جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

غیرپارسی اشعار برگزیده چینی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات غیر پارسی توسط BARAN_KH_Z با نام اشعار برگزیده چینی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 200 بازدید, 11 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات غیر پارسی
نام موضوع اشعار برگزیده چینی
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,956
مدال‌ها
5
نوشته بر دیوار عزلت کدة چانگ



بهار است در کوهستان
من تنها به جست و جوی تو می‌آیم



پژواک صدای شکستن چوب در قلّه‌های ساکت را می‌شنوم
نهرها هنوز یخ زده‌اند
بر کوره راه برف دیده می‌شود



شامگاه به شیار تو می‌رسم
در گذرگاه سنگی کوهستان



تو هیچ نمی‌خواهی اگر چه در شب
درخشش طلا و نقره را بر گرداگردت می‌بینی



تو آموخته‌ای که آرام باشی
همچون آهوی کوهی‌ای که رام کرده‌ای



راه بازگشت را از یاد بردم، پنهانش کردم
چون تو شدم،
قایقی خالی، شناور، سرگردان!
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
5,882
10,956
مدال‌ها
5
یک بار دیگر مردان و جانوران منطقه البروج
بر ما گذر کردند
شیشه‌های سبز شراب در پوسته‌های قرمز میگو
هر دو خالی شده‌اند، میز در هم ریخته است
«آیا روزهای خوش گذشته را باید به خاطره‌ها سپرد؟»



هر یک نشسته در گوشته‌ای به افکار خود گوش می‌دهد
ماشین‌ها در بیرون استارت می‌زنند
پرندگان بر لبۀ بام بی‌قرا ر ا نند،
از نور و از همهمة بامدادی.



به زودی در این سحرگاه زمستانی
من چهل ساله خواهم بود
با لحظه‌های سر سخت و لجوج
به سوی سایه‌های دراز شامگاه
زندگی می‌چرخد و می‌گذرد
چون آتشی وحشی، سیاه مسـ*ـت!
 
بالا پایین