جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب آکاتا، جادوگر سفید

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط شاهدخت با نام آکاتا، جادوگر سفید ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 154 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع آکاتا، جادوگر سفید
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,337
مدال‌ها
25
380582fe15c344d8b0d10885213e6b9d.jpg

مترجم :امیراحمد کامیار
شابک :978-6004626927
قطع :رقعی
تعداد صفحه :326
سال انتشار شمسی :1403
سال انتشار میلادی :2011
نوع جلد :شومیز
سری چاپ :5


معرفی کتاب آکاتا، جادوگر سفید اثر ندی اوکورافور
کتاب «آکاتا، جادوگر سفید» رمانی نوشته ی «ندی اوکورافور» است که اولین بار در سال 2011 منتشر شد. «سانی» در نیویورک به دنیا آمد اما اکنون در نیجریه زندگی می کند. او ورزشکاری فوق العاده است اما به خاطر اختلال زالی، نمی تواند زیر آفتاب برود و فوتبال بازی کند. انگار هیچ جایی برای «سانی» وجود ندارد که او در آن بتواند احساس تعلق خاطر بکند. اما «سانی» ناگهان چیزی شگفت انگیز را کشف می کند—او یک «واسطه» است... با قدرت های جادویی نهفته. «سانی» خیلی زود به آموختن استفاده از قدرت هایش مشغول می شود و یاد می گیرد که چگونه واقعیت را تغییر دهد. اما همزمان با این اتفاق، از «سانی» و دوستانش خواسته می شود در دستگیری تبهکاری که مثل خودشان با جادو آشناست، مشارکت داشته باشد. آیا «سانی» و دوستانش می توانند با تهدیدی مواجه شوند که قدرت هایش بسیار بیشتر از توانایی های آن ها است؟


قسمت هایی از کتاب آکاتا، جادوگر سفید (لذت متن)
قاتل بر روی دست بچه، علامت همیشگی خود را جا گذاشته بود: یک کلاه سیاه. «سانی» به لرزه افتاد. با خودش فکر کرد تعجبی نداشت که مامان داشت دیوانه می شد.
با خودش فکر کرد پیش مادرش برود و سعی کند برایش توضیح بدهد که دختر نادانی نیست و می داند چطور خودش را از دردسر دور نگه دارد اما این کار اوضاع را بهتر نمی کرد. این تنها چیزی نبود که ارزش نداشت بر سر آن با پدر و مادرش بحث کند.
وقتی تصمیم گرفت بخوابد، سرش سوت می کشید. دستانش می لرزید و می خارید. زیر ملحفه اش عرق می ریخت. وقتی چشمانش را بست، شنی قهوه ای رنگ و خشک دید. می توانست حتی بو و مزه اش را هم احساس کند. حس می کرد دارد توی تختش فرو می رود، بدنش سعی می کرد مقاومت کند. بعد چشمانش را باز کرد. ساعت سه صبح، «سانی» دیگر به گریه افتاده بود.
 
بالا پایین