جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد آثار کاربران [از تبار توبه‌ گرگ] اثر «غزاله درویش زاده کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد کتاب کاربران توسط ida با نام [از تبار توبه‌ گرگ] اثر «غزاله درویش زاده کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 703 بازدید, 10 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد کتاب کاربران
نام موضوع [از تبار توبه‌ گرگ] اثر «غزاله درویش زاده کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ida
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اورانوس
موضوع نویسنده

ida

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Dec
121
950
مدال‌ها
2
نام رمان: از تبار توبه گرگ
ژانر: فانتزی، ترسناک، عاشقانه
نویسنده: غزاله درویش زاده @غزاله درویش زاده
عضو گپ نظارت(۲) S. O. W
خلاصه:
گویند توبه گرگ مرگ است!
دلارام دانشجوی رشته‌ی داروسازی به اصرار مکرر یکی از دوستانش آغاز به ساخت داروی مرگباری می‌کند، ماده‌ای که از انسان‌ها، زامبی‌هایی خون‌خوار خواهد ساخت.
سرنوشت طوری خواهد چرخید که دست بر قضا قلب و روح و دل اولین قربانی این بازی کثیف به قلب دلارام پیوند خواهد خورد طوری که ماجرا به کل تغییر خواهد کرد و سرانجام به توبه‌ای دردناک منجر می‌شود!
توبه‌ی گرگ... .

لینک اثر
 

Raaz67

سطح
4
 
منتقد ارشد کتاب
منتقد ارشد کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Apr
1,369
19,097
مدال‌ها
7
نام رمان تا حدودی جذب کننده است و نقطه قوته.
ژانرها فانتزی و ترسناک و عاشقانه که درست انتخاب شده.
جلد رمان با ژانر ترسناک ارتباطی نداره و هم خوانی با ژانرها تا حدودی نداره.

خلاصه، گویند توبه گرگ مرگ است. تا حدودی ادبیه؛ ولی با ادامه‌اش هیچ ارتباطی نداره و یکم حس نامفهومی به خواننده میده که نوع بیان و طرز نوشتن، متفاوت میشه و اصلاً مبهم نیست و تا حدود زیادی داستان رو لو میده، بهتره که تغییرش بدی.

مقدمه اندازه مناسبی نداره و زیادی طولانی شده و آدم رو خسته می‌کنه و باز هم فاش کننده رمانه، بهتره با تغییرات ریزی مبهم و با حجم کمتر بشه تا قابل جذب‌تر بشه.

ایده رمان تازه و نو بود و خودش یه نقطه مثبته.
شروع رمان هیجانی و خوب بود و بحث اخراج و دلیلش می‌تونست خواننده رو با خود همراه کنه و این‌که وارد گذشته و حال می‌شد خوب بود؛ چرا که خواننده پیگیر اون خون و خون‌ریزی می‌شد؛ اما ادبیاتی که به کار برده شده خام و بسیار عامیانه‌اس، به نویسنده عزیز پیشنهاد میشه، برای جذب بیشتر خواننده و قشنگ‌تر شدن شکل رمان تغییراتی در کلمات و املاشون انجام بده تا شکل بهتری به خودش بگیره. مثلاً پتوی نازنیم توصیف اون پتو نبود و یه جورایی خام و بی معنیه از این‌جور کلمات زیاد استفاده کردی بهتره درستشون کنی تا توصیف بهتری از مکان و زمان داشته باشیم. یه جایی نوشته بودی( با شلیک گلوله تیر در پام پیچید، بهتره بنویسی با شلیک گلوله، درد شدیدی در پایم پیچید)، حس قشنگ‌تر با ادبیات زیباتری بیان میشه.

راوی اول شخصه و تا آخر ادامه داره که نقطه‌ی قوته.
شخصیت پردازی و توصیف مکان به نظرم کم بود و بهتر اضافه بشه.

این‌که از حال و گذشته وارد میشه به نظرم خوب بود و کشش مخاطب رو برای خوندن بیشتر می‌کرد؛ اما نوع بیانتون یه جاهایی مثل هم نبود، بهتره یه بازخوانی داشته باشی.
علائم نگارشی و املای یه سری کلمات به خوبی رعایت نشده بود که بهتر اصلاح بشند.
فعل‌های (می) نیم فاصله میگیرن ( ً ) یه سری کلمات مثل( اصلاً ) گذاشته نشده بود، یا (نق‌نق‌کنان) نیم فاصله می‌گیره.
غزاله عزیز با یه سری تغییرات و اصلاحشون رمانت قشنگ‌تر خواهد شد، امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم. صرفاً قصدم کمک بود موفق باشی.
 
آخرین ویرایش:

ماهبانو

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
1,706
2,144
مدال‌ها
4
سلام.
عنوان: جدید و جذاب
جلد: جلد با ژانر ترسناک ارتباطی نداشت. بیشتر عاشقانه و کمی فانتزی رو القا میکنه. پیشنهاد میشه جلد خشن تری استفاده بشه.
خلاصه و مقدمه: هر دو خوبن و جملات ابتدایی باعث جذب خواننده میشه.
آغاز: شروع در دو زمان ابهام و توجه برانگیزه.
لحن : ساده و عامیانه اس که با توصیفات خوبی همراه شده با همین لحن سعی در شخصیت پردازی شده. اگه تا آخر لحن تغییر نکنه میشه گفت سبک نویسنده این بوده.
توصیفات مکان کمتر دیده شد.
ایرادات نگارشی: دیده نشد و به جا از علایم استفاده شد.
خاتمه: این رمان هنوز در آغازه راهه باید دید که چه اتفاقاتی برای دلارام میوفته که شرور میشه. اما اجازه نده کلمات اوج داستان رو لو بدهند.
موفق و مانا باشی دوست عزیز.
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,741
45,672
مدال‌ها
7
▪︎نام اثر: برای خواننده بسیار جذابه و با ژانرها و درون مایه داستان هم‌خونی داره
▪︎خلاصه: روند داستان را کاملا در اختیار خواننده می‌ذاره و این از جذابیت داستان کم می‌کنه، بهتره خلاصه تغییر کنه و متنی نوشته بشه که در عین قدرت جذب خواننده، کمی گنگ باشه و به این راحتی همه داستان را در اختیار خواننده نذاره. جمله اول هم از نظر محتوا و سبک نوشتاری با بقیه جملات خلاصه هم‌خونی نداره. اگه قراره همه خلاصه به زبان محاوره نوشته بشه اون جمله اول باید تغییر کنه
▪︎مقدمه: کمی طولانیه و باز هم روند داستان رو لو میده، به صورت ادبی نوشته شده و با ژانرهای انتخابی هم‌خونی داره.
▪︎آغاز داستان کمی کلیشه‌ایه. این بیدار شدن از خواب تو خیلی از رمان‌ها به عنوان آغاز انتخاب شده. زمان شروع داستان مربوط به گذشته‌ست و اتفاق‌هایی که در اون روز برای غزاله می‌افته. اگر شروع داستان در زمان حال بود و بعد به صورت یادآوری در ذهن دلارام، خواننده کم‌کم وارد گذشته و اتفاقاتی بشه که در گذشته افتاده و اتفاقات زمان حال به اون‌ها مربوط میشه، به جذب مخاطب کمک بیشتری می‌کنه. آغاز داستان شما تا حد زیادی ادامه رو لو میده.
▪موضوع داستان در ژانر خودش جالب و جذابه. اما برای جذب مخاطب احتیاج به پرداخت بهتری داره مثل آغاز که در بالا اشاره کردم. ︎تعداد پارت‌ها برای این‌که بشه گفت روند داستان مناسب پیش میره یا نه، کمه اما چیزی که به چشم می‌خوره اینه که نویسنده قدم به قدم داره داستان رو پیش می‌بره. شخصیت سازی تا حدی صورت گرفته و بیشتر هم درباره شخصیت علی هست ولی نه اون‌قدر که خواننده بتونه با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنه. شاید بهتر باشه کمی روی شخصیت سازی بیشتر کار بشه. توصیفات غیرمستقیم در قالب جملاتی که هوشمندانه به کار برده میشه می‌تونه شخصیت‌های داستان رو کم‌کم و در طول داستان به خواننده معرفی کنه
توصیفات حالات، مکان و صدا تقریبا وجود نداره غیر از دو سه جا که یا توصیف درستی صورت نگرفته و یا ربط چندانی به صحنه داستان نداره. برای توصیفات، بیشتر از نام بردن اشیا با رنگ‌هایی که دارن استفاده شده و یا تو صحنه‌ای که غزاله از ماشین پیاده میشه و توسط مامورین محاصره شده، از پرندگان توی آسمون که بی‌خیال پرواز می‌کنن گفته شده، این صحنه بی‌شک پر از ترس و وحشته و شخصیت داستان تو اون لحظه نمی‌تونه به پرنده‌های تو آسمون دقت کنه. میشه از ماشین‌های پلیس، ماموران اسلحه به دست و وحشتی که از دیدن اون‌ها نصیب غزاله میشه گفت.
لحن محاوره‌ و تا حد زیادی عامیانه‌ست و این تقریبا در کل پارت‌های نوشته شده رعایت شده اما یه جاهایی متن به سمت رسمی و ادبی پیش رفته که بهتره اصلاح بشه.
ایرادات نگارشی: یک سری اصطلاحات خاص توی متن دیده میشه مثل: صدای مرگش رفت روی هوا، خنده‌های دیوانه برانگیزم، تیر شدیدی که درون پام پیچید، چهره آروم و لعنتیش، خون صورتش روی لباسش ریخت؛ این اصطلاحات و در حقیقت کلماتی که نامناسب کنار هم چیده شدن سطح قلم نویسنده رو پایین میاره و اون رو عامیانه و ضعیف نشون میده. بهتره از اصطلاحات بهتری استفاده بشه. درسته که متن داستان به صورت محاوره نوشته شده اما این اصطلاحات کاربرد معنایی ندارن
یه قسمت‌هایی از کلماتی استفاده شده که هم معنی هستند. تکرار دو تا کلمه هم‌معنی در کار هم لزومی نداره مثل: مضطرب و پر اضطراب، عجله و شتاب، توی فکر و افکارم، بی‌اعتنای بی‌اعتنا، جواب و پاسخ، زیاده‌خواه و بی‌نهایت طلب، چهره و رخسار، صورتم و چهرم، احتیاجی به این تکرارها نیست. کلمات وقتی درست و به جا در جمله استفاده بشن می‌تونن در عین سادگی، جملات زیبا و تاثیرگذاری خلق کنن.
اشتباهات املایی هم توی متن دیده میشه: قافل، دورنم، گیلیم، حاله، چطور، علاقش، صلب، جرعت، چهرم، صفحش، مکالمم و همین‌طور کلماتی که نیاز به تنوین دارن. خیلی از جملات هم فعلشون به جای آخر جمله، اول اومده که این درست نیست حتی اگه نوشته شما محاوره باشه. بهتره با کمک ناظر یه بار کل متن رو ویرایش کنین.
غزاله عزیزم، به عنوان خواننده داستانت، می‌تونم بگم ذهن بسیار خلاقی داری و این می‌تونه در زمینه نوشتن کمک خوبی بهت بکنه اما قلمت جای زیادی برای پیشرفت داره و امیدوارم به زودی پیشرفتت رو در این زمینه ببینم. موفق باشی
 

سانیا

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Mar
141
1,262
مدال‌ها
2
سلام گلم‌خسته‌ نباشی:)
________________________________________________________
عنوان رمان:
عنوان رمان جذب کننده‌است و با تأمل انتخاب شده.
ژانر:
انتخاب سه ژانر واسه‌ی رمان مخاطب رو جذب نمی‌کنه.
و اگه دوتا ژانر انتخاب می‌شد بهتر بود.
خلاصه:
خلاصه جذب کننده بود، مشکلی کوی خلاصه دیده نمی‌شه.
مقدمه:
مقدمه یکن گیج کننده بود، و از "و" خیلی زیاد در یک جمله کار رفته.
بهتره به جای "و" از کامت استفاده بشه.
شروع رمان:
رمان از زمان گذشته شروع شده. و در بعضی جاها از علائم نگارشی "! ، ؛" الکی استفاده شده.
مثال:
در خونه رو با شتاب باز کردم، وای! اگه اخراج می‌شدم باید چه خاکی به سرم می‌ریختم؟ انگ دانشجوی اخراجی برای همیشه به بخت و روز سیاهم می‌خورد!❌️
.
در خونه رو با شتاب باز کردم. وای! اگه اخراج می‌شدم باید چه خاکی به سرم می‌ریختم؟ انگ دانشجوی اخراجی برای همیشه به بخت و روز سیاهم می‌خورد.✅️
---------
شروع زمان حال:
این‌هم گیج کننده بود. و اولش که نوشته شده:
زمان حال:
***
«دلارام»
***❌️
"زمان حال"
✅️(دلارام)
'این‌جوری نوشته شه بهتره'

پی‌درپیش❌️
پی در پی‌اش✅️
نجستش❌️
نجس‌اش✅️

زمان گذشته«۳سال پیش»
***
«غزاله»
***❌️
زمان گذشته"سه سال پیش"
(غزاله)✅️
عدد هایی که "و" دارند مثل:
بیست و یک
فرق نداره که با عدد نوشته شه یا با حروف.
ولی اعدادی که "و" ندارند مثل:
سه.
باید با حروف نوشته شن.
پام رو، روی پدال ماشین گذاشتم و با عوض کردن دنده، دنده عقب رفتم.❌️
پام رو روی پدال گذاشتم و با عوض کردن دنده به عقب رفتم.✅️
------
علائم نگارشی:
از علائم نگارشی توی رمان درست استفاده نشده. بعضی جاها که باید استفاده می‌شد نشده و بعضی جاها الکی استفاده شده.
مثل بعضی از مثال های بالا.
----------------
نیم فاصله:
در بعضی از پارت های رمان نیم فاصله رعایت نشده مثل:
میشد❌️
می‌شد✅️
نمیشه❌️
نمی‌شه✅️
---------
پردازش مکان:
پردازش مکان توی رمانت کماکم دیده می‌شه.
به صورت خلاصه پردازش مکان کردی.
----------
پردازش شخصیت:
نوع اول؛ درونی:
شخصیت درونی مهمه و مخاطب باید متوجه بشه که این شخصیت رمان چه‌جور آدمیه.
و این توی رمانت کم دیده می‌شه.
نوع دوم؛ ظاهری:
پردازش شخصیت ظاهری مخاطب رو گیج نمی‌کنه و وقتی دیالوگ شخصیت رمان رو می‌خونه می‌تونه چهره‌اش رو توی ذهن‌اش تجسم کنه.
این‌هم کم دیده می‌شه توی رمانت.
----------
موضوع رمان:
جالب و کمی هیجان انگیز.
جوری که مخاطب مشتاق خوندن ادامه رمان می‌شه.
موضوع رمان به زانر میاد ولی اگه "ترسناک" از ژانر حذف می‌شد بهتر بود.
______________________________________________________________
سخن پایانی با خود نویسنده:
خب گلم رمانت خیلی خوب بود و من منتظر مارت های بعدش هستم:)
قلمت خوبه ولی یکم گیج کننده‌است. امیدوارم موفقیتت رو توی تمام مراحل زندگیت بدست بیاری. و هرچیزی که لایقت هست رو داشته باشی♥️
.......
موفق‌باشی"
خدانگهدار.
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,553
27,252
مدال‌ها
9
سلام

عنوان رمان مناسب بود و با موضوع و ایده رمان ارتباط داشت. مخاطب جذب می‌کرد. خلاصه خیلی مستقیم به رمان اشاره کرده و اصلا مبهم نیست.بهتره که جزییات کمتری از رمان توی خلاصه باشه. چند بندی که خلاصه داره به هم مرتبط نیستند.
مقدمه مناسبی داره اما کمی طولانی هست.
میتونی هر چیزی که گفتی فقط یه اشاره کوتاه بهش بکنی و چند خط رو حذف کنی.
آغاز رمان، در واقع پارت های اولیه کلیشه‌ای بود و نمیتونه به اندازه کافی مخاطب رو جذب کنه. من پیشنهادم اینه که چون آینده گویا جذاب تر به نظر میاد چند خط بیشتر از آینده توی پارت های اولیه می‌نوشتی تا مخاطب بودنه که قراره چیز های جذابترین رو در پارت های بعدی بخونه و منتظرش باشه. روند داستان سریع بود. کمی کلیشه داشت. اما فضا سازی و توصیفات خوب انجام شده بود. مثلا دلارام و استاد که اسمش علی بود، خیلی زود با هم صمیمی شدن و بعد گرفتن و اینا. به نظرم این کار باید توی پارت های بعدی میشد. چون رمان تازه شروع شده و ما هیچ شناختی از شخصیت ها نداریم. بهتر بود که علاقه مندی علی و دلارام به هم توی پارت های بعدی فاش میشد. اینکه دلارام توی ماشین استاد باشه و استاد ابراز علاقه کنه و دلارام پیاده بشه بعد همو بغل کنن کلیشه ایه. یعنی الان کلیشه ایه. اگر توی پارت ها بعدی اتفاق می‌افتاد درصد کلیشه اش کمتر بود‌.
اشکالات نگارشی داشت. علائم نگارشی به درستی نبود. به نظرم تاپیک های صحیح بنویسیم رو مطالعه کن. اما بدنه رمان جذاب بود. یعنی همین قسمتی که از آینده بود به خوبی توی جذب مخاطب عمل می‌کنه.
اندازه پارت ها مناسب بود و همینطور خلاصه خوبی داشتی فقط بند های خلاصه ارتباط کمی باهم داشتند. جمله از توبه گرگ مرگ است به درصد جذابیت خلاصه ات اضافه کرده. بهتره که خلاصه رو کمی گنگ تر بکنی.

قامت ماندگار 🌹
 

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,501
مدال‌ها
3
سلام به غزاله عزیزم :)

عنوان: از تبار توبه گرگ، عنوانی جذاب و مهیج هست که خیلی راحت می‌تونه خواننده رو به سوی خوندن این رمان جذب کنه. این انتخابت عالیه.

خلاصه: من احساس می‌کنم که خلاصه رمانت داره همه‌ی داستان رمان رو افشا می‌کنه و داستان از اول مشخص می‌شه. این‌که دلارام دانشجوی پزشکی هست و داروی غیرقانونی می‌سازه و عاشق یکی می‌شه، کل داستان رو لو میده. شاید بهتر باشه خلاصه رمانت رو مرموزانه و خلاقانه‌تر بنویسی.

روند رمان: روند رمان خوب پیش میره، یعنی نه سریع و نه کنده، پرش‌های زمانی زیاد هستن و این ممکنه خواننده رو کمی اذیت کنه.
یه چیزی که توجه من رو جلب کرد اینه که دلارام وقتی فهمید استادش داره اخراجش می‌کنه و دلیل این کار استاد رو هم حدس زده بود، چرا اومد دانشگاه و بعد مثلا پا به فرار می‌زاره و تیر می‌خوره! به نظرم دلارام مثل روزهای قبلش باید میومد دانشگاه و اون‌جا جا می‌خورد و فکر فرار به سرش می‌زد.

شخصیت‌ها: شخصیت‌پردازی‌هایی که در رمانت بود، خوب بود، فقط باید بیشتر وارد جزئیات بشی و از کارکترها بیشتر توصیف کنی، راجب مکان هم همین‌طور باید عمل کنی.

نگارش: علائم نگارشی رو باید بیشتر رعایت کنی، فاصله بین رو رعایت کن. (می روم =می‌روم)
قافل هم غافل نوشته می‌شه.


قلمت جاوید :)
 

~swampflower~

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
924
3,501
مدال‌ها
3
🌹 ✍️ ☘️ 🌹 ✍️ ☘️

صبحت بخیر عزیزم *☆♡

به عنوان منتقد نه ، بلکه به عنوان خواننده باتجربه ، نظرم و نقدم رو مینویسم.

اسم رمان زیباست*
ابتدا وشروع رمان عالی بود*
وجملاتی که نوشته شده زیباست.
نوع ژانر درست وصحیح انتخاب شده..
مقدمه هم حالت ادبی وهم محاوره ای داشت ،
واین جذاب بود برام وانگیزم واسه خوندن و ادامه دادن بیشتر شد.
تصویر سازی وشرح ماجرا ابتدای داستان خوب و جامع بود.
ولی در پارت ۶ و۷ که فلش بگ به گذشته ودوباره به زمان حال ،
دیالوگهای غزاله و دلارام خوب تفکیک سازی نشده بود...
که خوشبختانه از پارت ۸ به بعد واسم واضح شد.

غزاله عزیز* داستانت واسم مهیج وجذابه و یقین دارم رمانی درحد حرفه ای خواهد شد*☆♡
🤗🌹✍️☘️🫂
در اوج ببینمت*☆♡
 

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,395
مدال‌ها
4
راهبران کتابخانه‌های بزرگ دارند و قربانیان تلویزیون‌های بزرگ.

نقد رمان از تبار توبه گرگ
از آغاز:
موضوع از تبار توبه‌ی گرگ است که استفاده‌ی دو واژه با حرف آغازین یکسان برچسب را خوش آهنگ کرده است. موضوع در عین جالب بودن طولانی است. اینکه داستان جلو می‌رود خیلی خوب است اما بایستی سعی کنید قلمتان را بهتر کنید و اثرگذارتر بنویسید. (همه‌ی ما نویسندگان در جهان امروز، در این لحظه و در این قرن می‌دانیم که با پیشرفت تکنولوژی و ورود بازی‌های رایانه‌ای و فیلم‌ها و... سرانه‌ی مطالعه‌ی کتاب کمتر شده است.)
آنطور که مقدمه گول زننده است نوشته اصلی نتوانست مرا جذب کند. با این وجود نوشته‌ی شما طرفداران خودش را دارد. جدای از اثر، ژانر کمی تفکر برانگیز است. فانتزی، عاشقانه، ترسناک. انگار آمده‌ام یک بسته چیپس بخرم و آخر هفته را در سینما خوش بگذرانم. ترسناک بودن نوشته‌ی شما بیشتر از امواج واژه‌های بکار رفته صورت می‌گیرد.
داستان یک دانشجوی داروسازی را روایت می‌کند که قصد دارد دارویی بسازد تا انسان‌ها زامبی شوند. چرا؟ واقعا چرا همچین ایده‌ای به ذهن نویسنده رسیده است؟ آیا آدم ها به او بد کرده‌اند؟
آیا قرار گرفتن او در این رشته و جایگاه او در سوء استفاده از علم و دانشش است؟ چرا نباید یک دارو برای بیماران سرطانی درست کند؟ شاید چون کسی این کار را انجام داده است.
جاهایی پرش در داستان حس کردم. کمی از سرعت حرکت شخصیت بکاهید. بیشتر برای توصیف وقایع و اتفاقات پیرامون داستان و شخصیت اصلی وقت بگذارید.
گسترش دادن بحث‌ها و جدل‌ها، اتفاقات و هیجانات به خواننده‌ی اثر شما این اجازه را می‌دهد تا بهتر بتواند با کار شما ارتباط برقرار کنه.
بالا و پایین‌ها:
نقاط اوج
کم‌اند.
بکاربردن واژه‌های بیگانه ( گوشی رو اوکی کردم.)
مضطرب و پر اضطراب، نیازی به هر دو واژه نیست.
(به سمت در ورودی خونه که دقیقا روبه رویم بود حمله کردم.)
حمله ور شدن به سمت در، متناسب با اثر هست اما از دیدگاه ادبی زیاد جالب نیست.
(در ماشین رو باز کردم و توش نشستم.) به نظرم واژه‌ی توش زیادیه
نادر ( باغبون عمارت) - معرفی شخصیت

کنکاش در اثر (چند خط):
(با باز شدن در بزرگ و محافظ خونه که جنسی از چوب و رنگی قهوه‌ای داشت) به نظرم جمله مصنوعی است. (توصیف مستقیم) پیشنهاد: در را باز کردم و از خانه رفتم و دیگر پشت سرم را نگاه نکردم که دروازه‌ی قهوه‌ای چگونه زیر آفتاب رنگ باخته‌ است.
شخصیت سازی:
دلارام- نادر- خانم افراسیابی- مامان. تا صفحه‌ی ۱۲ از شخصیت‌ها استفاده شده است و احتمال می‌رود که در ادامه هم این روند پیش برود.

جمله‌های کوتاه، جاذبه‌های ماندگار (آنچه که یک اثر را معرفی می‌کند و برای مردمی با آن آداب و رسوم و ادبیات آشناتر است.):
(پرنده‌ها بال‌‌های خودشون رو آزادانه در آسمون باز کرده بودن و بی‌خیال از هر خیال، فقط به سوی آینده پر می‌کشیدن و قافل از سرنوشت پیش‌رو.)
(با عجله در خونه رو به هم زدم و به سمت ماشین 206 آلبالویی رنگم پرواز کردم.)

نظر من در یکی از بندها:
ماموران شلیک می‌کردند و من یک آن احساس کردم سبک تر شده‌ام، می‌توانم پرواز کنم و اوج بگیرم درست مثل آن پرندگانی که چند دقیقه‌ی پیش از بالای سرم گذشتند‌. اما اشتباه همینجا بود، این تازه اول بدبختی بود. رفیقم، پرواز کرد و مرا در انبوه غم‌ها، ماندگی‌ها، حسرت‌ها رها کرد.

اضافه:
در داستان صدای جیغ می‌پیچد و ادامه می‌یابد. معمولا نویسنده با تکرار یکسری صحنه‌ها و واژه‌ها در نوشته‌ سعی بر آن دارد تا چیزی را همیشگی بداند و مفهومی را برای مخاطب جا بیاندازد.
ویرایشی و نگارشی:
در داستان شکسته نویسی هست. (خارج از مکالمه)

از قبل چندین بار به او گفته بودند باید ترمزش را بکشد: (شوخی‌هایی با نویسنده):
نویسنده‌ی عزیز فیلم سینمایی زیاد می‌بینه.

حرف‌هایی با خود خود نویسنده:)
اینکه شما جرقه‌ای در ذهنتان بخورد و نوشتن را شروع کنید، خیلی خوب است اما ادامه دادن داستان سخت‌تر از شروع کردن آن است. من به شخصه شما و قلمتان را تحسین می‌کنم که توانسته‌اید داستان را جلو بکشید و در عین حال مخاطب این ژانر را معطل نگه دارید تا پای بقیه‌ی صحبت‌های شما بنشیند.

سخن پایانی:
من معتقدم ساده‌ نویسی می‌تواند یک شاهکار خلق کند.

یک بی‌باک پر از غلط املایی
 
آخرین ویرایش:

abrak

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
May
390
497
مدال‌ها
2
متوصلش × متوصل‌شان+


به نام آنکه جان را فکرت اموخت"
سلام به نویسنده توانا
اگر در طول نقد اهانتی به نوشته شما شد، پیشاپیش عذرخواهی میکنم.

●عنوان: نظری در مورد عنوان ندارم، اندازه اش مناسب بود اما تکراری بود. نام رمان در نظرم اولین چیزیه که نشون میده رمان کلیشه ای هست یا نه، در نظرم خالی از لطف نیست که چیزی شبیه این بزارید



●ژانر: ژانر ها اما مناسب چیده شده بودند و به نظرم خواننده اول با جوی غیر واقعی سپس ترسناک و بعد عاشقانه مواجه میشد که درست انتخاب شده بود.


●خلاصه: گویند توبه گرگ مرگ است، این جمله اصلا با ادامه خلاصه هم‌خوانی نداشت دلیل اول اینکه پرش لحن حس میشد در کل باید کاملا ادبی یا کاملا محاوره اثرتون رو بنویسید. خلاصه تقریبا همه چیز رو لو میداد. جذاب نبود و حتی کلیشه ای بود. لطفا در نگارش اون تجدید نظر کنید.

●مقدمه: مقدمه هم مثل خلاصه بی مقصود بود، یعنی یک چیز مشخص نبود! مثل یک خلاصه بود و در مورد چند تا چیز صحبت شده بود. اگر یه چیزی مشابه مقدمه رو برای خلاصه بنویسید، بهتره.... چون توصیح کوتاه و حاله‌ی ابهامی از داستان‌تون رو در خلاصه ذکر کردید.

●هدف: هدفی رو درک نکردم نتونستم با مقصودتان انس بگیرم اما منظورم این نیست که لذت نبردم از اثرتون... چون همیشه در نظرم نويسنده هایی که از ژانر های این چنینی (فانتزی) استفاده می‌کنند. توانایی بالا و خلاقیت دارند

●انسجام: انسجام مناسب بود و پارت ها تقریبا اندازه هم بودن.

لحن و بافت: پرش لحن حس میشد. مقدمه و خلاصه مخلوطی از محاوره و ادبی بودند در صورتی که متن رمان خصوصا مونولوگ ها محاوره بودن، بعصی جاها از سر بی حواسی یا اینکه نتونستید چطور جمله محاوره بنویسید، از جملات و کلمات ادبی استفاده کرده بودید.


●ایرادات نگارشی:
علامات نگارشی رعایت شده بود. و این یک نکته مثبت بود.

مونولوگ ها و دیالوگ ها:
اینکه بین دیالوگ ها مونولوگ به کار رفته بود خوب بود، فاصله بین دیالوگ ها و مونولوگ ها تنظیم بود.

نقاط ضعف:
نقطه ضعف به نظرم این بود که ابهام اولیه که در پارت اول اصولا میگذارن تا خواننده ترقیب به خواندن بشه طولانی شده بود. سیر خیلی تند بود. خواننده نمی‌فهمه منظورت چیه، خیلی در هم بود و خودم به شخصه اول رمانو‌ اصن نفهمیدم چطور گذشت! وقتی داستان رو فهمیدم پی بردم که یکم مقدمه و خلاصه‌ات با داستان مغایرت دارد. نکته بعدی شروع کلیشه و تکراری بود. استفاده از تیکه کلام ها و چیزای تکراری مثل خونه دوبلکس و اینه قدی و اینجور چیزا تیکه کلام ها هم چیزایی هستن که توی رمان ها خیلی به چشم میان، استفاده از عبارت هایی که عرف هستن در زبان فارسی اشکال نداره اما نه تا این حد

نقاط قوت:
ژانر ها هماهنگ بودن! اندازه پارت ها خوب بود. اشکالات ویراستاری تقریبا به خاطر حضور ناظر رفع شده بودند. داستان هم میشد گفت جدید بود.




هرچیزکه‌درجستن‌آنی
-ابرک
 
بالا پایین