معرفی کتاب اتاق فرار

[za-wrde]

​

 

[za-wrde]

کتاب اتاق فرار اولین کار فراموش‌نشدنی مگان گلدین درباره‌ی چهار جوان پرشور و جاه‌طلب است که در وال‌استریت پیشرفت مالی قابل توجهی را تجربه می‌کنند. آن‌ها برای خوش‌گذارانی‌های تجملاتی خود این بار چالشِ اتاق فرار را انتخاب می‌کنند اما بعد از مدتی متوجه می‌شوند که این یک بازی معمولی نیست بلکه مسابقه‌ای مرگبار است که باید برای زنده ماندن در آن، با رقبای کاری خود همراه شوند.

 

[za-wrde]

در دنیای سرمایه‌گذاری‌های کلان مالی، وینسنت، جولز، سیلوی و سَم در دوران اوج خود به سر می‌برند. آن‌ها چالش‌های معامله‌های اقتصادی زیادی را حل کرده‌اند و با غروری ناشی از افتخارات و موفقیت‌هایشان، جشنی برای خود تدارک دیده‌اند اما زمانی نمی‌گذرد که این جشن به یک بازی خطرناک برای بقا تبدیل می‌شود.

 

[za-wrde]

بازی در ابتدا بسیار ساده است، بیرون آمدن از یک اتاق فرار که قرار است برای آن‌ها یک تفریح هیجان‌انگیز به ارمغان بیاورد تا اینکه درها بسته می‌شود، چراغ‌ها خاموش می‌گردند و این تاریکی پرده از اسرار مهمی برمی‌دارد. آن‌ها می‌فهمند که در حال پس دادن تاوان اقداماتی هستند که برای به دست آوردن جایگاه فعلی‌شان مرتکب شده‌اند.

 

[za-wrde]

حالا آن‌ها اسیر شده‌اند، پس به ناچار باید رقابت‌های تلخ خود را کنار بگذارند و با همکاری یکدیگر مساله‌ی مرموز خلاصی از اتاق را حل کنند. این همکاری آن‌ها را به نقطه‌ی رهایی نزدیک می‌کند اما این پایان راه نیست؛ در انتها یک نفر باید تصمیم بگیرد که رقبای خود را از سر راه بردارد تا خودش نجات پیدا کند. اما آن شخص چه کسی خواهد بود؟

 

[za-wrde]

جوایز و افتخارات کتاب اتاق فرار:​

- جزء 25 اثر منتخب نیویورک‌پست در سال 2019
- برگزیده‌ی بهترین کتاب‌های تابستان به انتخاب PureWow
- عنوان بهترین کتاب‌های تابستانی از سمت BookBub
- اثر برگزیده Refinery
- در فهرست پانزده کتاب منتخب سایت Women.com

 

[za-wrde]

نکوداشت‌های کتاب اتاق فرار:​

- هوشمندانه و قانع کننده... من این رمان را بلعیدم! (کارن کلیولند، نویسنده پرفروش کتاب نیاز به دانستن)

- در هر صفحه یک اتفاق شگفت‌انگیز همه چیز را تغییر می‌دهد. کتاب اتاق فرار همه آنچه را که یک رمان هیجان‌انگیز وعده می‌دهد را در خود جای داده است. یک سفر لوکس و خوش‌ساخت که به مقصدی شگفت‌آور می‌رسد. (نقد و بررسی کتاب نیویورک تایمز)

- شگفت‌انگیز. یک ماجرای هیجان‌انگیز در آسانسور که به کاوش در قلمروی خشن خلق و خوی انسانی می‌پردازد. نگاهی کابوس‌آمیز به درون خودمان... (لویز پنی)

- انتظار دارید برای چهار رقیب محبوس در [اتاق فرار] چه پایانی رقم بخورد؟! با این حال طرفداران شخصیت‌های کتاب می‌خواهند در کنار آن‌ها حضور داشته باشند. داستانی میخکوب‌کننده از یک تیم‌سازی شرکتی که به طرز وحشتناکی طراحی شده است. (فهرست کتاب)

- هیجان‌انگیز، زیرکانه با ساختاری درخشان که فرهنگ شرکت‌های سرمایه‌داری (وال استریت) را مورد نقد قرار می‌دهد. (Shelf Awareness)

 

[za-wrde]

کتاب اتاق فرار مناسب چه کسانی است؟​

دوستداران رمان‌های معمایی و هیجان‌انگیز و کسانی که به موشکافی در اسرار زندگی افراد ثروتمند و جاه‌طلب علاقه‌مند هستند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

 

[za-wrde]

در بخشی از کتاب اتاق فرار می‌خوانیم​

دست‌هایش را در مقابلش به هم گره کرد و برای آب کردن یخ فضا سؤال‌های ابتدایی و ساده‌ای پرسید. تمام مدتی که پاسخش را می‌دادم، چشمانش را از من نمی‌گرفت. از اینکه تا این حد علاقه به من نشان می‌داد، هم لذت می‌بردم و هم تشویق می‌شدم بیشتر صحبت کنم. بعد از تمام شدن صحبت‌هایم کمی فکر کرد و بعد دفترچۀ یادداشتش را برداشت.

بدون اینکه سرش را بالا بیاورد، درحالی‌که عینک مطالعه‌اش را به چشم می‌زد گفت: «حواست به نوشته‌های من نباشد.» او تنها کسی بود که یادداشت‌هایش را دستی می‌نوشت. همه از لپ‌تاپ استفاده می‌کردند.

در جوابش گفتم: «خواهش می‌کنم، راحت باشید.» بعد از مدتی خودکارش را کنار گذاشت و گفت: «گیج شده‌ام.» «درمورد چه‌چیزی؟» «رشتۀ تحصیلی‌ات علوم بوده، شیمی، زیست و ریاضی خوانده‌ای. نتایج بسیار خوبی هم گرفته‌ای. مطمئنم برای هر دانشکدۀ پزشکی‌ای در کشور درخواست می‌دادی قبولت می‌کردند، بااین‌حال مدیریت بازرگانی خواندی و داری در یک شرکت سرمایه‌گذاری برای شغلی در اقتصاد مصاحبه می‌کنی.»

منتظر جوابی از طرف من ماند، با اینکه درواقع سؤالی نکرده بود. «می‌خواهید بدانید که چه‌چیزی باعث شد از علوم به بازرگانی تغییر رشته بدهم؟» هیچ‌ک.س تابه‌حال در تمام مصاحبه‌هایی که رفته بودم چنین سؤالی از من نکرده بود. هیچ جواب آماده‌ای نداشتم. حتی خودم هم نمی‌دانستم چرا.

از هر جهت که به موضوع نگاه کنید، باید به‌جای دانشکدۀ اقتصاد می‌رفتم دانشکدۀ پزشکی. تمام شرایط و نمرات لازم را داشتم. درواقع از دو دانشکدۀ پزشکی معتبر هم پیشنهادهایی داشتم، اما هر دو را رد کردم. «چرا مسیر شغلی‌تان را تغییر دادید؟» چشمانش در چشمانم خیره ماند. یاد اقیانوس در روزهای آفتابی افتادم. مشخص بود که به‌دنبال جواب منطقی است...