والنور عم يمشي حفا
و روشنايي پابرهنه در بین ما راه می رفت
ويفارق غصون الشجر
و از شاخه درختان جدا می شد
انت وانا ونسمة جفا
من و تو و نسیم بی رحمی
هبت علي الحلم انكسر
نسیم بی رحمی بر رویا وزید و خوابمان را در هم کوبید
عندي الليل انطفا
شب برای من خاموش شد
وين القمر مافي قمر
ماه شبانه کجاست دیگر هیچ ماهی وجود ندارد
یا الشوق ياحرام الغفا
ای اشتیاق, دیگر خوابیدن حرام شده است
يامرخص دموع البشر
ای کسیکه باعث روان شدن اشکهای انسان ها گشته ای
يا حب لمحة واختفا
ای عشقی که به یکباره ظاهر شد و ناپدید گشت
ماعد شفتله اثر
و دیگر هیچ اثری از آن عشق ندیدم
يابرد عم يلغي الدفا
ای سرمایی که باعث نابودی گرما می گردی
يادموع عم تمحي الصور
ای اشکهایی که با ریختن بر روی عکسها آنها رانیست ونابود می کنی
حكمة وماكنا نعرفها
حکمتی بود که ما آن را نمی شناختیم
ان القدر هو القدر
اینکه سرنوشت همان سرنوشت است
شو صار يادرب الهوا
ای راه عشق به من بگو چه شد
يا زارع بقلبی التعب
ای کسیکه خستگی را در قلبم می کاری
مش مهم ما عدنا سوا
مهم نیست که ما با همدیگر نباشیم
ولامهم غلب علي السبب
و دیگر دلیل جدایی ما نیز مهم نیست
المهم من بعد الغنا
مهمترین چیز تنها این است که بعد از ترانه
ننسي العذاب اللي مرق
تمام درد و رنجی که کشیدیم را فراموش کنیم
بعدك ياقلبي اللي احترق
بعد از تو ، دلم سوخته است
مغروم حرقه من اللهب
دل شیفته که شعله های عشق باعث سوختـنـش شد
من وقتنا الكون ابتدا
جهان از وقتی آغاز شد که ما به همدیگر رسیدیم
كانوا اتنين بهالدنيي
زمانی که دو نفر در این دنیا بودند
وماكان في غيرهم حدا
و غیر ازآنان هیچ ک.س دیگری در دنیا نبود
ولاينطفي الحب الهني
و عشق خوب وزیبا هیچ وقت خاموش نمی شود
قلبهم علي الشوق اهتدا
و قلبهایشان به سوی شور و شوق رهسپار شد
صارت سنين تسرق سنين
سالها باعث از بین رفتن سالهای دیگر شدند
وصار يوسع هالمدا
و باعث طولانی شدن زمان جدایی ما شد
والبعد يكبر بالدني
و فاصله دوری و جدایی ما در این دنیا بیشتر و بیشتر می شود
واليوم صرنا ع الهدي
و امروز ما خوشبخت شدیم
نحرق حياة مزينين
و مشغول ساختن زندگی زیبایی هستیم
ما ضل بالوردي ندا
و دیگر هیچ شبنمی در هیچ گلی باقی نماند