جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار کودکانه قدیمی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط ZaHARa با نام اشعار کودکانه قدیمی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 61 بازدید, 17 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار کودکانه قدیمی
نویسنده موضوع ZaHARa
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ZaHARa
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2

توپولویم توپولو

صورتم مثل هلو

قد و بالام کوتاهه

چشم و ابروم سیاهه

مامانه خوبی دارم

میشینه توی خونه

می‌دوزه دونه‌دونه

می‌پوشم خوشگل می‌شم

مثل دسته گل می‌شم
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
بارون میاد جرجر

گم شده راه بندر

ساحل شب چه دوره

آبش سیاه و شوره

ای خدا کشتی بفرست

آتیش بهشتی بفرست

جاده کهکشون کو

زهره آسمون کو

چراغ زهره سرده

تو سیاهی یا می گرده

ای خدا روشنش کن

فانوس راه منش کن

گم شده راه بندر

بارون میاد جرجر
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
بارون میاد جرجر

رو گنبد و رو منبر

لک‌لک پیر خسته

بالای منار نشسته

لک لک ناز قندی

یه چیزی بگم نخندی؟

تو این هوای تاریک

دالون تنگ و باریک

وقتی که می‌پریدی

تو زهره رو ندیدی؟
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
عجب بلائی بچه

از کجا میایی بچه؟

نمی بینی خوابه جوجه‌م

حالش خرابه جوجه‌م

از بس که خورده غوره

تب داره مثل کوره

تو این بارو شرشر

هوا سیاه زمین تر

زهره چکار داره ؟
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
بارون میاد جرجر

رو پشت بوم هاجر

هاجر عروسی داره

تاج خروسی داره

هاجر ناز قندی

یه چیزی بگم نخندی

وقتی حنا میذاشتی

ابروهاتو برمی داشتی

زلفاتو وا می کردی

خالتو سیاه می کردی

زهره نیومد تماشا

نکن اگه دیدی حاشا
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
حوصله داری بچه؟

نکنه بیکاری بچه

نمی دونی کار دارم من

دل بیقرار دارم من

الان دومادو میارن

دستمو میدن به دستش

باید درارو بستش

تو این هوای گریون

شرشر لوس بارون

که شب سحر نمیشه

زهره به در نمیشه
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
بارون میاد جرجر

رو خونه های بی در

چهار تا مرد بیدار

نشسته تنگ دیوار

دیوار کنده کاری

نه فرش و نه بخاری

مردا سلام علیکم

زهره خانم شده گم

نه لک لک اونو دیده

نه هاجر ورپریده

اگه دیگه برنگرده

اوهو اوهو چه درده

بارون ریشه ریشه

شب دیگه صبح نمیشه
 
موضوع نویسنده

ZaHARa

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,485
9,616
مدال‌ها
2
بچه خسته مونده

چیزی به صبح نمونده

غصه نخور دیونه

کی دیده شب بمونه

زهره تابون اینجاست

تو گره مشت مرداست

وقتی که مردا پاشن

ابرا زهم می پاشن

خروس سحر می خونه

خورشید خانم می دونه

که وقت شب گذشته

موقع کار و کشته

خورشید بالا بالا

گوشش به زنگه حالا
 
بالا پایین