از زمان های گذشته گفته اند که هر شخص بر اساس دانسته ها و عقل خود صحبت می کند .
گفته می شود که روزی شخصی در میان جمعی نشسته بود و به صحبت های دیگر افراد گوش می داد .
ناگهان تصمیم گرفت خود را روشن فکر و بلند اندیش نشان دهد پس لب به سخن گشود .
پس هر وقت کسی حرفی میزد ، به سرعت حرف او را رد کرده و آن را کذب می خواند .
در میان جمع شخص دانایی بود که هدف او را فهمید و خواست به او درس عبرتی بدهد .
شخص دانا سوالی را مطرح کرد و کسی نتوانست به آن پاسخ دهد .
سپس مرد دانا رو به مرد حیله گر کرد و از او درخواست کرد که جواب سوال را بدهد .
اما او نیز از پاسخ دادن به سوال عاجز ماند و سرش را به پایین انداخت .
سپس همه حاضران به او خندیدند و او را مورد تمسخر قرار دادند .
در آخر مرد دانا گفت هرکس به اندازه علمش سخن می گوید پس از کوزه همان برون تراود که در اوست .