسمِ عشق، سوگندم، که بی‌نام و نشان رفتی،
و در من شاعری بی‌دفتر و بی‌سود و راهی مُرد.

نه بر لب خنده‌ای مانده، نه در دل ذره‌ای آرام،
که هر آن‌ک.س که عاشق شد، به آهِ بی‌گناهی مُرد.

به هر سو رفتم و دیدم، به جز یادِ تو چیزی نیست،
دلِ من در هوایِ تو، چو مرغِ بی‌پناهی مُرد.

و من ماندم، میانِ خاطراتِ ناتمامِ تو،
که مجنون در هوایِ عشق، بی‌لیلی و نگاهی مُرد.




تقدیم به تویی که شاید هنوز مانده‌ای!
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,634
16,943
مدال‌ها
10
به یادِ نامِ لیلی، شام را با گریه می‌کردم،
که ماه از قصه‌ی من شرم می‌زد، چهره می‌کردم.

نه خوابم می‌بُرید از خویش، نه بیداری مرا آرام،
چو در آئینه، تصویرِ تو را هر سو نمی‌کردم.

دلم را وعده دادم: باز می‌آید، ولی هر بار
به جایِ خنده‌اش، بارانِ غم تفسیره می‌کردم.

جهانم بی‌تو تنگ آمد، ولی در تنگنایِ آن،
به یادِ چشمِ تو، باغی ز غم تزئینه می‌کردم.

کنون لیلی به خوابِ دیگران لبخند می‌بیند،
و من در سایه‌اش، با دردِ خویش، آیینه می‌کردم.
 
بالا پایین