جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا «معلم»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط ASAL. با نام انشا «معلم» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 80 بازدید, 1 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا «معلم»
نویسنده موضوع ASAL.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASAL.
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,192
13,126
مدال‌ها
4
معلم من
لبخند ،شعر لب های توست .امید، عادت چشم هایت،می توانم صدایت را ببینم .عطرت را درمشتم بگیرم .هیاهوی باد ترانه گیسوانت است .تو همچون غباری از احساس هستی. بی تو خورشید را خط می زنم ،به شب اضافه کار می دهم. انجماد فاصله ها را داغ می کنم .دروازه جهان را می بندم، بی تو جهان فریاد منتهی به سکوت است .
وقتی در کاغذ هایم در میان آدم ها دنبالت می گشتم ،خودم را هم گم کردم. به دنبال نشانه هایی از تو خودم را یافتم.
واژهایم را معطر می سازی و در دشت تشنه چشم هایم امید جاری می سازی .گاهی کبوتر های شعر را برایت پرواز می دهم ،وقتی تو نباشی هجاها نوک زبانم می میرند . تو همچون سایه ای همراهم هستی. وقتی هوا ابری است تو ابر می شوی . تو فرشته ای بودی که در خواب هایم بال هایت را جا گذاشته ای ،خواب هایی که من در بیداری می بینم. از همان بال ها برای پرواز در سرزمین خیالم استفاده می کنم بال هایم مرا می برند تا عمق بودن ،تا لذت نوشتن .
دنیا بزرگ است اما نه زمانی که مثل یک خواهر مرا بوسیدی و به آغوش کشیدی و در مهمترین روز زندگی ام ، روز تولدم کنارم بودی. هیچ وقت فراموش نمی کنم آن خاطرات و روزهای خوشبو را که در لا به لای دفترم خشک کرده ام ...به عکس هایت نگاه می کنم می نویسم حال که دیگر خودت هستی تو را واقعی می نویسم. به زیبایی مروارید های اعماق دریا؛ آسمان تیره است درست مثل زمانی که ناراحت هستی ،زمانی که شب در چشمانت می بارد شب را مچاله می کنم . هیچ وقت شب آنقدر لَخت و سیاه نبود تا زمانی که موهایت را دیدم .هر روز از تو در من معجزه ای رخ می دهد، معجزه ای از جنس کلمات...
تو انفجاری از کلمات هستی که هر هجایش در خاطره هایم جا مانده است. هر روز برای من فرد خاص هستی. یک روز خواهر، یک روز معلم، یک روز دوست.
تو به من قوی بودن را یاد داه ای، تلاش کردن را و اینکه هرگز آدم متقلبی نباشم، و از همه مهتر راه زندگی کردن را به من آموخته ای.
تو شعر را اینگونه به من یاد داده ای بنویسم گاهی پشت پنجره می آید تا در را برایش باز کنی ،گاهی پشت مژه ات پنهان می شود از ترس!گاهی در جان عاشق شده ات میسوزد از تب ،گاهی مثل سایه با تو قدم میزند بدون آنکه ببینی اش و گاهی انسانی می شود برا تو شعر شعر شعر ..) دوست داشتنت و بودنت مرا به آدم دیگری تبدیل کرد.
 
موضوع نویسنده

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,192
13,126
مدال‌ها
4
در دنیای خویش غرق بودم
کور بودم؛کر بودم
نمیدیدم،نمیشنیدم
در دریای نادانی
جوینده پاره‌ای چوب بودم
آمدی
با کشتی عشق
با بادبان های دانش
نجاتم دادی
از موج این آشفتگی ها
با تو رسیدم به آنچه که باید میرسیدم
به آنچه که در دریای مواجم
تنها رویایی بود از جنس وهم
جنس خیال
حال همان دریای مواجم
شده ساحل آرامش
شد قابی عکس که با دیدن آن
یاد تو می‌افتم
یاد تو
ای آموزگار زندگی...

روز معلم مبارک.
 
بالا پایین