جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار زیبای سعید بیابانکی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام اشعار زیبای سعید بیابانکی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,046 بازدید, 16 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار زیبای سعید بیابانکی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
اشعار زیبا و پر مفهوم
سعید بیابانکی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
آن روزها که چــشم تو را کــم نداشتم
پیراهنی بــه رنگ مـحـرم نداشتم

هــرگز نمی‌ســرودمت ای آبـیِ زلال
طبعی اگر به پاکی شبنم نداشتم

این روح شاعــرانه زیباپرست را
آن روزها کــه با تـو نــبودم، نداشتم

گر باز بود پنجره‌ام، رو بـه سوی تو
کــاری به کار مــردم عالـَـم نداشتم

باور کــن ای رفیـق اگـر دوری‌‌‌ات نبود
میــلی به ایــن تغزّل پُرغـم نداشتم

دیشـــب کـسـی نبــود و برای گریستن
غــیر از صــفای آینه هـمدم نداشتم

عمری گذشـت و ساخته‌ام بـا نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم

وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم

چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم

لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آوردیم

به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم

به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم

چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم

شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم - نان در آوردیم -

برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم *

به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی خانمان در آوردیم

و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
خیال می کنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است

همین که اشک مرا و تو را درآورده است
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است

همین که می رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است

چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی
که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است

تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است...

از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است
بهار نه، به نظر می رسد خزان شعر است

به گوشه گوشه ی شهرم نوشته ام بیتی
تو رفته ای و سراپای اصفهان شعر است

خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه ی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
پرنده‌ها همه در باد تار و مار شدند
نگاه‌ها همه از اشك جويبار شدند

مرا ببخش اگر واژه‌هاي معصومم
خبررسان خبرهاي ناگوار شدند

مرا ببخش اگر روزنامه‌ها امروز
گريستند و غريبانه سوگوار شدند

كسي مرا برساند به آخرين پرواز
رسيده‌ها همه رفتند و ماندگار شدند

كجاست مرثيه‌سازي كه نوحه ساز كند
براي اين‌همه مادر كه داغدار شدند

بيا بنفشه بكاريم دسته دسته كبود
به ياد باغچه‌هايي كه بي‌بهار شدند

خبر درشت، خبر سنگدل، خبر اين بود:
پرنده‌ها همه در آسمان غبار شدند….
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
با من چه کرده است ببین بی ارادگی
افتاده ام به دام تو ای گل به سادگی

جای ترنج،دست و دل از خود بریده ام
این است راز و رمز دل از دست دادگی

ای سرو! ذکر خیر تو را از درخت ها...
افتادگی شنیده ام و ایستادگی

روحی زلال دارم و جانی زلال تر
آموختم از آینه ها صاف و سادگی

با سکّه ها بگو غزلم را رها کنند
شاعر کجا و تهمت اشراف زدگی کجا
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سی*ن*ه می فشارمت، اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
لاله در این بوستان خونین کفن افتاده است
حسن یوسف گوشه‌ای بی پیرهن افتاده است

هر گلی در این چمن سرمست می‌روید ز خاک
بس که در این باغ، جام از دست من افتاده است

از کجا می‌آیی ای بوی بهشتی کاین چنین
لرزه بر اندام آهوی ختن افتاده است؟

نامه‌ای در دست دارد از هزاران آشنا
این گل قاصد اگر دور از وطن افتاده است

بس که تاریک است این صحرا و دل‌ها داغدار
هر گلی امشب به فکر سوختن افتاده است

ای نسیم آهسته پا بگذار، چون هر گوشه‌ای
نسترن افتاده است و یاسمن افتاده است

سرجدا، پیکر جدا، این سرنوشت لاله هاست
این عقیق تر ببین دور از یمن افتاده است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
آیینه روزگاری است گرد و غبار دارد
از بس گلایه و غم از روزگار دارد

هر عابری در این شهر یک مرده ی عمودی است
این شهر تا بخواهید سنگ مزار دارد!

این آسمان بعید است بی روشنا بماند
از بس ستاره های دنباله دار دارد

غم های بی نهایت عشاق بی کفایت
من بی حساب دارم او بی شمار دارد

در عین سر به زیری سرمست و سربلند است
چون تاک هر که خانه بالای دار دارد

عشق اناری ام را از من ربود دارا
من عاشق انارم سارا انار دارد... !
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت
بوییدمت تمام تنم بوی گل گرفت

گل‌های سرخ چارقدت را تکاندی و
گل‌های خشک پیرهنم بوی گل گرفت

با عطر واژه‌ها به سراغ من آمدی
شعرم ترانه‌ام سخنم بوی گل گرفت

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم بوی گل گرفت

از راه دور فاتحه‌ای دود کردی و
در زیر خاک‌ها کفنم بوی گل گرفت

تا آمدی به میمنت بوی زلف تو
در باغ، یاس و یاسمنم بوی گل گرفت

گرد از کتابخانه‌ی من برگرفتی و
تاریخ مرده و کهنم بوی گل گرفت

خون تو دانه دانه شبیه گل انار
پاشید بر شب و... وطنم بوی گل گرفت...
 
بالا پایین