اشعار درحال تایپ {آینور} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎

[ASAL.]

نام اشعار: آینور
ژانر: عاشقانه
قالب: سپید
نویسنده: عسل
مقدمه:
تو ای همتای غریب روزگاران
مهربانی را در رُخت تفسیر کردم
برای جستن یک ذره‌ی عشق
تو را تنها تو را نقاشی کردم
چه شب‌ها چشم انتظاری
که شاید او بیاید و او ببینی
دلت، غم خودت از یاد برده
فقط غم او را در سر داری
بدان ای گوهر نایاب دریا
او هست فرزند بی‌وفایت
چه زحمت‌ها برایش تو کشیدی
که آسوده باشد او کنارت​

 

[mobina01]

با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن
آثار خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ اشعار قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید:
[قوانین اشعار در حال تایپ]

پس از گذشت ده پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[درخواست نقد اشعار]

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد اشعار]

پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
‌[تاپیک درخواست تگ]

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید و یا سوالی دارید در این تاپیک اعلام کنید:
[تاپیک پریش و پاسخ تالار شعر]

اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
[اعلام پایان اشعار کاربران]

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته می‌شود.

●با آرزوی موفقیت شما
[ مدیریت تالار شعر]​

 

[ASAL.]

مادرم، این روزها که نسیم از بام خانه می‌گذرد
و خاک بوی تو را به خانه می‌آورد،
یاد می‌آورم نگاهت را؛
نگاهی که در کلمات گم نمی‌شود،
بلکه در دل زمین فرو می‌رود
و ریشه می‌دواند،
گویی تو تنها برای رشدِ این دنیا به خاک پیوندی.

دست‌هایت
چطور کهنه نمی‌شوند؟
حتی وقتی که ساعت‌ها در دل زمین،
شانه‌هایت سنگین می‌شود از باری که نمی‌گویی.
دست‌هایت نرم‌تر از هر کوهِ زخم‌خورده
و گرم‌تر از هزار آفتابِ در نیمه‌شب
که نمی‌دانی از کجا آمده،
و نمی‌دانی از کجا می‌رود.

​

 

[ASAL.]

مادرم، ای تکه‌ای از وجود خدا
مادرم، ای سوره‌ی بی‌همتای قرآن
قربان زلف‌های همچون سپیدت بروم
قربان دستان لرزانت بروم
مادرم، شیرین‌تر از قند عسل
من همان کودک گریان تو‌اَم
همانی که در شلوغی هیاهو‌ها گم گشت
و تو در خیالی از او ماندی
مادرم، ای چشمه‌ی حیات راستی
حال از دلم چه می‌دانی؟
​

 

[ASAL.]

مادرم، یک عمر بالای سرم اشک ریختی
من نامرد، لایق اشک‌هایت بودم
نبودم به خدا
اما لطفت نثار من گشت تا
شَوم بزرگ و بزرگ‌تر
تو مظهر فداکاری و ایثاری
اما من قدر نمی‌دانم
مادرم، چشمه‌ی حیات راستی
من حقیر را در آغوشت گره بزن
تا نشوم جدا و خطاکار
مادرم، ای فرشته‌‌ی زمینی
من را در بالینت نگه دار تا نشوم
حقیر و بی‌چیز!​

 

[ASAL.]

یک جهان در حیرت چشم تو است
یک جهان در حیرت لبخند تو است
تو چنان آشوب‌گری که اهل آشوب
بر تو سجده کردند
تویی که در رنگ نگاهش را خدا
نقاشی کرد و به ما زمینی‌ها
هدیه کرد
تویی که مادر نام داری
و یک دنیا در حیرت نام تو است.​

 

[ASAL.]

مادرم هنوز هم آغوشت گرمابخش است
من به گرمای وجودت نیازمندم
مادرم هنوز هم طنین صدایت در گوشم نوسان دارد
مادرم ای معنی شعر خدا
حال از همه جا درمانده
دلم می‌خواهد به قلبت بازگردم
به قلبی که زلالی‌اش
زمان زد عالم است.​

 

[ASAL.]

شده است یک جهان در چشم تو گشوده
تا تو شوی مادری نمونه
دلبر بی‌همتای جهان
غنچه با لبخندت شکوفا می‌شود
خنده با اشکت شرمسار
و حزین با قهقهه‌ی تو شرمنده می‌شود
مادرم، یک ذره غم تو
بر جهان سوگواری می‌نشاند.​

 

[ASAL.]

سوگند بر نام تو
نام تویی که مختار زمینیانی
تویی که فکر و هوش جهانیانی
چگونه تو را ستایش کنم
تا خدشه بر رویت وارد نشود
مادرم قربان رُخت همچون ماهت بروم
قربان زیبایی درونت بروم
بر تو سجده می‌کنم و
تو را دوست دارم​

 

[ASAL.]

مادر ای یک‌دل و تنهاترین غم‌گسار من
از من مهربان‌تر به من، واله و سقیم من
شرح تو نمی‌توان به صدها دفتر و دیوان نوشت
ای که شرحت بامداد و شامگاه است کار من
پرورش دادی جان و روح من
با دردهای بی‌شمار
کی شود قربانی مهرت به من ای جان من
تو خرج کردی عمرت را در روح و جان من
چگونه محنتت را در آغوشم نگه دارم
شرح لطفت در دیوانه عشق ننوشته بود
پس چگونه لطفت را جبران کنم مادر من.​