هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود.
https://t.me/iromanbook
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
احمدشاه قاجار در سال ۱۳۰۴ از سلطنت عزل شد و از ایران به فرانسه رفت. او چهار سال بعد در هتلی در پاریس درگذشت. در تصاویر تاریخی امروز، عکسی از شاه قاجار را ببینید.
احمد شاه در سال ۱۳۰۴ از پادشاهی عزل شد و پس از آن چهارسال و چهار ماه بیشتر زنده نماند. سالهای آخر عمر این پادشاه ناکام در پاریس گذشت. شاه ناکام در ۱۳۰۳
سردار سپه رضاخان
، را به رئیس الوزرایی منصوب کرد و خود از ایران به فرانسه رفت.
محل اقامتش هتل نگرسکو، یکی از مجللترین هتلهای فرانسه بود که بابت اقامت در آنجا پولی از وی گرفته نمیشد چرا که صرف حضورش برای هتل تبلیغ به حساب میآمد.
شاه خودروی رولزرویسی داشت که با آن در خیابانهای پاریس گشت و گذار میکرد و در خیابان سن ژرمن و شانزه لیزه خرید میکرد و پاتوقش رستورانهای گرانقیمت بود.
شاه مخلوع به هیچ وجه از زندگی اش راضی نبود؛ وی سلطنت را موهبی الهی میدانست که از طرف خداوند به او و خاندانش بخشیده شده و اکنون رضاخان آن را به زور و تزویر قصب کرده بود. البته از پادشاهی در ایران نیز دل خوشی نداشت. مشهور است که بارها گفته بود: «شاه صغیر، شاه بیملت. وقتی رجال از او خواستند نزد ملکه، قرارداد با بریتانیا را تأیید کند گفت: اگر در سوئیس کلمفروشی کنم بهتر از پادشاهی در این مملکت است!»
احمدشاه در وصف خودرو و زندگی نسبتا لاکچری خود در پاریس حکایت و مثال مشهوری داشت بهاین شرح که میگفت «در یکی از رمانهای پلیسی مردی به قتل رسید و شرلوک هولمز را برای کشف راز قتل خبر کردند. شرلوک دقایقی جنازه را وارسی کرد و چیزهای زیادی دربارۀ مقتول گفت، از جمله اینکه گفت: «مقتول زمانی فرد ثروتمندی بوده، اما چند سالی است که وضع مالی خوبی ندارد، اما آنقدر هم مفلس نشده که به نان شبش محتاج باشد...» از شرلوک پرسیدند، این مسئله را از کجا فهمیده! پاسخ میدهد: «لباسی که تن مقتول است برای خیاطخانۀ معروفی است که فقط افراد پولدار میتوانند از آن خرید کنند، اما لباس برای چند سال پیش است و معلوم است متوفی دیگر استطاعت مالی آن را ندارد لباس جدیدی از آنجا بخرد، اما آنقدر هم مفلس نشده که برای نان شبش همین لباس را هم بفروشد...»
احمدشاه خود را با آن جسد مقایسه میکرد و میگفت: «حکایت من و این رولزرویس همین است. هر ک.س مرا با این رولزرویس ببیند، میفهمد زمانی آنقدر ثروتمند بودهام که میتوانستهام رولزرویس بخرم، اما، چون رولزرویسم قدیمی است معلوم است دیگر استطاعت مالی ندارم مدل جدید آن را بگیرم، اما آنقدر هم مفلوک نشدهام که آن را بفروشم.»